امام محمد بن علی باقرالعلوم علیه السلام فرزند امام سجاد (ع) و امام پنجم شیعه هستند. در زندگینامه امام باقر (ع) آورده شده که ایشان در شهر مدینه و بنا به قولی در اول رجب سال ۵۷ هجرى متولد شدند.
شعر ولادت امام باقر (ع) به عرض ارادت، جشن و سرور شاعران آیینی در تولد پنجمین امام شیعیان میپردازد، مناقب و سجایای آن حضرت را بیان میکند و با واژگانی شاعرانه میلاد این امام همام را تبریک میگوید. در مطلب حاضر بهترین اشعار به مناسبت ولادت حضرت امام محمد باقر از شاعران مختلف گردآوری شده است.
مجموعه شعر ولادت امام باقر (ع)
برخیز نگارا که بهار طرب آمد
عید عجم و جشن نشاط عرب آمد
از کثرت انوار یکی روز و شب آمد
پایان جمادی شد و ماه رجب آمد
ماهی که شود ملک جهان خُلد مُخلد
از یمن قدوم دو علی و دو محمد
بر اهل ولا عید مؤیّد شده امشب
در جلوه رخ داور سرمد شده امشب
لبخند عیان بر لب احمد (ص) شده امشب
میلاد همایون محمد (ع) شده امشب
در دامن خورشید، عیام قرص قمر شد
فخر دو جهان سید سجاد (ع) پدر شد
امشب صدف بحر ولایت گهری زاد
یا دخت حسن فاطمه، زیبا پسری زاد
در خانه خورشید ولایت قمری زاد
یا بار دگر آمنه پیغامبری زاد
این است که دو فاطمه را نور دو عین است
پور دو علی باشد و نجل حسنین است
این گوهر یکدانه دریای عقول است
در مکتب دین دوستیش اصل اصول است
ماه دو علی مهر دل آرای رسول است
فرزند حسین است و عزیز دو بتول است
مولای همه عبد خداوند مقام است
تا حشر امام است امام است امام است
این محور دین اختر تابنده علم است
در قلب زمان نور فزاینده علم است
آرنده علم است و نماینده علم است
گوینده علم است و شکافنده علم است
در کنیه ابوجعفر و باقر شده نامش
پیغمبر اسلام فرستاده سلامش
دشمن به عداوت خجال از کثرت خیرش
فرقی نکند گاه کرامت خود و غیرش
جبریل امین گم شده در وادی سیرش
شیرینی جان قصه شیرین عُزیرش
علم همه یک قطره ز دریای کمالش
دیوانه شود عقل به توصیف جمالش
ای گوهر شش بحر و یم و هفت دُر ناب
ای سائل انوار رخت مهر جهانتاب
بی مهر تو طاعات، چو نقش آمده بر آب
خاک قدم طفل دبستان تو اقطاب
فرزند پیمبر پدر هفت امامی
هم فرش مکان هستی و هم عرش مقامی
انوار دل از روی نکوتر ز مه تو
جن و بشر و خیل ملائک سپه تو
جان همه خوبان جهان خاک ره تو
شد باعث بینائی جابر نگه تو
ما را ز گنه نیست بجز روی سیاهی
ای چشم خداوند، کرم کن به نگاهی
از شوق تو چون مهر تو چون داغ به سینه
چشمم به بقیع است و دلم سوی مدینه
ای شمع دل پنج امین و دو امینه
ما غرق به دریای گناه و تو سفینه
غرقیم ولی چشم یه احسان تو داریم
با دست تهی دست به دامان تو داریم
مهر تو ثمر گشته بسی حاصل ما را
حب تو صفا داده بقیع دل ما را
وصف تو همی شور دهد محفل ما را
اینگونه سرشتند از اول گل ما را
تا حشر گُل مهر تو روید ز گِل ما
آوای تو پیوسته برآید ز دل ما
تو کعبهای و کعبه گرفتار بقیعت
پیوسته ملک سائل زوّار بقیعت
جان و دل ما شمع شب تار بقیعت
تا چهره گذاریم به دیوار بقیعت
این درد فراقی که به جان است دوا کن
بر ما زره لطف گذر نامه عطا کن
ای بوسهگه یوسف زهرا دهن تو
نقل دهن ما همه نَقل سخن تو
جان همه قربان تو و جان و تن تو
صد شکر که میثم شده مرغ چمن تو
