Home » فرهنگ و هنر » انشا » مثل نویسی از کوزه همان برون تراود که در اوست؛ ۳ انشای جدید و متفاوت
مثل نویسی از کوزه همان برون تراود که در اوست؛ ۳ انشای جدید و متفاوت
در مثل نویسی از کوزه همان برون تراود که در اوست، به معنا و ریشه آن پرداخته شده است. همچنین انشا درباره ضرب المثل از کوزه همان برون تراود که در اوست نیز در این خصوص ارائه میشود.
ستاره | سرویس سرگرمی – انشا در مورد ضرب المثل از کوزه همان برون تراود که در اوست، به شیوه بازآفرینی ضربالمثل نوشته میشود. برای نگارش این انشا، بهتر است ابتدا ریشه و معنای ضربالمثل را بدانید و پس از آن به بازنویسی دست بزنید. معنی و توضیحات همه ضربالمثلهای معروف فارسی را در «لیست ضرب المثلهای فارسی و ایرانی» بیابید. در مطلب پیش رو، به گسترش ضرب المثل از کوزه همان برون تراود که در اوست پرداخته ایم و انشاهای زیبا و متفاوتی را برای آن ارائه کرده ایم.
۱. رفتار و گفتار آدم ها، درون آن ها را نشان میدهد
۲. اندیشه و نوع تفکر هر کسی از رفتارش نمایان میشود
ریشه ضرب المثل از کوزه همان برون تراود که در اوست
در روزگاران قدیم، برای این که بتوانند آب را پاکسازی یا تصفیه کنند، آن را در کوزه ای میریختند و با حصیر پوشش میدادند. سپس با قرار دادن کوزه در ظرف مخصوص،آب را از صافی عبور میدادند و مینوشیدند. در چنین حالتی بو و مزه کوزه و سرپوش به آب منتقل میشد؛ به همین خاطر میگفتند از کوزه همان برون تراود که در اوست.
انشا درباره ضرب المثل از کوزه همان برون تراود که در اوست
انشای اول
اعمال و رفتاری که افراد انجام میدهند به افکار آنها بستگی دارد. در این باره ضرب المثل معروفی هم وجود دارد.
در روزگاران قدیم بازرگانی دو غلام را اجیر کرد که برای او بار ببرند. یکی از آنها قوی هیکل و پرزور بود اما غلام دیگر ضعیف و لاغر بود. بازرگان بارهایی را که باید از حیاط خانهاش به انبار میبردند به آنها نشان داد و خود به گوشهای رفت و کار آنها را تماشا کرد. غلام زورمند به تمسخر به غلام دیگر گفت:«تا تو فقط یکی از این بارها را ببری، من چند تا از بستهها را جابجا کردهام. پس حالا استراحت میکنم تا تو از من عقب نیفتی». غلام ضعیف چیزی نگفت و به آرامی مشغول انجام دادن کار خودش شد. او هردفعه یک بسته را برمیداشت و تا نزدیک ظهر بدون اعتراض بیشتر بارها را جابجا کرده بود.
نزدیک ظهر بازرگان نزدیک آمد تا پیشرفت کار را ببیند. غلام زورمند که دید بازرگان از دور در حال آمدن است، از جا برخاست و به سرعت چند بار را بر دوش گرفت و به طرف انبار حرکت کرد. ناگهان در وسط راه بستهها از روی هم لغزیدند و غلام زورمند آنها را به زمین انداخت. بازرگان دوید و گفت: «چه کردی مرد؟ میدانی که اینها شکستنی بود. چرا دقت نکردی؟» غلام زورمند گفت:«من که مقصر نیستم. مقصر این غلام ضعیف است که کار نمیکند و من باید جور او را بکشم. چون هردفعه یک بسته میبرد، کار خوب پیش نمیرود، میخواستم کار سریع انجام شود که این اتفاق افتاد». غلام ضعیف چیزی نگفت. مانند قبل هردفعه یک بسته بر دوش گرفت و به انبار برد تا کار خود را تمام کرد. موقع گرفتن دستمزد بازرگان رو به غلام گفت:«من از دور شما را میدیدم. تو چرا چیزی نگفتی؟» غلام ضعیف گفت:«از کوزه همان برون تراود که در اوست. اگر در درون او آنچه گفت، برون تراوید و در درون من آنچه بود. او اگرچه قویهیکل بود برای مسخرگی آمده بود و من اگرچه ضعیف هستم، برای کار کردن آمده بودم».
از کوزه همان برون تراود که در اوست یعنی حتی اگر کوزه زیبا و از جنس مرغوب باشد، اما درون آن زهر باشد، از آن آب شیرین و گوارا تراوش نمیکند. پس نباید از فردی که خبیث است، انتظار داشت که رفتار خوب و پسندیده انجام دهد.
روزی روزگاری یک خانواده به یک روستا نقل مکان کردند. پدر خانواده مردی بسیار خشن و تند بود؛ به طوریکه پس از مدتی همه از دست او فراری شده بودند. هرجایی که پیرمرد دیده میشد، افراد دیگر محل را ترک میکردند تا با او هم صحبت نشوند و تیر زبانش را نچشند. روزها به همین منوال میگذشت با افزایش سن، اخلاق پیرمرد نیز بدتر و بدتر میشد؛ به طوریکه اهالی روستا دیگر نمیتوانستند او را تحمل کنند.
پیر روستا که نمیخواست شرایط بدتر از این شود، با توجه به این که از طرف همه روستاییان فرد قابل اعتمادی بود، تصمیم گرفت جلسه ای با چندی از بزرگان روستا و خانواده پیرمرد برگزار کند تا بتوانند شرایط را بسنجند و راه حل مناسبی پیدا کنند. در این جلسه، ریش سفید روستا پیش خانواده مرد از اخلاق او گلایه کرد و به آنها هشدار داد که ادامه این وضعیت میتواند منجر به اخراج آن ها از روستا شود.
پسر خانواده با عصبانیت گفت: پدر من بداخلاق است اما در دلش چیزی نیست و بسیار دلسوز و مهربان نیز هست. اینجا بود که ریش سفید روستا گفت که این ممکن نیست؛ چون از کوزه همان برون تراود که در اوست! هر آنچه در دل و باطن انسانها باشد در ظاهر آنان نیز ظاهر میشود.
نمیشود بگوییم که کسی بداخلاق است اما در درون انسان دلسوز و فداکاریست! اگر باطن ما خوب باشد، حتما در ظاهر ما نیز نمایان خواهد شد و هیچ شکی در آن وجود ندارد.
ضرب المثلها در زندگی روزمره کاربردهای فراوانی دارند، یکی از ضربالمثلهای پرکاربرد عبارت است از «از کوزه همان برون تراود که در اوست» که کاربرد آن را روزی در جمعی خانوادگی دیدم.
مدتی پیش در یک مهمانی خانوادگی یکی از نوجوانان فامیل که در سال آخر دبیرستان درس میخواند، مشغول صحبت بود و به نوعی از افراد فامیل مشورت میخواست. او میگفت:«نمیدانم باید ادامه تحصیل بدهم یا پس از گرفتن دیپلم مشغول کار شوم». یکی از افراد فامیل که خود تحصیلکرده و استاد دانشگاه بود، او را نصیحت میکرد که:«بهتر است از جوانی خودت استفاده برده و درس بخوانی. چرا که علم و دانش بسیار مفید و سودمند است».
یکی دیگر از افراد فامیل که فقط سواد خواندن و نوشتن داشت، در جواب گفت:«به نظر من که وقت خودت را برای دانشگاه رفتن تلف نکن. میدانی من اگر میخواستم درس بخوانم چند سال از زندگیام عقب بودم؟» پسر در حالی که این دو نفر را نگاه میکرد، گویا گیج شده بود.
بحث آنها هنوز ادامه داشت که از پدرم پرسیدم:«چرا برای یک سوال مشخص، حرف این دو نفر اینقدر متفاوت است؟» پدرم جواب داد:«چون از کوزه همان برون تراود که در اوست».
هرکس به اقتضای آنچه در درون خود دارد و با توجه به افکارش، حرف میزند و نظرات بازتاب روش و منش زندگی هستند.
سخن پایانی
در این مطلب، به طور مفصل درباره یکی از ضرب المثل های فارسی معروف یعنی از کوزه همان برون تراود که در اوست صحبت کردیم. به طور کلی اگر به ضرب المثل های فارسی علاقه مندید، نگاهی به ۶۰ ضرب المثل خنده دار فارسی با معنی و توضیح نیز در ستاره بیاندازید.
واقعا عالی بود دمتون گرم
آخه چرا همه سایت ها مثل هم هستنخیلی قشنگ لو خیره آدم هووف
اگهیکیازایناروبنویسم معلمممیفهمه
بسیار عالی از تمامی قواعد نگارشی و توجه به حالت ظاهری و رفتاری شخصیت ها در رکن اول
بد نبود ممنون
خوب بود.مرسی
عالی بود
نظر من خیلی عالی است درباره این تحقیق
خیلی خوب بود ممنون
چیه
دمتون جیز