نمونه انشای مقایسه ای (انشا به روش سنجش و مقایسه)

انشای مقایسه ای یا انشا مقایسه دو چیز نوعی از انشا است که در آن پدیده ها را در کنار یکدیگر سنجیده، بین آنها پیوند برقرار می کنیم و شباهت و تفاوتشان را می نویسیم.

ستاره | سرویس فرهنگ و هنر – انشای مقایسه ای یا انشا مقایسه دو چیز، همان روش سنجش و مقایسه درس نگارش است. برای نوشتن انشاهایی که در مطلب حاضر می‌خوانید، از روش سنجیدن و قیاس استفاده کردیم، به این معنا که دو موضوع متفاوت را پیوند زدیم و با در نظر گرفتن شباهت‌ها و تفاوت‌ها، سنجه‌ها را به ترتیب بیان نمودیم. انشای اول به صورت ذهنی و انشای دوم به سبک داستانی نوشته شده است. در هر دو انشا سه بند اصلی یعنی بند مقدمه، بندهای بدنه و بند نتیجه‌گیری وجود دارد.

انشا مقایسه مرگ و زندگی

 

∼∼∼ انشا مقایسه دو چیز ∼∼∼

 

انشا مقایسه ای: مرگ و زندگی

بعضی چیزها از دو جنس ناساز هستند مانند مرگ و زندگی که در نگاه اول در تضاد کامل هستند. اگر آنها را در کنار هم نگاه کنیم، این قیاس شفاف‌تر می‌شود.

مرگ همانند خواب است و زندگی همانند بیدار شدن از آن.

مرگ بی هنگام درمی‌زند که:«هان! آمدم تا یکی از شما را ببرم و غمگینتان سازم!»؛ اما زندگی هر روز به ما لبخند می‌زند که:«های! بیایید با هم باشید و شادی کنید».

مرگ نمی‌تواند ادامه داشته باشد، یک لحظه است و تمام! بالا و پایین ندارد. اما زندگی همانند رودخانه‌ای جاری است که در مسیر خود از مناطق مختلف می‌گذرد. گاهی از کنار سبزه‌زاری زیبا و گاهی از میان صخره‌های سنگی که حرکت زندگی را سخت یا دلپذیر می‌کنند.

مرگ مثل یک راز است. رازی که چگونگی آن را نمی‌دانیم و هرگز، یا حداقل تا زمانی که در این دنیا هستیم، نخواهیم دانست که چیست. زندگی هم یک راز است اما رازی که می‌توانیم به آن پی ببریم و همیشه دانشمندان و عالمان کوشیده‌اند رازهای زندگی را کشف کنند.

زندگی برای انسان‌های مختلف فرق دارد. بعضی در رفاه و آسودگی و بعضی در فقر و بدبختی به سرمی‌برند. اگرچه اتفاقات قبل از مرگ و جان کندن یا نکندن ممکن است متفاوت باشد اما آن لحظه که جان از بدن خارج می‌شود، برای همه به یک صورت است.

در این قیاس و سنجش دیدیم که زندگی زیبا و مرگ زشت است. اما یادمان باشد که زندگی در این دنیا حتی در بهترین حالات هم با سختی همراه است. اگر ابدی باشد، ملال‌انگیز می‌شود و آدمی به دنبال چیزی می‌گردد تا مرگ او را دریابد. به قول سهراب سپهری:«و اگر مرگ نبود، دست ما در پی چیزی می‌گشت…» اما این به معنای نادیده گرفتن زیبایی‌های زندگی نیست. جالب اینکه خود سهراب می‌گوید:«آری آری تا شقایق هست زندگی باید کرد».

 

عکس شهر و روستا

∼∼∼ انشا مقایسه دو چیز ∼∼∼

 

انشا مقایسه ای: برخاستن از خواب در صبح روستا و برخاستن از خواب در صبح شهر

برخاستن از خواب همواره به یک صورت نیست و به عوامل مختلفی بستگی دارد. یکی از عوامل نوع بیدار شدن، مکان و محیطی است که ما در آن زندگی می‌کنیم. اگر در شهر باشیم، به گونه‌ای و اگر در روستا، به گونه‌ای دیگر برمی‌خیزیم.

تفاوت برخاستن از خواب در صبح روستا را وقتی فهمیدم که برای مدت کوتاهی به ییلاق رفته بودیم. تابستان بود و هوای آزاد جان می‌داد برای خوابیدن در حیاط. در شهر هیچ‌وقت توی حیاط نمی‌خوابیدم.

صبح با صدای خروسی از خواب بیدار شدم. به برادر کوچکم گفتم:«خاموشش کن!» خواب و بیدار خندید و هیچ نگفت. یادم آمد که در شهر نیستیم و این هم صدای آلارم گوشی او نیست که بخواهد خاموشش کند.

خواندن خروس تمام شد و من دوباره به خواب رفتم. یک ساعت بعد با صدای ماغ ماغ گاوی بیدار شدم. برادرم لگد زد که پاشو برویم شیر تازه دوشیده شده بخوریم. در شهر هنگام برخاستن از خواب شیر تازه دوشیده نیمه ولرم جایی نبود. باید از توی یخچال شیر سرد را که معلوم نبود کی تولید شده می‌خوردیم.

از خواب که کاملاً بیدار شدم، به صداهای دوردست گوش دادم. آن دور دست یکی داشت دیگری را صدا می‌زد:«هوی میراب هوی… آب را ببند…» میراب به کسی می‌گویند که مسئول تقسیم کردن آب بین زمین‌های کشاورزی است. در شهر صبح‌ها مسئولان فضای سبز شلنگ طولانی را با خودشان می‌کشند. در شهر صبح‌ها صدای ماشین‌ها از دوردست می‌آمد. گاهی که ماشینی از توی کوچه رد می‌شد و بوق می‌زد، صدایش اول صبحی آزاردهنده بود.

در روستا صبح که از خواب برمی‌خاستم، خورشید زودتر دیده می‌شد. خانه‌ها کوتاه هستند و خورشید به محض اینکه طلوع کند، اولین شعاع‌های نورش دیده می‌شود اما در شهر تا می‌آید خودش را از بین آپارتمان‌های بلند بالا بکشد و نور طلایی‌اش را به ما برساند، طول می‌کشد.

برخاستن از خواب در صبح روستا نشاط و سرزندگی بیشتری دارد اما من که در شهر بزرگ شده‌ام به سبک برخاستن از خواب در شهر  عادت کرده‌ام و آن را دوست دارم.

 

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید