شعر درباره غروب در نقطه مقابل شعر طلوع، از احساس دلتنگی قبل از غروب در وجود شاعر برمیخیزد و در میان این دسته از شعر دلتنگی، شعر عاشقانه بسیار دیده میشود. برخی از آنها نیز مانند شعر غروب جمعه برای امام زمان، غم و تشویش بیشتری به همراه دارد و اندوه دل منتظران امام زمان را بیشتر میکند. گلچین زیباترین متن غروب و اشعار درباره غروب را در ستاره بخوانید.
گزیده ای از اشعار درباره غروب
فرض کن یک غروب بارانیست و تو تنها نشستهای مثلاً
بعدش احساس میکنی انگار، سخت دلتنگ و خستهای مثلاً
در همآن لحظهای که این احساس مثل یک ابر بیدلیل آنجاست
شده یک لحظه احتمال دهی که دلی را شکستهای مثلاً؟
که دلی را شکستهای و سپس، ابرهای ملامت آمدهاند
پلک خود را هم از پشیمانی روی هم سخت بستهای مثلاً
مثلاًهای مثل این هر شب، دلخوشیهای کوچکم شدهاند
در تمام ردیفهای جهان، تو کنارم نشستهای مثلاً
و دلی را که این همه تنهاست، ژاپنیها قشنگ میفهمند
مثل ویرانی هیروشیماست بعد آن جنگ هستهای مثلاً
فرض کن یک غروب بارانیست و تو تنها نشستهای اما
من نباید زیاد شکوه کنم من نباید . . . تو خستهای مثلاً
سیّدمهدی نقبایی
✦✦✦
با غروب این دل گرفته مرا
میرساند به دامن دریا
میروم گوش میدهم به سکوت
چه شگفت است این همیشه صدا
لحظههایی که در فلق گم شدم
با شفق باز میشود پیدا
چه غروری چه سرشکن سنگی
موجکوب است یا خیال شما
دل خورشید هم به حالم سوخت
سرختر از همیشه گفت: بیا
میشد اینجا نباشم اینک آه
بی تو موجم نمیبرد زینجا
راستی گر شبی نباشم من
چه غریب است ساحل تنها
من و این مرغهای سرگردان
پرسهها میزنیم تا فردا
تازه شعری سرودهام از تو
غزلی چون خود شما زیبا
تو که گوشت بر این دقایق نیست
باز هم ذوق گوش ماهیها
محمد علی بهمنی
=========
غروب جمعه رسیده است و باز تنهایی
غروب، این همه غربت، چرا نمیآیی؟
زمین به دور سرم چرخ میزند، پس کی
تمام میشود این روزهای یلدایی؟
کجاست جاذبهات آفتابِ من؟ خسته است
شهابِ کوچکت از این مدارپیمایی
کبوترانه دلم را کجا روانه کنم؟
کجاست گنبد آن چشمهای مینایی؟
تمام هفته دلم را به جمعه خوش کردم
غروب جمعه رسیده است و باز تنهایی
پانته آ صفایی
✦✦✦
از راه میرسند پدرها غروبها
دنیای خانه روشن و زیبا غروبها
از راه میرسند پدرها و خانهها
آغوش میشوند سراپا غروبها
از راه میرسند و هیاهوی بچههاست
زیباترین ترانه دنیا غروبها
اما به چشم دخترکان شوق دیگری ست
شوق دوباره دیدن بابا غروبها
بعد از هزار سال من و کودکان شام
تنها نشسته ایم همین جا غروبها
اینجا پدر، خرابه شام است ، کوفه نیست
اینجا بیا به دیدن ما با غروبها
بابا بیا که بر دلمان زخمها زده ست
دیروز تازیانه و حالا غروبها
دست تو را بهانه گرفته ست بغض من
بابا ز راه میرسی آیا غروبها
بابا بیا کنار من و این پیاله آب
که تشنه ایم هر دو تو را تا غروبها
از جادهها بیایی و رفع عطش کنی
از جادهها بیایی…اما غروبها
بسیار رفته اند و نیامد پدر هنوز
بسیار رفته اند خدایا غروبها
کم کم پیاله موج زد و چشم روشنش
چون لحظههای غربت دریا غروبها
خاموش شد، و بر سر سنگی نهاد سر
دختر به یاد زانوی بابا غروبها
بعد از هزار سال هنوز اشک میچکد
از مشک پاره پاره سقا غروبها
اسماعیل امینی
✦✦✦
شعر کوتاه غروب
ای ز خوبی بهاران لب گزان
بنگر آن سردی و زردی خزان
روز دیدی طلعت خورشید خوب
مرگ او را یاد کن وقت غروب
“مولوی”
✦✦✦
آن روز غروب
من از نور خالص آسمان بودم
سید علی صالحی
✦✦✦
مرا
به غروب جمعه آویختی
و رفتی
صبا میر اسماعیلی
✦✦✦
از غروبی که سایهام را کاشتهام
هیچ شکوفهای
طعم بوسه خورشید را
نچشیده است
کیکاوس یاکیده
✦✦✦
غروب ساعت غمگینی است
نمیتواند حتا گلدانی را بیندازد
و غم کمی جابهجا شود
الهام اسلامی
✦✦✦
تمامِ روزهای هفته سر در گمام
غروب جمعه که میشود
سر از دل تنگی در میآورم
نسترن وثوقی
✦✦✦
برایت دلتنگی عصر پاییز را میفرستم
مثل کلاغهای دم غروب هیچ جا نیستم
فقط گاهی یکی از پرهایم میافتد
کتایون ریزخراتی
✦✦✦
هر غروب
میآید و مرا در آغوش میگیرد
تنها
تاریکیست که مرا خوب میفهمد
حسین غلامیخواه
✦✦✦
غروب جمعه را دوست دارم
به خاطر دلتنگیات
که آرام آرام
سرت را
روی شانهام میگذارد
محسن حسینخانی
✦✦✦
رسیدهام به تو
اما هنوز دلتنگاَم!
انگار به اشتباه،
جای طلوع
در غروبِ چشمهایت
فرود آمده باشم
رضا کاظمی
✦✦✦
چقدر دوست داشتن تو خوب است
تو را دوست دارم
زمین از چرخیدن میماند
و خورشید فراموش میکند که باید غروب کند
فخری برزنده
✦✦✦
بگذار از هم جدا شویم
چون پرندگانی که در هر فصل، از دشتها و تپهها کوچ میکنند
و چون خورشید ای معشوق من
که به هنگام غروب، تلاش میکند که زیباتر باشد
نزار قبانی
تکبیتهای ناب درباره غروب
خوش به حال من ودریا و غروب و خورشید
و چه بی ذوق جهانی كه مرا با تو ندید
محمدعلی بهمنی
✦✦✦
شراب سینه تنگ غروب یعنی تو
و هر چه هست در این چارچوب یعنی تو
سید مهدی نژادهاشمی
✦✦✦
در این غروب ، در این روزهای تنهایی
از اینکه عشق به دادم رسید، ممنونم
فرامرز عرب عامری
✦✦✦
نم باران، لب دریا، غم تو، تنگ غروب
دل من تنگ تو شد، کاش که پیدا بشوی
احسان نصری
✦✦✦
عشق را در انتظار تلخ و بی پایان خود
در غروب جمعهای دلگیر پیدا میکنی
ساناز رئوف
✦✦✦
باز جمعه رسید و نیامدی و شدند
غروب جمعه و مرگ و وجود من همراه
مهدی زراعی
✦✦✦
میشوم دلتنگ دیدار تو هر تنگ غروب
گر چه غم بسیار، امّا شادی از ما دور نیست
مجتبی رمضانی
✦✦✦
غروب سرد بعد از تو چه دلگیر است ای عابر
برای هر قدم یک دم نگاهی کن عقبها را
نجمه زارع
اجزای آسمان همانند ابر، خورشید و ماه از عناصر جذاب برای توصیف معشوق و یار هستند. اگر علاقهمند به اینگونه تشبیهات هستید مطالعه مقاله انواع شعر و متن در مورد ماه را از دست ندهید.
دوبیتی درباره غروب
نگیر از این دل دیوانه ابر و باران را
هوای تنگ غروب و شب خیابان را
تو نیستی غم پاییز را چه خواهم کرد
و بی پرندگی عصرهای آبان را
اصغر معاذی
✦✦✦
لعنت به روزگار و به عمر تباه من
بر روزهای پر غم و شام سیاه من!
لعنت به لحظه های غریب غروب شهر
وقتی نشد پس از تو کسی جان پناه من!
“مریم صفری”
✦✦✦
مرا به عصر دو فنجان داغ دعوت کن
عزیز طعم دل انگیز چایتان خوب است
غروب ها که دلم تنگ و آسمان ابری ست
چقدر پرسه زدن در هوایتان خوب است…
“مسعود جعفری”
✦✦✦
تنگ غروب و هول بیابان و راه دور
نه پرتو ستاره و نه ناله ی جرس
خونابه گشت دیده ی کارون و زنده رود
ای پیک آشنا برس از ساحل ارس
“هوشنگ ابتهاج”
شعر نو درباره غروب
اولین بار نیست
که این غروب لعنتی غمگینت کرده است
آخرین بار نیز نخواهد بود
به کوری چشمش اما
خون هم اگر از دیده ببارد
بیش از این خانه نشینمان
نخواهد کرد
کفش و کلاه کردن از تو
خنده به لب آوردنت از من
برای کنف کردن این غروب
و خنداندن تو حاضرم
در نور نئونهای یک سینما
مثل چارلی چاپلین راه بروم
و به احترام لبخندت
هر بار کلاه از سر برمیدارم
یک جفت کبوتر از ته آن
به سمت دستهای تو پرواز کنند
جوکهای دست اولم را نیز
میگذارم برای آخر شب
که به غیر از خندههای قشنگت
پاداش دیگری هم داشته باشد
اگر شعبده باز تردستی بودم
با یک جفت کفش کتانی
و یک کلاه حصیری
میتوانستم برایت سراپا
تابستان شوم سر هر چهارراه
و کاری کنم که بر میز خال بازها
هر ورقی را برگردانی
آس دل باشد
و هر تاسی که بریزی
عباس صفاری
✦✦✦
شعر غروب از شاملو
بی تو خاموشم، شهری در شبم
تو طلوع میکنی
من گرمایت را از دور میچشم
و شهر من بیدار میشود
با غلغلهها، تردیدها، تلاشها
و غلغلههای مردد تلاشهایش
دیگر هیچ چیز نمیخواهد مرا تسکین دهد
دور از تو من شهری در شبم
ای آفتاب
و غروبت مرا میسوزاند
من به دنبال سحری سرگردان میگردم
احمد شاملو
✦✦✦
میچکد سمفونی شب
آرام
روی دلتنگی خاموش غروب
مغرب
از آتش افسردهی روز
بیصدا میسوزد
میبرد نغمهی دلتنگی را
باد جنوب
تا کند زمزمه بر بام هوا
نیست حرفی به لبانش
لیکن
مانده با خامُشیاش مطلبها
~~ شعر غروب شاملو ~~
کنار کسی که با غم چشمهای تو غروب میکند
غروب، محبوب من! غروب
همان جایی که اگر تو را از من بگیرند
سرم را میگذارم تا بمیرم
نیکی فیروزکوهی
✦✦✦
فراموشت کرده ام
و حالا
همه چیز عادی شده
باران که میبارد
پنجره را میبندم
دیگر یادم نیست
غروب جمعه
چه ساعتی بود
پاییز را
تنها از روی تقویم میشناسم
فراموشت کردهام
اما …
گاهی دلم برای دلتنگ تو شدن
تنگ میشود
مرتضی شالی
✦✦✦
چنان نشسته کوه در کمین درههای این غروب تنگ
که راه، بسته مینمایدت
زمان بیکرانه را
تو با شمار گام عمر ما مسنج
به پای او دمیست
این درنگ درد و رنج
هوشنگ ابتهاج
✦✦✦
تنهایی
به تنهایی هم میتواند
دخل آدم را بیاورد
چه برسد به اینکه
دست به یکی کند با غروب
دست به یکی کند با جمعه
با پاییز
رویا شاه حسین زاده
✦✦✦
من
انبوهی از این بعدازظهرهای جمعه را
بیاد دارم که در غروب آنها
در خیابان
از تنهایی گریستیم
ما نه آواره بودیم، نه غریب
اما
این بعدازظهرهای جمعه پایان و تمامی نداشت
میگفتند از کودکی به ما
که زمان باز نمیگردد
اما نمیدانم چرا
این بعدازظهرهای جمعه باز میگشتند
احمدرضا احمدی
✦✦✦
میشود تنهایی بچگی کرد
تنهایی بزرگ شد
تنهایی زندگی کرد
تنهایی مُرد
ولی قهوه غروبهای دلگیر جمعه را
که نمیشود تنهایی خورد
مریم نوابی نژاد
✦✦✦
به همین غروب غم انگیز دلخوشم
اگر بدانم
تو هم
یک جایی نشسته ای پشت پنجره
و دلت برای من
تنگ شده
کاظم خوشخو
✦✦✦
تصویر قشنگی ست
برخورد موج با صخره
در یک غروب زیبا
اما …
تا اسیر دریا نشوی
نمیفهمی چه جهنمیست این زیبایی
درست مثل برخورد تو
با من
در آن غروب
رضا محبی راد
✦✦✦
عشق
نام دیگر تو بود
وقتی خواب شیرین داشتن ات را
از سر این فرهاد گرفتی
حالا همه غروبهای دنیا
پشت این کوه تنهایی میافتد
میلاد کاشانی
===========
ماندهام چگونه تو را فراموش کنم
اگر تو را فراموش کنم
باید سالهایی را نیز
که با تو بودهام فراموش کنم
دریا را فراموش کنم
و کافههای غروب را
باران را
اسبها و جادهها را
باید دنیا را
زندگی را
و خودم را نیز فراموش کنم
تو با همه چیز من آمیختهای
رسول یونان
متن در مورد غروب
خیال نکن اکر برای کسی تمام شدی.. امیدی هست… خورشید… از آنجا که غروب میکند.. هیچگاه طلوع نمیکند!
✦✦✦
تنها باشی
روز تعطیل باشد
غروب باشد
باران هم ببارد
احساس میکنی
بلاتکلیف ترین آدم دنیا هستی…!!
✦✦✦
چرا گیر داده ایم به روزهای هفته
از عصر پنج شنبه میگوییم و از دلگیری غروب جمعه
نه جانم هیچ چیز تقصیر روزها نیست
تقصیر دلمان است که نبودن کسی که میخواهیم باشد ولی نیست را
گردن روزهای بیچاره می اندازد …
✦✦✦
به آبان که رسیدى،
یک نخ سیگار آتش بزن
و رو به پنجره،
براى خورشید دم غروب،
از دخترى با موهاى قرمزش بگو،
که هرگز نبود
هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد
دختری ساده که یک روز کبوتر شد و رفت
“شایسته ابراهیمی”
✦✦✦
همه چی تغییر می کند .. .
صبح شب می شود ..
طلوع غروب می شود ..
آفتاب باران می شود ..
و من و تو «ما» می شویم ..!
“یلدا حقوردی”
✦✦✦
وقتی غروب زود می رسد
کسی از جایی دور نِی می زند
و زمزمه ای نزدیکتر، می نشید
جایی میانِ پیچ و تاب موهایم
اما هر چه نگاه می کنم
آنسوی پنجره ، چنارها بی برگ!
سالهاست از فصل کوچ گذشته
ومن در کالبدم جا مانده ام،
حالا گرمایی نیست…سرمایی هم!
دیر زمانی است مهتاب خلوتِ خانه را پُر کرده
مگر نه این که آتش، با آتشی دیگر روشن می شود؟!
پس بیا و این پاییز
واژه های دلنشین بگو
و در بهایش بوسه بخواه!
وقتی غروب زود می رسد
تو را نزدیک تر می خواهم
“ماندانا مبکی”
✦✦✦
غروب ها گواه آنند که
پایان ها هم می توانند زیبا باشند …
✦✦✦
در چشم های غروب
کاشتی،
سیاهی شب را.
دریغ که می دانستی
تاریکی شب
مرگ “غروب” است.
متن ادبی درباره غروب خورشید
غروب؛ تماشای یک واقعه است. واقعه ای که در بطن تو اتفاق میافتد. و تو را مبدل به تماشاگری میکند، که به تماشای خویش نشسته است
✦✦✦
غروب؛ فرا میرسد و دلتنگیام از تو بر تن موج سوار میشود. و میسُرایم غزلی را با قافیه اشک و حسرت و عشق را گوشزد میکنم
✦✦✦
چشمهای تو آبی نیست، وگرنه حتما در آنها غرق میشدم
سیاه نیست، وگرنه حتما درآنها به خواب میرفتم
سبز نیست، وگرنه حتما در آنها گم میشدم
اما نه دوست دارم غرق شوم، نه به خواب بروم، نه گم شوم
من دوست دارم هر صبح قلهای تازه از چشمهایت را فتح کنم
و هر غروب جرعهای از آنها بنوشم؛ بانوی چشم قهوهای من
محسن حسینخانی
✦✦✦
کلام آخر
نظر شما در مورد اشعار بالا چیست؟ شما هنگام غروب آفتاب و دلتنگی چه شعر و متنی را میخوانید؟ نظرات خود را با ما و سایر همراهان مجله ستاره به اشتراک بگذارید. همچنین اگر شما نیز دلنوشته غروب و متن درباره غروب نوشته اید میتوانید آن را با ما به اشتراک بگذارید تا زیباترینشان با نام خودتان منتشر شود.
در پایان پیشنهاد میکنیم مجموعه ای باشکوه و عاشقانه از عکس غروب خورشید را نیز در ستاره ببینید.
سمیه
خیلی ممنون عالی بود ولی یکم شعر ها آهنگ داشت خیلی خیلی خوب تر میشد
بدون نام
احمد شاملو خوب بود بقیه هم بد نبود