متن‌ شهادت حضرت زهرا (س)؛ سوزناک و غمگین

متن‌ شهادت حضرت زهرا علیها سلام که از قلم نویسندگان توانمند شیعه جوشیده باشد، مخاطب را با این واقعه دردناک آشنا می‌کند و می‌تواند غم و مصیبت وارد شده بر اهل بیت را روشن سازد. مجموعه متن شهادت حضرت فاطمه (س) را در ستاره بخوانید.

ستاره | سرویس سرگرمی – شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) ازجمله غم‌انگیزترین و تأثیرگذارترین واقعه‌های طول حیات شیعی و حوادث پس از رحلت پیامبر بوده است. واقعه شهادت حضرت زهرا (س) که اندک زمانی پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) رخ داد و با غصب خلافت همراه شد، احساسات شیعیان در تمامی زمان‌ها را به جوش آورده و سبب ثبت متن‌های بسیاری راجع به شهادت ایشان شده است.

مجموعه متن شهادت بانوی دو عالم در مطلب پیش رو گردآوری شده و شامل متن کوتاه ادبی، متن ادبی بلند و یک متن تاریخی درباره شهادت حضرت فاطمه (س) است. متن ادبی از کتاب کشتی پهلوگرفته نوشته سیدمهدی شجاعی انتخاب شده‌ و منبع متن تاریخی اللمعة البيضاء نوشته تبريزی انصاری است.

متن شهادت حضرت فاطمه (س)
متن‌ شهادت حضرت زهرا (س)

 

متن‌ شهادت حضرت زهرا (س)

هیچکس آیا توانسته است غم فاطمه را (سلام الله علیها) در سوگ پدر به تصویر بکشد، جز ناله‌هاى بیت الاحزان فاطمه؟ در اندوه جگر سوز على (سلام الله علیه) در مواجهه با فاطمة میان در و دیوار و گاه شستن صورت نیلى و بازوى کبود فاطمه، هیچ هنرمند عارفى توانسته است مرثیه بسراید آن چنان که از عمق رنج آدمى در چروک‌هاى پیشانى على خبر دهد و وسعت غم‌هاى خلقت را در پهناى اشک على بشناسد و بشناساند جز بار اشک پنهانى على؟ هیچکس را یاراى آن بوده است که آلام محض زینب را به هنگام دیدار سر برادر بر بام نیزه‌ها بیان کند، جز خون جارى از سر مبارک زینب؟

من سوختم وقتی در ِخانه خدا، در ِخانه قرآن، در ِ خانه نجات، در ِ خانه تو به آتش کشیده شد. من در خود شکستم وقتی در بر پهلوی تو شکسته شد. وقتی تو فضه را صدا زدی، انسانیت از جنین هستی سقوط کرد. من از خشم کبود شدم وقتی تازیانه بر بازوی تو فرود آمد. من از خشم کبود شدم وقتی تازیانه بر بازوی تو فرود آمد. اشک در چشمان من حلقه زد وقتی سیلی با صورت تو آشنا شد… و بند دلم و رشته امیدم پاره شد وقتی آوند حیات تو قطع شد…

 

∼✂∼✂∼✂∼

 

عفت، از تو نشات گرفته بود. حیا، وام‌دار تو بود. تقوی، آن بود که تو داشتی. روزه، آن بود که نو می‌گرفتی. نماز، آن بود که تو می‌خواندی عمل صالح، آن بود که تو کردی. چشم نجابت به تو بود و نگاه پاکدامنی، خیره به رفتار تو. زنانگی پای درس تو می‌نشست و خانمی از تو سرمشق می‌گرفت. بک یا فاطمه…

 

∼✂∼✂∼✂∼

 

روزگار غریبی‌ست دخترم و دنیا از آن غریب تر این چه دنیایی است که دختر سول خدا را در خود تاب نمی‌آورد؟ این چه عالمی است که دردانه خدا را از خویش می‌راند؟

 

∼✂∼✂∼✂∼

 

