ماجرای صبر ایوب (ع) چیست؟ (زندگی نامه حضرت ایوب)

صبر ایوب از جمله مواردی است که در قرآن ذکر شده است. حضرت ایوب سال‌ها مورد آزمایش خدا قرار گرفت و در تمام این مدت جز شکرگزاری خدا حرفی به زبان نیاورد.

ماجرای صبر ایوب

ستاره | سرویس مذهبی – هر کدام از انبیای الهی ویژگی خاصی داشته‌اند. ویژگی اصلی حضرت ایوب هم صبر او بوده است. ماجرای صبر ایوب چیست؟ چرا خداوند حضرت ایوب را دچار مصیبت‌های مختلف کرد؟ چه کسی باعث این همه بلا و مصیبت حضرت ایوب بود؟ آخر و عاقبت حضرت ایوب چه شد؟ ستاره در این مقاله به همه این سؤالات جواب می‌دهد.

 

عکس حضرت ایوب

 

صبر ایوب در قرآن

خداوند زمانی که مسلمانان در مکه تحت فشارهای شدید بودند داستان صبر ایوب (ع) را که نمونه ای از صبر جمیل بود برای الگو گرفتن مسلمانان در آیات ۴۱ تا ۴۴ سوره ص بیان کرد:
 
«وَ اذْکُرْ عَبْدَنا أَيُّوبَ إِذْ نادي‏ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ. ارْکُضْ بِرِجْلِکَ هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ. وَ وَهَبْنا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَ ذِکْري‏ لِأُولِي الْأَلْبابِ. وَ خُذْ بِيَدِکَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ.»
«و به خاطر بیاور بنده ما ایوب را ، هنگامی که پروردگارش را خواند (و گفت: پروردگارا!) شیطان مرا به رنج و عذاب افکنده است. (به او گفتیم:) پای خود را بر زمین بکوب! این چشمه آبی خنک برای شستشو و نوشیدن است! و خانواده‌اش را به او بخشیدیم و همانند آن‌ها را بر آنان افزودیم، تا رحمتی از سوی ما باشد و تذکری برای اندیشمندان. (و به او گفتیم:) بسته‌ای از ساقه‌های گندم (یا مانند آن) را برگیر و با آن (همسرت را) بزن و سوگند خود را مشکن! ما او را شکیبا یافتیم چه بنده خوبی که بسیار بازگشت کننده (به سوی خدا) بود!»
 
البته در آیات دیگری هم از حضرت ایوب سخن به میان آمده که در ادامه به آن‌ها خواهیم پرداخت؛

 

زندگی نامه حضرت ایوب علیه السلام

حسادت شیطان به حضرت ایوب

همه چیز از حسادت شیطان به زندگی حضرت ایوب شروع شد. او به خدا گفت: اگر ایوب شکر نعمت‌هایت را به جا می‌آورد به این دلیل است که زندگی مرفه و وسیعی به او داده‌ای اما مطمئن باش که اگر نعمت‌های مادی را از او بگیری هرگز شکرگزار تو نخواهد بود. این گونه بود که امتحان الهی برای حضرت ایوب شروع شد.

خدا به شیطان اجازه داد که به سراغ ایوب برود و اموال و فرزندان او را یکی پس از دیگری نابود کند. شیطان این کار را کرد اما در کمال تعجب دید که ایوب همچنان شکرگزاری می‌کند. شیطان از خدا اجازه خواست تا زراعت و دامداری ایوب را از بین ببرد و خدا هم به او اجازه داد. اما دید که باز هم حضرت ایوب فاصله بسیاری با یک انسان ناسپاس داشت. در نهایت شیطان از خدا اجازه گرفت تا بر بدن ایوب مسلط شود و او را بیمار کند اما بیماری هم باعث نشد که ایوب از خدا رو برگرداند.

 

بلا بر ایوب نازل می‌شود

حالا ماجرای مصیبت‌های ایوب را از کتاب‌های تاریخی بازخوانی کنیم. در کتاب تاریخ انبیای عماد زاده آمده است:

«روز چهارشنبه آخر ماه محرم بود، یکی از غلامان ایوب آمد و گفت: جماعتی از اشرار، غلامان تو را کشتند و گاوها را که به آن‌ها سپرده بودی به غارت بردند. هنوز سخن او تمام نشده بود که غلام دیگری رسید و گفت: ای ایوب! آتش عظیمی از آسمان فرود آمد و همان دم، همه چوپانان و گوسفندان تو را سوزاند، در این گفتگو بودند که غلام سومی آمد و گفت: گروهی از سواران کلدانی و سرداران پادشاهان بابل آمدند و ساربانان را کشتند و شترانت را به یغما بردند.

در این هنگام مردی گریبان چاک زده، خاک بر سر می‌ریخت و با شتاب نزد ایوب آمد و گفت:«ای ایوب! فرزندانت به خوردن غذا مشغول بودند، ناگهان سقف بر سر آن‌ها فرود آمد و همه مردند.»
حضرت ایوب همه این اخبار را شنید، ولی با کمال آرامش، صبر و تحمل کرد؛ حتی ابروانش را خم ننمود، سر به سجده نهاد و عرض کرد: «ای خدا! ای آفریننده شب و روز، برهنه به دنیا آمدم و برهنه به سوی تو می‌آیم، پروردگارا تو به من دادی و تو از من باز پس گرفتی. بنابراین به هر چه تو بخواهی خشنودم.»

ایوب به بیماری بسیار سختی دچار گردید او به درد پا مبتلا شد و زخمی در ساق پایش به وجود آمد به طوری که قدرت حرکت نداشت. هفت یا هفده سال را با این وضع گذراند و همواره به شکر خدا مشغول بود. او چهار همسر داشت، سه همسرش او را رها کردند و رفتند، فقط یکی از آن‌ها به نام «رُحْمه» وفادار باقی ماند.

رنج و بیماری او همچنان ادامه یافت و هفت سال و هفت ماه از آن گذشت، ولی حضرت ایوب، با صبر و مقاومت و شکر، همچنان آن روزهای پر از رنج را گذراند و اصلاً نه در قلب و نه در زبان و نه در نهان و نه آشکارا، اظهار نارضایتی نکرد. زبان حالش به خدا این بود:

تو را خواهم نخواهم نعمتت گر امتحان خواهی / در رحمت به رویم بند و درهای بلا بگشا»

 

همسر ایوب در دوران بلا

در طول مدتی که خداوند حضرت ایوب را با بلاهای مختلف آزمایش می‌کرد. همسر او به او وفادار ماده بود و با کار کردن در خانه مردم درآمد ناچیزی به دست می‌آورد و زندگی دونفری‌شان را می‌گذراند.

 

وسوسه همسر حضرت ایوب

شیطان که از گمراه کردن حضرت ایوب ناامید شده بود به سراغ همسر او رفت. این ماجرا در بحارالانوار این‌طور آمده است:

«ابلیس از هر طریقی وارد شد نتوانست ایوب را فریب دهد، بلکه او را می‌دید که در سخت‌ترین بلاها، شکر و سپاس الهی به جا می‌آورد…؛ ابلیس به صورت مردی ناشناس نزد همسر ایوب آمد و

گفت: «حال همسرت ایوب چگونه است؟»

رحمه گفت: گرفتار بلاها و بیماری است…

ابلیس او را آن‌چنان به وسوسه انداخت که او بی‌تاب گردید. در این هنگام ابلیس بزغاله‌ای را به رحمه داد و گفت: این بزغاله را به نام من، نه به نام خدا، ذبح کن و از گوشتش غذا فراهم کن به ایوب بده بخورد، تا شفا پیدا کند.

رحمه نزد شوهرش ایوب آمد و آن بزغاله را آورد و پس از گفتاری گفت: این بزغاله را بدون ذکر نام خدا ذبح کن تا از غذای آن بخوری و شفا یابی و همه نعمت‌های ازدست‌رفته به جای خودش برگردد.