غیر از گل مهر تو به گلزار نبوید
جز مدح تو و عترت اطهار نگوید
غلامرضا سازگار
امشب میان گریه و لبخند خود گمم
سرشار از طلوع بهار تبسمم
دریایم و طپیده به لبهام نبض موج
تا آسمان رسیده شعور تلاطمم
جارو به برج و باروی اندیشه میزنم
تا سائل مدایح معصوم پنجمم
من شاعر صداقت گلهای قاصدک
من جابر سلام رسولان مردمم
هر جا که باز پنجرهای شد کبوترم
هر جا که بسته است در مهر کژدمم
صدها ابوبصیر شود طفل مکتبم
دریای علم تو بچشاند اگر خمم
پیچیده در تلاوت معصوم نام تو
عطر گل محمدیت در تکلمم
بر خاکهای مرقد نورانی تو ساخت
گلدستهها و گنبد زرین تجسمم
امشب دوباره شوق مرا بال و پر بده
امشب که بین گریه و لبخند خود گمم
میثم مؤمن نژاد
✿☆✿
صحبت از عاشقی و عشق جگر میخواهد
دم زدن از لب معشوق شِکر میخواهد
بال در بال مَلِک دور مَلَک چرخ زدن
نظر حضرت حق، همّت پَر میخواهد
به هواخواهی از یار، علمدار شدن
سینهای همچو ابالفضل سپر میخواهد
آسمان موهبتی باز فرستاد زمین
صید این موهبت ای دوست هنر میخواهد
نیست معلوم حسن باز نوه خواسته است
یا دل حضرت سجاد پسر میخواهد
دامن فاطمهای باز قمربار شده
علی دوم زهراست، پسردار شده
پسری آمده همنام رسول دو سرا
احمد دوّمی از نسل علی و زهرا
آمده تا که به اسلام اصالت بدهد
آمده تا که بود پرچم دین پابرجا
خاک میخورد علوم نبوی روی زمین
آمده تا که تکانی بدهد دنیا را
کیست او، آنکه بفرمود نبی در وصفش
باقرالعلم نبییّن و به «اَیٍّ بقرا»
شیعه شد زنده به هر جمله قال الباقر
شیعه باقی است به ابقای کلام آقا
آمده روشنی چشم رسول ثقلین
نوه مشترک و وارث خون حَسَنین…
امیر عظیمی
✿☆✿
شهر مدینه غرق شادى بود آن شب
آکنده از بانگ منادى بود آن شب
آن شب شفق آیینهدار لطف حق بود
چشم انتظار جلوه نص علق بود
آن شب قلم، شمشیر خود را تیز میکرد
پیمانه اندیشه را لبریز میکرد
آن شب منادى داد عدل و داد میزد
بین زمین و آسمان فریاد میزد
کاى اهل عالم قلب عالم منجلى شد
نام محمد زنده از نام على شد
ماه رجب را عزم جولان ساز گردید
یعنى گره از کار رجعت باز گردید
باید زمان آیینهدار راز گردد
درهاى رحمت بر رخ ما باز گردید
باید سحر شعر طلوع فجر خواند
بهر سپیده، آیههاى قدر خواند
اینک شکوه علم را تفسیر باید
کلک قضا را قدرت تحریر باید
آلاله باید باده، در پیمانه ریزد
گلواژهها در مقدم جانانه ریزد
کامشب شب مرگ غم و وقت سرور است
هنگامه آزادى و میلاد نور است
جولان جشن پنجمین مولاست امشب
عید علوم کل ما فیهاست امشب
امشب شب پیدایش بحر العلوم است
آکنده از شور و شعف، قلب عموم است
خورشید علم از شهر یثرب سر زد امشب
ارض و سما، فریاد شادى بر زد امشب
ماه جمادى عزم رفتن ساز کرده
دریاى هستى را سرا پا ناز کرده
آیینهدار نهضت فرداست امشب
میلاد پیک روز عاشوراست امشب
هنگامه شادى زین العابدین است
میلاد مسعود امام پنجمین است
آمد به دنیا آنکه نامش جاودانى است
روشنگر آئین و راه زندگانى است
آمد به دنیا مظهر یکتاپرستى
احیاگر دین خدا در ملک هستى
آمد به دنیا تشنه جام محمد (ص)
همفکر و همآئین و همنام محمد (ص)
از کوشش او دین حق پاینده گردد
از دانش او علم و دانش زنده گردد
احمد به وصفش با على تفسیر گوید
زهرا ز یمن مقدمش تکبیر گوید
نصر من الله، الحمدلله
سلامُ الله ِ علیک یا ولیَ الله …
ای نور خدا، از رویت ظاهر
سلام عالَم بر تو یا حضرت باقر
ای حجت حق، جان پیغمبر
خوش آمدی ای یوسف زهرا و حیدر
آیینهی حق، امام پنجم
ای خاک حریم لطفت آفاق و انجم
ای سَیّد ما، مقتدای ما
بقیع تو کاظمین و کربلای ما
با نابودی ِ،خصم دیرینه
ما عاشقان را بطلب آقا مدینه
✿☆✿
اى بوسه گاه جن و ملك، خاك پاى تو
جان تمام عالم خاكى فداى تو
اى اختر سپهر ولایت كه تا ابد
عالم منور است به نور لقاى تو
ای شهریار كشور دانش كه در جهان
نشناخت كس مقام تو را جز خداى تو
اى ریزه خوار سفره علمت جهانیان
خورشید علم، كرده طلوع از سراى تو
اى باقر العلوم كه هنگام مكرمت
باشد هزار حاتم طایى گداى تو
پنجم ولى و حجت خلاق عالمى
لوح دل است مهر به مهر و ولاى تو
در عرصه وجود نهى قبل از آنكه پاى
داده سلام احمد مرسل براى تو
هر كس تو را شناخت دل از دیگرى برید
بیگانه گشت با همه كس آشناى تو
چندین هزار عالم و دانشور فقیه
آمد برون ز مكتب و دانشسراى تو
اى خفته همچو گنج، به ویرانه بقیع
پر مىزند كبوتر دل، در هواى تو
فولادى است پیر غلام شكسته دل
چشم امید بسته به لطف و عطاى تو
“شاعر: فولادی”
✿☆✿
فصل بهار آمد و عالم معطر است
بوى نسیم صبح بسى روح پرور است
گویا زخلد مىوزد این باد مشك بیز
كاین سان دماغ ابر ز بوى خوشتر است
هم این زمین مرده شده احیا ز فیض او
هم این جهان پیر، جوان بار دیگر است
نرگس گشوده چشم تماشا به روى گل
سوسن به صد زبان، پى مدحش ثناگر است
با صد نوا به شاخ گل ارغوان، هزار
طوطى به نغمه بر سر شاخ صنوبر است
نور خدا، امام هدى، باقرالعلوم
هادى دین و وارث علم پیمبر است
بابش على و جدّ كبارش بود حسین
زین العباد را پسر و باب جعفر است
در جاه و رتبه صد چو سلیمان، به عّز و جاه
در زیر بال طایرى از كویش اندر است
هم لطف اوست مونس یونس، به بطن حوت
هم در طریق، هادى خضر و سكندر است
مفتاح قفل گنج سعادت، به دست اوست
بر پا از او بناى شفاعت، به محشر است
كى با شهان، گداى درش را مثل زنم
چون بر در گداى درش، صد چو قیصر است
“غلامرضا سازگار”
مه رجب، مه تسبیح، ماه صدق و صفاست
مه محمد و ماه علی، مه زهراست
نسیم صبحگهش خوب تر ز بوی بهشت
فضای شامگهش بهتر از نسیم صباست
طلوع این مه نورانی از شب اول
ولادت وصی پنجم رسول خداست
امام پنجم شیعه، محمد دوم
که خاک درگهش این چار امّ و هفت آباست
تمام دانش در لوح سینهاش محفوظ
تمام قرآن در مصحف رخش پیداست
اگر به ذره نظر افکند شود خورشید
وگر به قطره نگاهی کند همان دریاست
محمدی که محمد سلام داده بر او
که خود سلام محمد سلام ارض و سماست
سلام را چو جواب سلام باید گفت
شفای دیده جابر جواب آن مولاست
قیام علمی او چون قیام سرخ حسین
پیام زنده او انقلاب کرب و بلاست
کلام اوست شکافنده تمام علوم
علوم را نفسش خوشتر از دم عیساست
دُری ز مخزن علمش به دست شیعه بود
که نام آن دُر مکنون دعای عاشوراست
به کور چشمی ناباوران تیره درون
مزار و بارگهش در مدینه دل هاست
به بزم شام که بیش از چهار سال نداشت
علیه پور معاویه ناگهان برخاست
بسان رعد خروشید آن چنان که هنوز
بنی امیّه به هر دور و هر زمان رسواست
گشود لب که یزیدا به قوم خویش مبال
که نسلشان ز حرام است و اصلشان ز خطاست
دهد به کشتن آل رسول رأی کسی
که او ز پشت پدر نبود و ز نسل زناست
گهی بسان رعیت گرفته بیل به دوش
گهی به نور هدایت به خلق راهنماست
روا بود که به افلاک سر بلند کنیم
ندا دهیم محمد امام پنجم ماست
هنوز دشمنش از عفو مانده شرمنده
هنوز خُلق خوشش روح بخش اهل ولاست
هنوز کرسی درسش بود به شانه عرش
هنوز شعشعه دانشش به اوج سماست
هنوز علم به دنبال او روانه بود
هنوز سائل درس و تعلّمش دنیاست
هنوز زمزمه قصه عزیز و عُزیز
از آن ولیّ الهی شنیدنش زیباست
خدا گواست جدا از خدا و قرآن است
هر آن کسی که مسیرش ز اهل بیت جداست
مدینه دل شیعه بقیع دیگر اوست
از آن جهت دل مۆمن، همیشه عرش خداست
“سید هاشم وفایی”
✿☆✿
بیا به پای دل خود سفر کنیم امشب
ز کوچههای مدینه گذر کنیم امشب
خدا به زین عبادش عطیهای بخشید
بیا تمام جهان را خبر کنیم امشب
بیا سلام و درود و تهیت خود را
نثار این پدر و این پسر کنیم امشب
در آسمان ولا مهر و مه هم آغوشند
بیا نظاره شمس و قمر کنیم امشب
دگر به دیدن باغ بهشت حاجت نیست
اگر به باغ ولایت نظر کنیم امشب
برای این که بگیریم عیدی از زهرا
سزد ارادت خود بیشتر کنیم امشب
بپاس مقدم دریا شکاف علم و کمال
ز اشک شوق نثارش گهر کنیم امشب
شب ولادت او در مدینه جشنی نیست
بیا ز غربت او دیده تر کنیم امشب
تمام فرصت ما وقف خدمت بر اوست
چه حاجت است که کار دگر کنیم امشب
اگر که چشمهای از معرفت شود پیدا
نهال مهر ورا بارور کنیم امشب
کنار خرمنی از عشق او بیا بنشین
که فکر توشه راه سفر کنیم امشب
بگو به خلق(وفائی) ز جای برخیزد
لباس خدمت بر او به بر کنیم امشب
“رحمان نوازنی”
پیک شادی به شادمانی گفت
آفرینش دوباره پرشوراست
در سپیده دم طلوع و ظهور
آسمان و زمین پر از نور است
نور صبح از سپیده علم است
این سپیده پدیده علم است
شبنشینان عالم ملکوت
همه سوی زمین نگه کردند
روی دامان مهر مه دیدند
کسب نور از فروغ مه کردند
روز میلاد ماه خورشید است
روشن این مه زنور توحید است
همه عرشیان به هم گفتند
سید الساجدین گلی دارد
تا که شکر خدا به جا آرد
در مصلا نماز بگذارد
همه این شوق وشور را دیدند
سِرّ الله و نور را دیدند
همه اصحاب معرفت دارند
شوق بشنیدن کلام تو را
با شکوه و به احترام و وضو
روی لب میبرند نام تو را
ای ز وصف و ز مدح بالاتر
گفته بر تو سلام پیغمبر
ای که بر رهروان علم وشرف
گنج علم وشرافت آوردی
تو به کانون عشق و مکتب علم
درفضیلت هشام آوردی
مکتب تو فقیه پرور بود
دانشت مهر سایه گستر بود
هرکه شد تشنه محبت تو
جام عشق و وفا به او دادی
به کمیت و به حمیری نوری
ز سحرگاه آرزو دادی
هرکه مهر شما محبت اوست
سند افتخار خدمت اوست
من که از ساحل محبت تو
رو به دریای جود آوردم
برتو و خاندان اطهر تو
احترام و درود آوردم
به «وفائی» تو التفاتی کن
نذر مسکین خود زکاتی کن
سیدهاشم وفایی
✿☆✿
← شعر ولادت امام باقر →
یارب این بوی خوش از سمت جنان میآید
یا گل فاطمه (س) آن جان جهان میآید
یارب این نور صفات ازلی باقر (ع) توست
علم با آمدنش، رقص کنان میآید
یارب این خیل ملائک ز سما تا به زمین
با چه شوریست چنین بال زنان میآید
یارب این باقر علم نبوی یا ملک است؟
که به نامش غزل از عمق بیان میآید…