غربت حضرت زهرا غربت عجیبی‌ست… همیشه و هماره تاریخ… غربتی غم‌باری که اغلب حتی اشک هم تسکینش نیست… حالا گاهی به خاطر غریبگی ماست و بخشی هم به خاطر خود واقعه… بگذریم… غربت عجیبی‌ست غربت حضرت زهرا که فعلا جز توسل به اشک راه دیگری نمی‌شناسیم… کدام زن، که کدام انسان است که در اوج فوران آلام روزگار، احساس و خرد و مصیبت و حماسه را چنین به هم بیامیزد. و چه قدر قشنگ آدم را با خودِ نفس‌آلودش روبه‌رو می‌کند… خطبه‌اش در مسجد چقدر یادآور خطبه امام حسین است در عاشورا. به عبارت بهتر، پسر چقدر شبیه مادر است… چه سنگین بود صحنه سکوت مردم، وقتِ هل من ناصر فاطمی… به راستی من اگر بودم، کجا بودم؟ الان کجا هستم… به راستی که فاطمه فاطمه است. اگر جداشده از جهل و گناه، اگر جداکننده دوستان از آتش، جداکننده حق از باطل هم. آدم را با تناقضاتش مواجه می‌کند، بعد خودش مهربانانه دست پیش می‌آورد برای دستگیری…

 

∼✂∼✂∼✂∼

 

سلام و درود خدا بر یگانه بانوئی که در عرش الهی محبوب ملائکه مقرب و هم کلام با برترین آنان و حامل علم خدا یعنی جبرئیل امین بود. درود بیکران خداوند بر فاطمه (س) که بهجت قلب و نور چشم رسول (ص) و عزیزترین انسان‌ها در پیشگاه او بود؛ وجودی که نور پیامبر (ص) سراسر او را احاطه نموده بود و از جهت شبیه ترین مردم در رفتار و کردار به رسول خدا بود.

 

متن شهادت حضرت فاطمه (س)

 

متن ادبی شهادت حضرت فاطمه (س)

 دیشب که على تو را غسل می‌داد وقتى اشک‌هاى جانسوز او را دیدم، وقتى ضجه‌هاى حسن و حسین را شنیدم، وقتى مو پریشان کردن و صورت خراشیدن زینب و ام‌کلثوم را دیدم دیگر تاب نیاوردم. نه من، که کائنات بی‌تاب شد و چیزى نمانده بود که من فرو بریزم و زمین از هم بپاشد و کائنات سقوط کند. تنها یک چیز، آفرینش را بر جا نگاه داشت و آن تکیه على بود بر عمود خیمه خلقت، ستون خانه تو. على سرش را گذاشته بود بر دیوار خانه تو و زار زار می‌گریست. این اگر چه اوج بی‌تابى على بود اما به آفرینش، آرامش بخشید و کائنات را استقرار داد. چه شبى بود دیشب!

سنگینى بار مصیبت دیشب تا آخرین لحظه حیات، بر پشت من سنگینى می‌کند. همچنان که این قهر بزرگوارانه تو کمر تاریخ را می‌شکند. از على خواستى که تو را شبانه دفن کند و مقبره‌ات را از چشم همگان مخفى بدارد.

می‌خواستى به دشمنانت بگویى دود این آتش ظلمى که شما برافروخته‌اید نه فقط به چشم شما که به چشم تاریخ می‌رود و انسانیت، تا روز حشر از مزار دُردانه خدا، محروم می‌ماند. چه سند مظلومیت جاودانه‌اى! و چه انتقام کریمانه‌اى!

دل من به راستى خنک شد وقتى که صبح، دشمنان تو با چهل قبر مشابه در بقیع مواجه شدند و نتوانستند بفهمند که مدفن دختر پیامبر کجاست.

من شاهد بودم که در زمان حیاتت آمدند براى دغلکارى و نیرنگ‌بازى اما تو مجال ندادى و آنها باقى مکر و سیاست را گذاشته بودند براى بعد از وفات و تو آن نقشه را هم نقش بر آب کردى.

اما همیشه خشک و تر با هم می‌سوزند، مؤمنان و مریدان آینده تو نیز اشک حسرت خواهند ریخت، گم کرده خواهند داشت و در فراق مزار تو خواهند گداخت.

چهل قبر مشابه! چهل قبر همسان! و انسان‌ها بعضى واله و سرگشته، برخى متعجب و حیران، عده‌اى مغبون و شکست خورده، گروهى از خشم و غضب، کف به لب آورده و معدودى از خواب پریده و هشیار شده…

 

متن‌ شهادت حضرت زهرا (س)
متن‌ شهادت حضرت زهرا (س)

 

متن تاریخی درباره شهادت حضرت زهرا (س)

 ابوعلی، محمد بن همام بغدادی روایت کرد: هنگامی که حضرت زهرا سلام الله علیها به شهادت رسید، امیرمؤمنان علیه‌السلام وی را غسل داد و کسی در نزد وی حاضر نبود مگر فرزندانش حسن، حسین، زینب و ام‌کلثوم و همچنین اسماء بنت عمیس و کنیزشان فضه.

