آیات استخاره سوره شعرا به همراه ترجمه
سوره شعرا (صفحه ۳۰۷)
إِنَّ هَـٰذَا لَسَاحِرٌ عَلِیمٌ (۳۴)
«این ساحر آگاه و ماهرى است! (۳۴)
❈❈❈
یُرِیدُ أَن یُخْرِجَکُم مِّنْ أَرْضِکُم بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ (۳۵)
او مى خواهد با سحرش شما را از سرزمینتان بیرون کند! شما چه نظر مى دهید؟» (۳۵)
❈❈❈
قَالُواْ أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَﭐبْعَثْ فِی ﭐلْمَدَائِنِ حَاشِرِینَ (۳۶)
گفتند: «او و برادرش را مهلت ده؛ و ماموران را براى بسیج به تمام شهرها اعزام کن، (۳۶)
❈❈❈
یَأْتُوکَ بِکُلِّ سَحَّارٍ عَلِیمٍ (۳۷)
تا هر ساحر ماهر و دانایى را نزد تو آورند!» (۳۷)
❈❈❈
فَجُمِعَ ﭐلسَّحَرَةُ لِمِیقَاتِ یَوْمٍ مَّعْلُومٍ (۳۸)
سرانجام ساحران براى وعده گاه روز معینى جمع آورى شدند. (۳۸)
❈❈❈
وَقِیلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنتُم مُّجْتَمِعُونَ (۳۹)
و به مردم گفته شد: «آیا شما نیز (در این صحنه) اجتماع مى کنید… (۳۹)
❈❈❈
لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ ﭐلسَّحَرَةَ إِن کَانُواْ هُمُ ﭐلْغَالِبِینَ (۴۰)
تا اگر ساحران پیروز شوند، از آنان پیروى کنیم؟!» (۴۰)
❈❈❈
فَلَمَّا جَاءَ ﭐلسَّحَرَةُ قَالُواْ لِفِرْعَوْنَ أَئِنَّ لَنَا لَأَجْراً إِن کُنَّا نَحْنُ ﭐلْغَالِبِینَ (۴۱)
هنگامى که ساحران آمدند، به فرعون گفتند: «آیا اگر ما پیروز شویم، پاداش مهمى خواهیم داشت؟» (۴۱)
❈❈❈
قَالَ نَعَمْ وَإِنَّکُمْ إِذاً لَّمِنَ ﭐلْمُقَرَّبِینَ (۴۲)
گفت: «(آرى) و در آن صورت شما از مقربان خواهید بود!» (۴۲)
❈❈❈
قَالَ لَهُم مُّوسَىٰ أَلْقُواْ مَا أَنتُم مُّلْقُونَ (۴۳)
(روز موعود فرا رسید و همگى جمع شدند؛) موسى به ساحران گفت: «آنچه را مى خواهید بیفکنید، بیفکنید!» (۴۳)
❈❈❈
فَأَلْقَوْاْ حِبَالَهُمْ وَعِصِیَّهُمْ وَقَالُواْ بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ ﭐلْغَالِبُونَ (۴۴)
آنها طنابها و عصاهاى خود را افکندند و گفتند: «به عزت فرعون، ما قطعا پیروزیم!» (۴۴)
❈❈❈
فَأَلْقَىٰ مُوسَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ تَلْقَفُ مَا یَأْفِکُونَ (۴۵)
سپس موسى عصایش را افکند، ناگهان تمام وسایل دروغین آنها را بلعید! (۴۵)
❈❈❈
فَأُلْقِیَ ﭐلسَّحَرَةُ سَاجِدِینَ (۴۶)
فورا همه ساحران به سجده افتادند. (۴۶)
❈❈❈
قَالُواْ ءَامَنَّا بِرَبِّ ﭐلْعَالَمِینَ (۴۷)
گفتند: «ما به پروردگار عالمیان ایمان آوردیم، (۴۷)
❈❈❈
رَبِّ مُوسَىٰ وَهَارُونَ (۴۸)
پروردگار موسى و هارون!» (۴۸)
❈❈❈
قَالَ ءَامَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ ءَاذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ ﭐلَّذِی عَلَّمَکُمُ ﭐلسِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَأَرْجُلَکُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعِینَ (۴۹)
(فرعون) گفت: «آیا پیش از اینکه به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟! مسلما او بزرگ و استاد شماست که به شما سحرآموخته (و این یک توطئه است)! اما بزودى خواهید دانست! دستها و پاهاى شما را بعکس یکدیگر قطع مى کنم، و همه شما را به دار مى آویزم!» (۴۹)
❈❈❈
قَالُواْ لَا ضَیْرَ إِنَّا إِلَىٰ رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ (۵۰)
گفتند: «مهم نیست، (هر کارى از دستت ساخته است بکن)! ما بسوى پروردگارمان باز مى گردیم! (۵۰)
❈❈❈
إِنَّا نَطْمَعُ أَن یَغْفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَایَانَا أَن کُنَّا أَوَّلَ ﭐلْمُؤْمِنِینَ (۵۱)
ما امیدواریم که پروردگارمان خطاهاى ما را ببخشد، چرا که ما نخستین ایمان آورندگان بودیم!؛» (۵۱)
❈❈❈
وَأَوْحَیْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی إِنَّکُم مُّتَّبَعُونَ (۵۲)
و به موسى وحى کردیم که شبانه بندگانم را (از مصر) کوچ ده، زیرا شما مورد تعقیب هستید!» (۵۲)
❈❈❈
فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِی ﭐلْمَدَائِنِ حَاشِرِینَ (۵۳)
فرعون (از این ماجرا آگاه شد و) ماموران بسیج نیرو را به شهرها فرستاد، (۵۳)
❈❈❈
إِنَّ هَـٰؤُلَاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ (۵۴)
(و گفت:) اینها مسلما گروهى اندکند؛ (۵۴)
❈❈❈
وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ (۵۵)
و اینها ما را به خشم آورده اند؛ (۵۵)
بدون نام
واقعا عالی