اصغر چرمی
✿☆✿
خواهم امشب باز شیدایى کنم
از در رحمت تمنّایى کنم
تا شوم دور از تمام هرچه زشت
سیر، در گلزار زیبایى کنم
گرچه خوارم، دم ز گلها مىزنم
یاد گل، یاد گل آرایى کنم
مدت کوتاه عمر خویش را
صرف خدمت نزد مولایى کنم
از همین کوتاه خدمت، تا ابد
زندگى در لطف و آقایى کنم
آمدم نوشم مى از شیر و رُطب
بر در میخانه ماه رجب
اى رجب میخانه حیدر تویى
مِى تویى، باده تویى، ساغر تویى
طعم تو گردیده احلى من عسل
گوشهاى از وسعت کوثر تویى
راه درک لیلةالقدر على
بهر شیعه تا صف محشر تویى
ماه شعبان بر تو کرده اقتدا
باعث توفیق پیغمبر تویى
مطلعت زیباترین روز خداست
میزبان حجت داور تویى
حسن مطلع در تو باشد لطف یار
شد رخ زیباى باقر آشکار
او شعیب عترت پیغمبر است
باقر دریاى علم داور است
مفتخر بر نام او هستیم ما
این کلام یک امام و رهبر است
اول خیر آخر خیر اصل خیر
این محمد، سفرهدار کوثر است
بى روایاتى که از او آمده
دین ما تا روز محشر ابتر است
سائل علمش مراجع گشتهاند
وسعت علمش ز هرکس برتر است
او که باشد بهترین مولاى من
مادرش شد فاطمه بنت الحسن
مادرش از فاطمه تصویر داشت
در برش آیینه تقدیر داشت
پاک تر از آب زمزم خُلق او
رزق و سهم از آیه تطهیر داشت
او که باشد دختر بیت کریم
حُسن بابایش در او تأثیر داشت
نِى به دامانش گرفته کودکى
او به دامان خضر راهى پیر داشت
تا کند ما را غلام درگهش
در نگاه چشم خود زنجیر داشت
ما غلام حضرت باقر شدیم
بر مَرام غیر او کافر شدیم
جواد حیدری
حرفی نزن از تشنگی دریا رسیده
از بی پناهیها مگو مأوی رسیده
پیغمبر آمد خیر نازل شد از آن پس
فیض مدام از عالم بالا رسیده
فرخنده فیضِ فرخ و فرزانهای که
آوازهاش تا سدره و طوبی رسیده
آن مدعی کز نسل احمد حرف میزد
حالا ببیند چارمین آقا رسیده
این چارمین حیدر نصب این پنجمین دُر
از کوثر پر گوهر زهرا رسیده
داعیهداری که به علمش ناز میکرد
کارش به شاگردی این آقا رسیده
با «کعب الاحبار» و «هریره» دین نمیماند
با «قال باقر» شیعه تا اینجا رسیده
لطفش همیشه شامل حال گداهاست
از لطف و از آقاییاش بر ما رسیده
یا باقر العلم النبیّین یا محمد
فرقی نداری در حقیقت با محمد
دریای علمت تا ابد ساری و جاری
تو مثل زهرا کوثری، دنباله داری
در جهل تاریک و خزان معرفتها
با یک بغل نور آمدی، گرم و بهاری
مثل پیمبر دست مردم را گرفتی
با تو سر راه آمده عبد فراری
وقتی تو آقای منی، در خانه تو
با آبروتر از گدایی هست کاری؟
از تو نوشتم دفترم شد آسمانی
یک آسمان لبریزِ حس بیقراری…
داود رحیمی
✿☆✿
← شعر ولادت امام محمد باقر →
ای به تو از خالق داور سلام
از لب جان بخش پیمبر سلام
شمس و قمر را به نسب اختری
نسل امام از پدر و مادری
اختر تابندهی دانش تویی
بلکه شکافندهی دانش تویی
دانش کل نقطهای از مکتبت
علم لدنی سخنی بر لبت
هر نفست باغ گلی از کمال
هر سخنت پاسخ صدها سؤال
✿☆✿
امام و حجّت اهل یقینی
فروغ آسمان، مهر زمینی
گشادی بال دانش بر سر ما
گشودی راه دین در باور ما
از آن موجی که از علم تو برخاست
شریعت زنده و اسلام برجاست
ز دریای تو خیزد موج دانش
درخشد نام تو بر اوج دانش
رباعی ولادت امام باقر (ع)
تا روی به کشتی نجات آوردیم
امید به ساحل نجات آوردیم
ما هدیه برایش صلوات آوردیم
✿☆✿
← شعر صلوات ولادت امام باقر →
امروز که عرشیان برانگیختهاند
بر عرش بلور نور آویختهاند
در مقدم باقر العلوم از فردوس
یک باغ گل محمدی ریختهاند
✿☆✿
با عطر تو گل شوق شکفتن دارد
سرمستی و میل از تو گفتن دارد
ای باقر علم نبوی در شب عید
این دل هوس مدینه رفتن دارد
سیدهاشم وفایی
✿☆✿
بر اهل ولا عید مویّد شده امشب
بر اهل ولا عید مویّد شده امشب
لبخند عیان بر لب احمد شده امشب
میلاد همایون محمد شده امشب
پروانه غریبی
✿☆✿
برخیز که دومین محمد آمد
دارای علوم علم سرمد آمد
دریای علوم نبوی را باقر
با خُلق نکو و روی احمد آمد
مژده ای اهل ولا آمده پور ساجدین
باقر علم نبی، فرمانده روی زمین
تو بگو تبریک بر هر عاشق دلخستهای
که رسیده شب میلاد امام پنجمین
✿☆✿
رجب که چون رمضان فیض عام میارد
ز آستانه رحمت پیام میآرد
نخست مطلع این ماه عید میلاد است
زهی هلال که بدر تمام میآرد
✿☆✿
← شعر ولادت امام باقر →
امشب که در بهشت وا میگردد
هر درد نگفتنی دوا میگردد
از یمن ولادت امام محمد باقر
حاجات دل خسته روا میگردد
✿☆✿
پنجمین اختر تابنده امام باقر
عاشقانش همه در پیش رخ او چاکر
امشب از نسل امیرالمؤمنین و زهرا
گلی از فاطمه بنت حسن گشت ظاهر
✿☆✿
امشب از انوار خداوند مجید
نور توحید به جمال بشریت تابید
گلی از گلشن زهرا محمد بشکفت
پنجمین اختر افلاک امامت بدمید
✿☆✿
مدینه شد به نور حق منور
که آمد باقر علم پیمبر
ملائک محو آن جانانه گشتند
به شمع روی او پروانه گشتند
محسن بلنج
✿☆✿
← شعر ولادت امام محمد باقر →
بر ما نظری اگر نمایی کافیست
از کارم اگر گره گشایی کافیست
عیدی ولادت امام باقر
در مجلس ما اگر بیایی کافیست
سیدمجتبی شجاع
اشعار آهنگین ولادت امام باقر (ع)
ماه رجب ماه خدا رسید از راه
موسم میلاد، باقر آل الله
امید زین العابدین
معلم قرآن و دین
زند قدم بر زمین
سلام ختم الانبیا
رسد به سوی این آقا
ز زائر اربعین
خوش آمدی، خوش آمدی
امام باقر خوش آمدی
دوباره میبارد ز آسمانها نور
ز یمن میلادش، ملک شده مسرور
شهر مدینه غوغا شد
امام سجاد بابا شد
چشم همه روشن
ملائکه شاد و خندان
رسیده شاه انس و جان
عالم شده گلشن
خوش آمدی، خوش آمدی
امام باقر خوش آمدی
✿☆✿
امشب دلم از غم آزاده
به شوق میلاد دلبر
امشب دلم از غم آزاده
مدینه محو دیدار پسر امام سجاده
تجلی نور داور یا مولا
باقر آل پیغمبر یا مولا
بر مقدمش امشب هستند ستارهها بیتاب
فلک میباره پیش پاش، بارونی از مهتاب
به روی ماهش زده شکوفه گل بوسه ارباب
بهشت علم و تقوایی
خورشید سپهر ایمانی
تو کشتی بی همتای دریای علوم برهانی
تمام حکمت پابستت یامولا
مشیت حق در دستت یا مولا
تو باقرالعلمی از خدا لقب داری
به هر کلامت، اعجاز شاه عرب داری
به آل طه تو از حسین و حسن نصب داری
روی بال فرشتههای خدا
همصدا با دعای ماه رجب
بفرستید با ملائک عرش
صلواتی به وسعت امشب
شب میلادهایمان مثل
شب دلدادگی، شب وصل است
این بهاری که از خدا داریم
یک بهار چهارده فصل است
آری امشب که جشن میگیریم
شب میلاد فصل پنجم ماست
گل بریزید روی خاک بقیع
که بقیعش بهشت مردم ماست
اسمتان مثل اسم پیغمبر
در میان نوشتههای خداست
نامتان هم همیشه در همهجا
ذکر خیر فرشتههای خداست
چارمین میوهی دل حیدر
چارمین نور چشمی مادر
جابر آورده پیش محضرتان
اشتیاق سلام پیغمبر
از پدر هیبت حسینی را
در رگ و خون و جان و تن دارید
از طریق سیادت مادر
سیرت و صورت حسن دارید
آب یعنی که روشنایی علم
علم یعنی که نور پاک شما
پس عصا را شما زدی بر آب
تا گذر کرد حضرت موسی
حرف حرف کلامتان آقا
روی دلها طبیب میریزد
قوم جابر به شوق میآید
از درختی که سیب میریزد
نامتان را به زیر لب میبرد
که به آتش پرید ابراهیم
گوشهای از شکوه نور شماست
ملکوتی که دید ابراهیم
بی ولای علی و مهر شما
فایده ای نمی کند ایمان
دین چه چیزی است جز ولای شما
یا چه چیزی است جز محبتتان
وقتی از کوچهها عبور کنید
کوچه از شوق میشود دریا
بسکه در وصفتان به هم گفتند
اشبه الناس به رسول خدا
✿☆✿
سحر روشن امید، تو آسمونا دراومده
میتابه نور معرفت، که عمر ظلمت سراومده
روی دست امام سجاد، گل پیغمبر اومده
تو قاب چشماش پر از عکس لبخند مادره
با یک نگاهش، دل بابا به آسمون میپره
به روی ماهش گلای بوسهی عموش، علیاکبره
ستاره عرش برینه، چراغ مهرش توی سینه
میون خونه میخنده وقتی، حسین زهرا رو میبینه
شراب کوثر خدا میریزه از گوشه لبش
برای خواب آروم میشه، رو ذستای عمه زینبش
صدای خنده ابوالفضل لالایی خون هر شبش
سخاوت و وسعت و لطفش همیشه دریاییه
ولایتش نور مهتابه شبای رویاییه
تو عشق و مستی بهونه همه دلای زهراییه
مدینه باز دل بیقراره، زمین پر از عطر بهاره
فرشته نظر امام باقر، گلاب و آئینه میاره
✿☆✿
گشته ذکر عالمین یا باقر آل عبا
آمده فرزند زهرا باقر آل عبا
این خجسته جشنِ میلاد،تهنیت باد تهنیت باد
ای عزیز مصطفی یا باقر آل عبا…
جلوه شد ماهِ رخ دلبند زین العابدین
مثل گل زیبا بُوَد فرزند زین العابدین
این خجسته جشنِ میلاد،تهنیت باد تهنیت باد
ای عزیز مصطفی یا باقر آل عبا…
این پسر که عالمی محوِ تماشایش بُوَد
همچو قرآنی به روی دستِ بابایش بُوَد
این خجسته جشنِ میلاد،تهنیت باد تهنیت باد
ای عزیز مصطفی یا باقر آل عبا…
بر خلایق تا ابد محبوب و مولا آمده
مخزن علمِ خداوندی به دنیا آمده
این خجسته جشنِ میلاد….
دُرّ رحمت از یم حقّ الیقین باید گرفت
عیدی از دستِ امامُ العارفین باید گرفت
این خجسته جشنِ میلاد….
یک شبِ میلادت ای قدر و مقامِ تو رفیع
وعده ی ما مرقدت در صحن و ایوانِ بقیع
ای ولای تو مرا دلگرمی و بود و نبود
آرزوی ما بُوَد نابودی ِ آلِ سعود
ای فروغِ عرش اعلا،یبن الزهرا یبن الزهرا…
ای عزیز مصطفی یا باقر آل عبا…
✿☆✿
یعقوب آل فاطمه حالا پدر شده
آمد محمدی که به او روح پیکر است
نسل رسول، نسل علی، نسل فاطمه
بسته به این ولادت و مولود انور است
هم هاشمی ست، هم علوی، هم محمدی
نسلش حسینی و حسنی، فخر داور است
اول محمد آمد و بعدا، علی ولی
اینجا علی ز قبل محمد مصوّر است
او زادهی خلیلِ سرافرازِ نینواست
آزادهی ذبیحِ خدا، سبط صفدر است
او ناشر حقایق دین محمدی
اگر علوم خداوند اکبر است
آگاه از عوالم غیب و شهود اوست
از قلّههای علم و عمل اوست برتر است
در یک کلام، مرتبهی باقر العلوم
مولای هفت سرور و بابای جعفر است
در وصف او هر آنچه سخن هست نارساست
جز اهل بیت هرچه بیان است بی بر است
قرآن هر آنچه وصف “اولواالامر” میکند
دربارهی پیمبر و آل پیمبر است.
“غلامرضا سازگار”
ای چراغ علم روشن از دمت
ای رهینِ فضل و دانش عالمت
با گذشت آفرینش همچنان
کاروان علم دنبالت روان
علمها مُشتی ز خروار تو اند
سینه چاک تیغ گفتار تو اند
باقر کلّ علوم عالمی
خود به تنهایی کتاب محکمی
هر چه دانش پا گذارد پیشتر
سر فرود آرد به خاکت بیشتر
ای امام ابن امام ابن امام
جابرت آورده از احمد سلام
دانش از ره مانده در پرواز تو
چشم جابر روشن از اعجاز تو
ای چراغ نور، پیش از نورها
جلوه کرده در تمام طورها
ملک نامحدود از نور تو پُر
دُرّ شش دریا و بحر هفت دُرّ
ای چراغ عقل و دین روشن به تو
چشم زین العابدین روشن به تو
علم و حلمت همچو شیر و شکّر است
هر یکی از دیگری شیرینتر است
علم تو سرچشمهی علم خداست
حلم تو آئینهی حلم خداست
پنجهی علم و خِرَد بر دامنت
عاشق خُلق تو حتّی دشمنت
صد چو جابر دانش آموز تو اند
شعلههای عالم افروز تو اند
مشرق و مغرب پر از گفتار توست
همچو قرآن جاودان آثار توست
عارفان سرمست از این ساغرند
جرعه نوش جام «قال الباقر»ند
اشعار صلوات بر امام محمد باقر (ع)
رو سـوی بقیـــع، اولیـا را صلوات
گنجینـــۀ عـلــمِ انبـیـــا را صلوات
بر باقر و شاکر و به هادی و امین
آن گوهــر نابِ کبـــریا را صلوات
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
✿☆✿
بر معدن نور و علم باقر صلوات
بر موسی دریای سرایر صلوات
بر ثانی احمد ، به محمد به جهان
بر حجت حق ، امام باقر صلوات
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
✿☆✿
حــامل عــلم نـبی را صـلوات
چهـارمین پور ولی را صــلوات
پنجمین نــور امــامت باقــــر
هـفتمین مـهر جـلی را صـلوات
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
✿☆✿
ای همسفران دیده ی خود باز کنید
امشب به سوی مدینه پرواز کنید
عشق و ادبِ خــود بــه امام باقــر
بـــا یــک صلــواتِ نــاب ابــراز کنیــد
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
✿☆✿
در ماه رجب به اسوه هایش صلوات
بر مبعث و بر شاه جهانش صلوات
بر حضرت باقر و به علمش صلوات
بر امام پنجمین به هر دم صلوات
او عالم علم احمد مختار است
بر حضرت خاتم از دل و جان صلوات
بر صاحب صولت علی علم نبی
بفرست مدام از دل و جان صلوات
بر شاه نجف امیر مردان جهان
بر فاتح بدر و جنگ خیبر صلوات
مبعوث شود رسول حق در این ماه
بر خاتم انبیا محمد صلوات
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
رسول چهارمحالی
امام محمد باقر(ع) پنجمین نور ولایت شیعه است. نام اصلی ایشان محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب بوده و کنیهاش باقرالعلوم است. ایشان پس از واقعه عاشورا زحمات بسیاری برای زنده نگه داشتن مکتب شیعه و پرورش عالمان دینی کشیدهاند و یکی از مهمترین دلایل زنده ماندن مکتب شیعه هستند.
خواندن و به اشتراک گذاری اشعار ولادت امام محمد باقر (ع) کوچکترین کاری است که میتوانیم برای سپاسگذاری از ایشان انجام دهیم و از این طریق تولدشان را به امام زمان (ع) تبریک بگوییم.