آنگاه بدن مطهرش را در تاریکی شب به همراه حسن و حسین به سوی بقیع حمل کرد و بر وی نماز گزارد و کسی به آن آگاه نبود و کسی بر وی نماز نگذارد. آنگاه وی را در روضه شریفه (میان منبر و قبر پیامبر صلی الله علیه و آله) دفن نمود و محل آن را صاف و نامشخص کرد و بامداد همان شب به قبرستان بقیع رفت و چهل مکان را به صورت قبر جدید درآورد.

مردم چون از دفنش باخبر شدند به قبرستان بقیع رفته و در آن جا با چهل قبر جدید روبرو شدند و ندانستند کدام یک قبر شریف فاطمه سلام الله علیها است. بدین جهت ناله و شیون کرده و یکدیگر را (در قصور و تقصیرشان در نگهداری حرمت دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله) ملامت و سرزنش کردند و می‌گفتند: وای بر ما! پیامبرمان فرزندی پس از خود به جای نگذاشت جز یک دخترش که آن هم غریبانه وفات کرد و شبانه دفن شد و کسی از ما نه در وفاتش، نه در نمازش و نه در دفنش حاضر نبودیم و هم اینک قبر وی نیز بر ما نامعلوم است.

دست اندرکاران أمر (ابوبکر و عمر) از این ماجرا باخبر شده و به زنان سوگوار گفتند: آیا کسی در میان شما هست که این قبرها را نبش کرده تا بدن فاطمه سلام الله علیها را بیابد و ما بر او نماز گزاریم و سپس او را دفن و محل دفنش را مشخص کنیم؟

این خبر به اطلاع امیرمؤمنان علیه‌السلام رسید. آن حضرت در حالی که خشمگین شده بود به طوری که دو چشمش را سرخی فراگرفته و رگ‌های گردنش برآمده بود و قبای زردی را که معمولاً در ایام درگیری و ناراحتی به تن می‌پوشید، دربرکرد و شمشیر ذوالفقار خود را بدست گرفت و به سوی بقیع رهسپار گردید.

همین که به مردم حاضر در بقیع رسید فرمود: به خدا سوگند، اگر کسی یک سنگ از این قبرها را بردارد، با این شمشیر بر سرش و کسی که به وی دستور داده است می‌کوبم. در همین هنگام عمر بن خطاب و همراهان او با امیرمؤمنان علیه‌السلام روبرو شدند. عمر به وی گفت: چه شد تو را ای ابوالحسن! به خدا سوگند ما قبر فاطمه را نبش کرده و بدنش را بیرون می‌آوریم و بر وی نماز می‌گزاریم.

امیرمؤمنان علیه‌السلام با دستان خویش پیراهنش را گرفت و وی را چرخاند و بر زمین کوبید و به وی فرمود: ای سیه‌چرده‌زاده! از حق خودم (یعنی خلافت اسلامی) به خاطر این که با اختلاف ما مردم از دین مرتد نشوند، درگذشتم. اما هیچ‌گاه نسبت به قبر فاطمه سلام الله علیها در نخواهم گذشت، سوگند به کسی که جانم در دست او است، اگر تو و ملازمانت چیزی از این قبرها را جا به جا کنید، زمین را از خونتان سیراب خواهم کرد! اگر می‌خواهی، آزمایش کن ای عمر!

در این هنگام ابوبکر (خلیفه وقت) از راه رسید و عاجزانه به امیرمؤمنان علیه‌السلام عرض کرد: ای ابوالحسن! تو را به حق رسول خدا صلی الله علیه و آله و به حق آن کسی که در بالای عرش است سوگند می‌دهم که او را رها کنی و مطمئن باش هیچ یک از ما، کاری که تو را برنجاند انجام نخواهیم داد.

آنگاه امیرمؤمنان علیه‌السلام دست از عمر برداشت و او را رها کرد و مردم نیز پراکنده شدند و از آن زمان به بعد، هیچ کس جرئت نکرد قبرهایی را که علی علیه‌السلام درست کرده بود، نبش کند و به جستجوی بدن شریف فاطمه سلام الله علیها بپردازد.

امیرمؤمنان علیه‌السلام بدین سان قبر شریف همسر مظلومش فاطمه زهرا سلام الله علیها را از نبش قبر رهانید و به وصیت خود فاطمه زهرا سلام الله علیها که فرموده بود، کسی در غسل، کفن و نماز و دفنش حاضر نشود، عمل نمود. تا اعتراضی باشد برای همیشه بر آنانی که حقشان را غصب و حرمتشان را شکسته و آنان را مظلومانه به شهادت رسانیدند.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید