شعر درباره کوتاه بودن زندگی و اشعار گذر عمر از مقولههای اساسی در ادبیات است. مضمون شعر زندگی میگذرد و شعر درباره کوتاه بودن زندگی وقتی سروده می شود که شاعر زیباییهای حیات این دنیا را در حال از دست رفتن میبیند. این اشعار مانند شعر موی سپید علاوه بر توصیف کوتاه بودن زندگی، به غنیمت شمردن فرصت، نیکی کردن، عاشقی و دوست داشتن تأکید میکنند. گزیده ای از اشعار درباره کوتاه بودن زندگی را در مطلب پیش رو مطالعه کنید.
شعر درباره کوتاه بودن زندگی و پوچی دنیا
ما نقش دلپذیر ورقهای سادهایم
چون داغ لاله از جگر درد زادهایم
با سینه گشاده در آماجگاه خاک
بیاضطراب همچو هدف ایستادهایم
بر دوستان رفته چه افسوس میخوریم؟
با خود اگر قرار اقامت ندادهایم
پوشیده نیست خرده راز فلک ز ما
چون صبح ما دوبار درین نشاه زادهایم
چون غنچه در ریاض جهان، برگ عیش ما
اوراق هستی است که بر باد دادهایم
ای زلف یار، اینهمه گردنکشی چرا؟
آخر تو هم فتاده و ما هم فتادهایم
صائب زبان شکوه نداریم همچو خار
چون غنچه دست بر دل پر خون نهادهایم
***
بر سر آب است بنیاد جهان زندگی
تا بشویی دست زود از خاکدان زندگی
تا نفس را راست می سازی درین بستانسرا
می رود بر باد اوراق خزان زندگی
فکر زاد راه بر خاطر گرانی می کند
می رود از بس به سرعت کاروان زندگی
نقش بندد تا به دامان قیامت بر زمین
هر که از دوش افکند بار گران زندگی
صائب تبریزی
✦✦✦
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد
وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب
بر دولت آشیان شما نیز بگذرد
باد خزان نکبت ایام ناگهان
بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد
آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام
بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد
آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست
گرد سم خران شما نیز بگذرد
بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت
هم بر چراغدان شما نیز بگذرد
زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت
ناچار کاروان شما نیز بگذرد
بیش از دو روز بود از آن دگر کسان
بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد
در باغ دولت دگران بود مدتی
این گل ز گلستان شما نیز بگذرد
آبیست ایستاده درین خانه مال و جاه
این آب ناروان شما نیز بگذرد
سیف فرغانی
✦✦✦
عزیزان موسم جوش بهاره
چمن پر سبزه، صحرا لاله زاره
دمی فرصت غنیمت دان درین فصل
که دنیای دنی بی اعتباره
به قبرستان گذر کردم صباحی
شنیدم ناله و افغان و آهی
شنیدم کله ای با خاک می گفت
که این دنیا نمی ارزد به کاهی
***
جهان خوان و خلایق میهمان بی
گل امروز و فردا خزان بی
سیه چالی که نامش را نهند گور
بمو واجن که اینت خانمان بی
اگر شاهین به چرخ هشتمینه
کند فریاد ، مرگ اندر کمینه
اگر صد سال در دنیا بمانی
در آخر منزلت زیر زمینه
باباطاهر
✦✦✦
بگذار هر چه داری و بگذر که هیچ نیست
این پنج روز عمر که مرگ از قفای اوست
ای که بر پشت زمینی همه وقت آن تو نیست
دیگران در شکم مادر و پشت پدرند
گوسفندی برد این گرگ معود هر روز
گوسفندان دگر خیره درو می نگرند
سعدی
✦✦✦
این جهان خود، حبس جان های شماست
هین روید آن سو که صحرای شماست
این جهان، محدود و آن خود، بی حد است
نقش و صورت، پیش آن معنی، سد است.
این جهان دام است و دانه اش آرزو
در گریز از دام ها، روی آر، زو
مولانا
✦✦✦
گر بدین صورت، که هستی، صرف خواهد شد جوانی
راستی بر باد خواهی داد نقد زندگانی
راه دشوارست و منزل دور و دزدان در کمینگه
گوش کن: تا درنبازی مایه بازارگانی
کردهای با خود حساب آنکه: چون مالم فزون شد
در مراد دل بمانم شاد و آخر هم نمانی
این رباطی در ره سیلست و ما در وی مسافر
برگذار سیلها منزل مساز، ای کاروانی
هرکه در دنیا به رنج آمد، ز بهر راحت تن
زندگانی میدهد بر باد بهر زندگانی
جاودان کس را نشان باقی نخواهد ماند هرگز
جهد آن کن تا: مگر نامت بماند جاودانی
ای مسافر، چون به ملک و منزل خود بازگردی
گفتههای اوحدی میبر ز بهر ارمغانی
اوحدی مراغهای
✦✦✦
چه خوش باغیست باغ زندگانی
گر ایمن بودی از باد خزانی
چه خرم کاخ شد کاخ زمانه
گرش بودی اساس جاودانه
از آن سرد آمد این کاخ دلاویز
که چون جا گرم کردی گویدت خیز
چو هست این دیر خاکی سست بنیاد
به بادهاش داد باید زود بر باد
ز فردا و ز دی کس را نشان نیست
که رفت آن از میان وین در میان نیست
یک امروز است ما را نقد ایام
بر او هم اعتمادی نیست تا شام
بیا تا یک دهن پرخنده داریم
به می جان و جهان را زنده داریم
به ترک خواب میباید شبی گفت
که زیر خاک میباید بسی خفت
نظامی
✦✦✦
شعر نو درباره کوتاه بودن عمر و زندگی
دنگ…، دنگ…
ساعت گیج زمان در شب عمر
میزند پی در پی زنگ
زهر این فکر که این دم گذر است
میشود نقش به دیوار رگ هستی من
لحظهام پر شده از لذت
یا به زنگار غمی آلودهاست
لیک چون باید این دم گذرد،
پس اگر میگریم
گریهام بی ثمر است
و اگر میخندم
خندهام بیهودهاست
دنگ… دنگ…
لحظهها میگذرد
آنچه بگذشت، نمیآید باز
قصهای هست که هرگز دیگر
نتواند شد آغاز
مثل این است که یک پرسش بی پاسخ
بر لب سرد زمان ماسیدهاست
تند برمیخیزم
تا به دیوار همین لحظه که در آن همه چیز
رنگ لذت دارد، آویزم
آنچه میماند از این جهد به جای:
خنده لحظه پنهان شده از چشمانم
و آنچه بر پیکر او میماند:
نقش انگشتانم
دنگ…
فرصتی از کف رفت
قصهای گشت تمام
لحظه باید پی لحظه گذرد
تا که جان گیرد در فکر دوام،
این دوامی که درون رگ من ریخته زهر،
وا رهاینده از اندیشه من رشته حال
وز رهی دور و دراز
داده پیوندم با فکر زوال
پردهای میگذرد
پردهای میآید:
میرود نقش پی نقش دگر
رنگ میلغزد بر رنگ
ساعت گیج زمان در شب عمر
میزند پی در پی زنگ:
دنگ… دنگ… دنگ…
سهراب سپهری
✦✦✦
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
به جا میماند
✦✦✦
باشد، که زندگی
زندگیست
امروز در دست من و
دوش در دست تو و
فردا… مالِ دیگریست،
تنها به یاد آر که رویاها نمیمیرند
سیدعلی صالحی
✦✦✦
وقتی که زندگی من
چیزی نبود
هیچ چیز به جز تیک تاک ساعت دیواری
دریافتم
باید باید باید
دیوانه وار دوست بدارم
✦✦✦
بیا هم را دوست داشته باشیم
هنوز خیابانهای زیادی هست
که باید باهم قدم بزنیم و
شعرهای زیادی مانده که نخواندهایم
بیا هم را دوست داشته باشیم
شبهای بعد از هم طولانی ست
و غمگین
و روزهایِ بی هم کشدار و کُشنده
بیا هم را دوست داشته باشیم
بوسهها را
آغوشها و عاشقانهها را
بیا حرام نکنیم
هدر ندهیم…
باور کن
زندگی کوتاهتر از این حرفهاست
که هم را دوست نداشته باشیم
که شبها را بی هم صبح کنیم و
روزها را بی هم شب…
بیا هم را تا دیر نشده دوست بداریم
فاطمه صابری نیا
✦✦✦
زندگی کوتاه است
نه غمش میارزد
و نه شادی ماندن دارد
بهترین راه برایت این است
که بخندی و بخندی و بخندی
به غمش
به کمش
به زیادی غمش
✦✦✦
من تو را خواهم برد
به سر رود خروشان حیات
آب این رود به سرچشمه نمیگردد باز
بهتر آنست که غفلت نکنیم از آغاز
رود خروشان
✦✦✦
کار رود رفتن است
کار باد، آمدن
کار عشق، بردن است
کار دل، باختن
کار مرگ هر چه هست
کار ماست
عاشقانه زیستن
مژگان عباسلو
✦✦✦
تک بیتی
از گردش فلک، شب کوتاه زندگی
زان سان بسر رسید که خوابی ندید کس
صائب تبریزی
✦✦✦
بهاری بود و ما را هم شبابی و شکر خوابی
چه غفلت داشتیم ای گل شبیخون جوانی را
شهریار
✦✦✦
قصه تلخیاش دراز مکن
زندگی، روزگار کوتاهی است
پروین اعتصامی
✦✦✦
مسافران جهان را چو نیست روی مقام
دو روز منزل و آرامگه چه خوب و چه زشت
انوری
✦✦✦
گنج یابی و در او عمر نیابی تو به گنج
خویش دریاب که این گنج ز تو بر گذرست
✦✦✦
دوبیتی
خیام اگر ز باده مستی خوش باش
با ماهرخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی چو هستی خوش باش
***
گر یک نفست ز زندگانی گذرد
مگذار که جز به شادمانی گذرد
هشدار که سرمایه سودای جهان
عمرست چنان کش گذرانی گذرد
***
افسوس که نامه جوانی طی شد
و آن تازه بهار زندگانی دی شد
آن مرغ طرب که نام او بود شباب
افسوس ندانم که کی آمد کی شد
***
امروز تو را دسترس فردا نیست
و اندیشه فردات بجز سودا نیست
ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست
کاین باقی عمر را بها پیدا نیست
***
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم
وین یک دم عمر را غنیمت شمریم
فردا که از این دیر فانی در گذریم
با هفت هزار سالگان سر به سریم
***
شادی مطلب که حاصل عمر دمی ست
هر ذره ز خاک کی قبادی و جمی ست
احوال جهان و اصل این عمر که هست
خوابی و خیالی و فریبی و غمی ست
***
تا کی غم این خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوش دلی گذارم یا نه
در ده قدح باده که معلوم ام نیست
کاین دم که فرو برم بر آرم یا نه
خیام
✦✦✦
سحرگه به راهی یکی پیر دیدم
سوی خاک خم گشته از ناتوانی
بگفتم: چه گم کرده ای اندرین راه؟
بگفتا: جوانی، جوانی، جوانی
ملک الشعرا بهار
✦✦✦
این جهان خوابست خواب ای پور باب
شاد چون باشی بدین آشفته خواب
دل بر این آشفته خواب اندر مبند
پیش کو از تو بتابد، تو بتاب
ناصرخسرو
✦✦✦
جهانا سراسر فسوسی و باد
به تو نیست مرد خردمند شاد
به کردارهای تو چون بنگرم
فسوس است و بازی نماید برم
فردوسی
✦✦✦
امسالم و پیرارم و پارم رد شد
از شهر جوانی ام قطارم رد شد
مانند زنی سبزه بهار عمرم
زنبیل به دست از کنارم رد شد
جلیل صفربیگی
✦✦✦
شرار کاغذ و آمال ماست توام غفلت
که زندگی دو نفس بیشتر نپاید و خندد
حذر ز صحبت آنکس که بیتأمل معنی
به هر حدیث که گویی ز جا درآید و خندد
بیدل دهلوی
✦✦✦
با مجموعه متن زیبا درباره گذر عمر همراه همیشگی ستاره باشید.
کوتاه بودن زندگی در شعر شاعران جهان
با برفی که بر رویِ موهایم نشسته
به نزدِ تو میآیم
و واژههایم را
پیش پاهایت میگذارم
تو نیز مثلِ من غمگینی
چرا که روز کوتاه است
سال کوتاه است
زندگی کوتاه است
خیلی کوتاه است
آنقدر کوتاه
که نمی توان با قاطعیت
آری گفت
رزه آوسلندر
✦✦✦
حرمت اعتبار خود را
هرگز در میدان مقایسه خویش با دیگران مشکن
که ما هر یک یگانهایم
موجودی بینظیر و بیتشابه
و آرمانهای خویش را
به مقیاس معیارهای دیگران بنیاد مکن
تنها تو میدانی که «بهترین» در زندگانیت
چگونه معنا میشود
از کنار آنچه با قلب تو نزدیک است آسان مگذر
بر آنها چنگ درانداز، آنچنان که در زندگی خویش
که بی حضور آنان، زندگی مفهوم خود را از دست میدهد
با دم زدن در هوای گذشته
و نگرانی فرداهای نیامده
انگشتانت فرو لغزد و آسان هدر شود
هر روز، همان روز را زندگی کن
و بدین سان تمامی عمر را به کمال زیسته ای
و هرگز امید از کف مده
آنگاه که چیز دیگری
برای دادن در کف داری
همه چیز در همان لحظهای به پایان میرسد
که قدمهای تو باز میایستد
و هراسی به خود راه مده
از پذیرفتن این حقیقت که
هنوز پلهای تا کمال فاصله باشد
تنها پیوند میان ما
خط نازک همین فاصله است
برخیز و بی هراس خطر کن
در هر فرصتی بیاویز
و هم بدینسان است که به مفهوم شجاعت
دست خواهی یافت
آنگاه که بگویی دیگر نخواهمش یافت
عشق را از زندگی خویش راندهای
عشق چنان است که هر چه بیشتر ارزانی داری، سرشارتر شود
و هر گاه که آن را تنگ در مشت گیری، آسان تر از کف رود
پروازش ده تا که پایدار بماند
رؤیاهایت را فرو مگذار
که بی آنان زندگانی را امیدی نیست
و بی امید، زندگی را آهنگی نباشد
از روزهایت شتابان گذر مکن
که در التهاب این شتاب
نه تنها نقطه سرآغاز خویش
که حتی سرمنزل مقصود را گم کنی
زندگی مسابقه نیست
زندگی یک سفر است
و تو آن مسافری باش
که در هر گامش
ترنم خوش لحظهها جاریست
نانسی سیمس
ترجمه: دکتر مهدی مقصودی
✦✦✦
تا آن هنگام که فصل آخر
در کتاب زندگی انسانی نوشته نشده
هر صفحه و هر تجربه ای مهیج است
همه چیز گشوده است و قابل تغییر
کسی که تنها
به فصلهای قدیمی و ورق خورده کتاب بیاندیشد
نقطه اوج فصل آخر زندگی را
از دست میدهد
مارگوت بیکل
✦✦✦
کلام آخر
مطالعه این گونه اشعار با حس و حال ادبی و لطیفی که دارند به ما پند میدهند که قدر لحظات عمر و زندگی خود را بدانیم. امیدواریم از مطالعه این اشعار لذت برده باشید. همچنین برای شما دوستداران شعر و ادب پارسی مطالعه بهترین مجموعه شعر در مورد جوانی خالی از لطف نیست. فراموش نکنید دیدگاه ها و نظرات خود را با ما و سایر همراهان مجله ستاره به اشتراک بگذارید.