آیات استخاره سوره نمل به همراه ترجمه
سوره نمل (صفحه ۳۱۷)
قَالَتْ یَا أَیُّهَا ﭐلْمَلَأُ أَفْتُونِی فِی أَمْرِی مَا کُنتُ قَاطِعَةً أَمْراً حَتَّىٰ تَشْهَدُونِ (۳۲)
(سپس) گفت: «اى اشراف (و اى بزرگان)! نظر خود را در این امر مهم به من بازگو کنید، که من هیچ کار مهمى را بدون حضور (و مشورت) شما انجام نداده ام! (۳۲)
❈❈❈
قَالُواْ نَحْنُ أُوْلُواْ قُوَّةٍ وَأُوْلُواْ بَأْسٍ شَدِیدٍ وَﭐلْأَمْرُ إِلَیْکِ فَـﭑنظُرِی مَاذَا تَأْمُرِینَ (۳۳)
گفتند: «ما داراى نیروى کافى و قدرت جنگى فراوان هستیم، ولى تصمیم نهایى با توست؛ ببین چه دستور مى دهى!» (۳۳)
❈❈❈
قَالَتْ إِنَّ ﭐلْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُواْ قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُواْ أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَ کَذَالِکَ یَفْعَلُونَ (۳۴)
گفت: پادشاهان هنگامى که وارد منطقه آبادى شوند آن را به فساد و تباهى مى کشند، و عزیزان آنجا را ذلیل مى کنند؛ (آرى) کار آنان همینگونه است! (۳۴)
❈❈❈
وَإِنِّی مُرْسِلَةٌ إِلَیْهِم بِهَدِیَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ یَرْجِعُ ﭐلْمُرْسَلُونَ (۳۵)
و من (اکنون جنگ را صلاح نمى بینم) هدیه گرانبهایى براى آنان مى فرستم تا ببینم فرستادگان من چه خبر م ىآورند (و از این طریق آنها را بیازمایم)!» (۳۵)
❈❈❈
فَلَمَّا جَاءَ سُلَیْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا ءَاتَانِیَ ﭐللَّهُ خَیْرٌ مِّمَّا ءَاتَاکُم بَلْ أَنتُم بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ (۳۶)
هنگامى که (فرستاده ملکه سبا) ا. نزد سلیمان آمد، گفت: «مى خواهید مرا با مال کمک کنید (و فریب دهید)؟! آنچه خدا به من داده، بهتر است از آنچه به شما داده است؛ بلکه شما هستید که به هدیه هایتان خوشحال مى شوید! (۳۶)
❈❈❈
ﭐرْجِعْ إِلَیْهِمْ فَلَنَأْتِیَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ (۳۷)
بسوى آنان بازگرد (و اعلام کن) با لشکریانى به سراغ آنان مى آییم که قدرت مقابله با آن را نداشته باشند؛ و آنان را از آن (سرزمین آباد) با ذلت و خوارى بیرون مى رانیم!» (۳۷)
❈❈❈
قَالَ یَا أَیُّهَا ﭐلْمَلَأُ أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ (۳۸)
(سلیمان) گفت: «اى بزرگان! کدام یک از شما تخت او را براى من مى آورد پیش از آنکه به حال تسلیم نزد من آیند؟» (۳۸)
❈❈❈
قَالَ عِفْریتٌ مِّنَ ﭐلْجِنِّ أَنَاْ ءَاتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِکَ وَإِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ (۳۹)
عفریتى از جن گفت: «من آن را نزد تو مى آورم پیش از آنکه از مجلست برخیزى و من نسبت به این امر، توانا و امینم!» (۳۹)
❈❈❈
قَالَ ﭐلَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ ﭐلْکِتَابِ أَنَاْ ءَاتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَءَاهُ مُسْتَقِرّاً عِندَهُ قَالَ هَـٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی ءَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَمَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ (۴۰)
(اما) کسى که دانشى از کتاب (آسمانى) داشت گفت: «پیش از آنکه چشم بر هم زنى، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامى که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: «این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا مىآورم یا کفران مىکنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر مىکند؛ و هر کس کفران نماید (بزیان خویش نموده است، که) پروردگار من، غنى و کریم است!» (۴۰)
❈❈❈
قَالَ نَکِّرُواْ لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِی أَمْ تَکُونُ مِنَ ﭐلَّذِینَ لَا یَهْتَدُونَ (۴۱)
(سلیمان) گفت: «تخت او را برایش ناشناس سازید؛ ببینم آیا متوجه مى شود یا از کسانى است که هدایت نخواهند شد؟! (۴۱)
❈❈❈
فَلَمَّا جَاءَتْ قِیلَ أَهَـٰکَذَا عَرْشُکِ قَالَتْ کَأَنَّهُ هُوَ وَأُوتِینَا ﭐلْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا
هنگامى که آمد، به او گفته شد: «آیا تخت تو این گونه است؟» گفت: گویا خود آن است! و ما پیش از این هم آگاه بودیم
مهدی سیفی
خوبه