ایوب: وای بر تو! دشمن خدا نزد تو آمده و می‌خواهد از این راه تو را گمراه کند و تو فریب او را خورده‌ای، آیا آن همه مال و ثروت و فرزند را چه کسی به ما داد؟

رحمه: خداوند داد.

ایوب: چند سال ما از آن همه نعمت‌ها بهره‌مند شدیم؟

رحمه: هشتاد سال.

ایوب: چند سال است خداوند ما را به این بلا مبتلا نموده است؟

رحمه: هفت سال و چند ماه.

ایوب: «وای بر تو! رعایت عدالت نمی‌کنی و انصاف را مراعات نخواهی کرد، مگر این که معادل هشتاد سال نعمت، هشتاد سال در بلا باشیم. سوگند به خدا اگر خداوند مرا شفا دهد، به جرم این کار تو که می‌خواهی گوسفندی را به نام غیر خدا ذبح کنم و غذای حرام به من بدهی، صد تازیانه به تو خواهم زد، از این پس از من دور شو، تا تو را نبینم».

آری ابلیس می‌خواست با غذای حرام، ایوب را گمراه کند ولی ایوب این چنین در برابر القائات ابلیس، حرکت انقلابی نمود.

رحمه از ایوب دور شد، وقتی که ایوب خود را تنها یافت و هیچ‌گونه غذا و آب و همدمی در نزد خود ندید به سجده افتاد و گفت:

«وَ أَيُّوبَ إِذْ نادي‏ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمينَ» (آیه ۸۳ سوره انبیا)
«و ایوب را (به یاد آور) هنگامی که پروردگارش را خواند (و عرضه داشت): «بدحالی و مشکلات به من روی آورده و تو مهربان‌ترین مهربانانی!»
 
«فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَکَشَفْنا ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَ آتَيْناهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ ذِکْري‏ لِلْعابِدينَ» (آیه ۸۴ سوره انبیا)
«ما دعای او را مستجاب کردیم و ناراحتی‌هایی را که داشت برطرف ساختیم و خاندانش را به او بازگرداندیم و همانندشان را بر آن‌ها افزودیم تا رحمتی از سوی ما و تذکری برای عبادت‌کنندگان باشد.»
 
در این هنگام دعای ایوب به استجابت رسید و بلاها رفع شد و نعمت‌ها جایگزین آن‌ها گردید.»

 

بیماری حضرت ایوب چه بود؟

بعضی گفته‌اند که بیماری حضرت ایوب زخمی در ناحیه پای او بوده است. بعضی دیگر معتقدند که همه اعضای او دچار جزام شده بود و بعضی هم بیماری او را دردهای مفصلی ذکر کرده‌اند.

 

مدت ابتلای حضرت ایوب به بیماری

مدت درد و بیماری او را بین ۷ تا ۱۸ سال ذکر کرده‌اند.

 

حضرت ایوب چند سال عمر کرد؟

مدت عمر حضرت ایوب در کتاب های تاریخی ۱۴۰ سال ذکر شده است.

 

قبر حضرت ایوب کجاست؟

درباره محل دفن حضرت ایوب نظرهای مختلفی وجود دارد. معتبرترین محلی که به عنوان قبر ایشان ذکر شده است بقعه ای در ۱۰ کیلومتری جنوب شهر حله عراق و در منطقه ای به نام الرانجیه است.
یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

  • ایوب خیلی صبر کرد.اما میمردم عادی این آخرالزمان ویاهرزمانی صبرایوب نداریم.فقر.،مرگ عزیزان،بیماری،تنهایی،حرف مردم روبایدتحمل کنیم.فقط میگیم کاش امام زمان ظهورکنه.مردم حداقل درکشون بالا بره کمترهمدیگرواذیت کنن.یاجنگ بشه بمیریم.آرزوهامون خاک شد.روح وجسممون بیمار.

  • بییار یک داستان جالب پند آموز و زیبا تشکر

  • بدون نام

    عالی

  • خیلی عالی بودددددددددددددددد ممنون

نظر خود را بنویسید