ستاره | سرویس مذهبی – در این مطلب در مورد عمر بن خطاب بخوانید و با او بیشتر آشنا شوید!
تولد
عمر بن خطاب بن نفیل بن عبدالعزی بن ریاح در سال سیزدهم بعد از عام الفیل به دنیا آمد. مادر او حنتمه بن هاشم از طائفه بنی مخزوم بوده است.
مسلمان شدن عمر بن خطاب
عمر بن خطاب یکی از سرسخت ترین مخالفان مسلمین در ابتدای ظهور اسلام بود به طوری که خواهر و دامادش مسلمان شدن خودشان را از او مخفی کرده بودند. با این حال در سال ششم بعثت بعد از ۴۵ مرد و ۲۱ زن، او نیز مسلمان شد و با ازدواج پیامبر (ص) با دخترش حفصه با ایشان نسبت فامیلی پیدا کرد.
خصوصیات اخلاقی
عمر بن خطاب فردی تند مزاج بود به طوری که حتی در دوران خلافتش کسی جرات نمی کرد مستقیما از او سوالی بپرسد و برای طرح سوالشان متوسل به واسطه هایی می شدند.
لقب عمر بن خطاب چیست؟
لقب عمر بن خطاب در میان مسلمانان اهل سنت «فاروق» می باشد.فاروق به معنی کسی است که امور را از یکدیگر فرق می گذارد و نمییز می دهد. برخی از علمای اهل سنت اعتقاد دارند که این لقب را اهل کتاب (یهودیان) و برخی دیگر معتقدند که این لقب را پیامبر اسلام بر عمر بن خطاب نهاده است. این در حالی است که برخی دیگر از علمای اهل سنت و علمای شیعه بر این باورند که لقب فاروق را حضرت محمد (ص) به حضرت علی (ع) انتساب داده است.
حضور در میادین جنگ
عمر بن خطاب در همه جنگ های پیامبر (ص) حاضر بود. او در جریان صلح حدیبیه با پیامبر (ص) مخالفت بود و در مورد این موضوع با پیامبر (ص) به بحث و جدل پرداخته بود.
حضور در ماجرای غدیر خم
عمر بن خطاب در ماجرای غدیر خم نیز حضور داشته و از جمله اولین نفراتی بوده است که ولایت امام علی (ع) را به او تبریک گفته است. در کتب اهل سنت آمده است: «…ابوبکر و عمر می گفتند: مبارک باد بر تو ای فرزند ابوطالب، مولای من و مولای هر مرد و زن مومن گردیدی.»
لحظه وفات پیامبر (ص)
عمر در لحظه وفات پیامبر اکرم (ص) بر بالین ایشان حاضر بود و هنگام رحلت خاتم الانبیا وقتی پیامبر (ص) به صحابه فرمود که «کاغذ و دواتی بیاورید تا چیزی بنویسم که گمراه نشوید» مانع نوشتن وصیت نامه شد و گفت: «تب بر رسول خدا چیره شده و هذیان میگوید! همانا کتاب خدا نزد ماست و ما را کفایت می کند.»
ماجرای سقیفه
عمر بن خطاب در ماجرای سقیفه و خلیفه شدن ابوبکر نقش موثری داشت. به طوری که امام علی (ع) در این مورد به وی فرمودند: «تلاش چشمگیرت برای خلیفه کردن ابوبکر برای آن است که او تو را در آینده خلیفه کند» که همین گونه هم شد. ابوبکر فقط سه سال بر منصب خلافت نشست و عمر بن خطاب را جانشین خود معرفی نمود.
عمر بن خطاب زمانی که در سقیفه برای انتخاب خلیفه بعد از پیامبر (ص) جمع شده بودند برای بیعت گرفتن از حضرت علی (ع) به درب خانه ایشان رفت و برای گرفتن بیعت درب خانه را آتش زد. همین مساله باعث مجروح شدن حضرت فاطمه (س) شد و ایشان تا آخر عمر از دست عمر بن خطاب و ابوبکر ناخشنود بودند.
دوران خلافت
عمر بن خطاب حدود ۱۰ سال خلیفه مسلمانان بود. در دوران خلافت او اتفاقات مهمی افتاد که عبارتند از:
- فتوحات گسترده مسلمانان که شامل عراق، ایران، آذربایجان، ارمنستان، بیت المقدس و شامات و… بود.
- تغییر برخی احکام فرعی اسلام (از جمله تکتف یا دست بسته نماز خواندن) که امروزه مورد قبول مسلمانان اهل سنت است و با تعصب از آن دفاع می کنند. از جمله این بدعت ها عبارتند از: حرام کردن متعه حج و متعه ازدواج، نماز تراویح، انجام تکتف در نماز (دست بسته نماز خواندن) و منع کردن مردم از خواندن نماز مستحبی بعد از نماز عصر.
- کنترل ویژه بر روی حکمرانان مناطق مختلف
علت مخالفت شیعیان
شیعیان از چند نظر با عملکرد عمر بن خطاب مخالف هستند که مهمترین آن ها عبارتند از:
- تغییر جریان خلافت در سقیفه بر خلاف دستور پیامبر اکرم (ص)
- نوع بیعت گرفتن از امام علی (ع)
- بی حرمتی به حضرت فاطمه (س)
- شیوه انتصاب او به خلافت
- انتخاب شورا برای خلیفه بعد از خودش
- نوع حکومت داری او
- ایجاد بدعت در دین اسلام
- مسلط کردن افرادی چون معاویه بر سرنوشت آینده اسلام
مرگ
عمر بن خطاب طبق آنچه مجلسی در بحارالانوار ذکر کرده است:
« در کتاب استیعاب (ابن عبدالبر) نقل شده است که عمر بن خطاب در روز چهارشنبه، چهار روز مانده به آخر ذی الحجه سال ۲۳ هجری از دنیا رفته، اما واقدی آن را سه روز مانده به آخر ذی الحجه دانسته است. ابو لؤلؤه فیروز غلام مغیره بن شعبه او را به قتل رسانیده است.
در بین شیعیان مشهور است که او نهم ربیع الاول کشته شده و برخی روایات نیز در این زمینه وجود دارد.» روایات تاریخی، سن عمر بن خطاب را بین ۵۳ تا ۶۳ سال ذکر کرده اند.
عمر بن خطاب را در کنار قبر ابوبکر در شهر مدینه دفن کردند.
عمر بن خطاب در کلام نویسندگان
دکتر علی شریعتی درباره عمر بن خطاب در کتاب اسلام شناسی اش می نویسد:
«او وقتی به پیغمبر گروید که وی هنوز در خانه ارقم مخفی بود و با ۳۹ تن که تمام پیروانش را تشکیل می دادند در حکومت وحشت و شکنجه و خطرمی زیست. در تمام دوران نبوت پیغمبر همه جا با او بود و از نزدیکترین اصحاب وی به شمار می رفت. پیغمبر دختر او را به زنی گرفت و شخص علی دختر خویش را به همسری او داد. او اسلام را به یک قدرت جهانی بزرگ تبدیل کرد و کمر قویترین امپراطوریهای شرق و غرب را شکست. او وارث پرشکوهترین امپراطوریها و سلطنتهای زمین شد و همچون یک ژنده پوش فقیر میزیست. پیاده راه میرفت و بر خاک میخفت. او فرزندش را که به شراب خوردن در مصر متهم شده بود به دست خود تازیانه زد؛ میگریست و می زد. با شگفتی پرسیدند چرا میگریی؟ پس چرا می زنی؟ گفت عمر قاضی میزند و عمر پدر میگرید. وقتی هم در بستر مرگ افتاده بود. شرطی را که با شورای خلیفه گذاشت این بود که فرزند او عبدالله که به زهد معروف بود کاندیدای جانشینی او نکنند.»
در کتاب بامداد اسلام اثر عبدالحسین زرینکوب نیز در مورد عمر خطاب می خوانیم:
«اما عمر بن خطاب هم که بعد از وی آمد مانند او کار خلافت را سخت به جد گرفت. مثل ابوبکر ساده و فروتن بود و هم مثل او از شادخواری و آسایش طلبی میگریخت. جبه پشمین او غالباً از چرم پینه داشت و پای افزارش پاره چوبی بود که تسمه ای بدان بسته بود. در غذا چندان قناعت داشت که هیچکس دوست نداشت یک لقمه از طعام خاص او بخورد. جامهای را که بر تن داشت تا سوده و فرسوده نمیشد، نمیکند و به جای آن چیز دیگر نمیپوشید. با این همه تندخوی و سختگیر بود و در رسیدگی به کار عامه مبالغه ای به حد افراط میورزید. روزها با تازیانه ای که در دست داشت در کوی و بازار میگشت و هر جا پیش او شکایت میآوردند همان جا می ایستاد و رسیدگی میکرد. شبها در شهر و بیرون مدینه میگشت و از هر چه میرفت آگاهی مییافت. در قحطی ای که در سال پنجم خلافتش اعراب را به خوردن مردار و استخوان و راسو و سوسمار و گربه انداخت، خود با آن که تهیدست نبود گرسنگی میکشید. حتی به تن خود برای بینوایان مدینه خوردنی میبرد. گاه انبان خوردنی -آرد و روغن- را به دوش میکشید و تا به بیرون شهر میبرد.»
«در همه مدت خشکسالی زن و فرزند خویش را نیز در سختی میداشت و نمیگذاشت در حالی که مسلمانان دیگر گرسنه اند آنها غذای خوب بخورند. خودش هم غالباً گرسنه میماند و گاه شکمش از گرسنگی صدا میکرد. در تمام عهد خلافت خویش در کار عاملان و حکام نهایت دقت می ورزید. هر کس از ولایات میآمد و از دست عاملی شکایت داشت وی آن عامل را میخواست و او را با آن کس که از وی شکایت داشت مینشاند و رسیدگی میکرد، اگر حق با شکایتگر بود بی هیچ ملاحظهای داد او رامیداد و حق او را از ظالم میگرفت.»
«با چنین قدرت و غلبه ای که داشت دلش نمیخواست در ردیف فرمانروایان به شمار آید. میخواست سیرت پیغمبر را بورزد و خلیفه پیغمبر باشد. میگویند وقتی از سلمان فارسی پرسید که من خلیفه ام یا پادشاه سلمان گفت اگر یک درهم از آنچه به مردم تعلق دارد برگیری و در آنچه جای آن نیست به کار بری پادشاهی نه خلیفه. عمر از این سخن بگریست زیرا آرزویش آن بود که خلیفه باشد و گویی پادشاهی را نه سزای خویش میدید.»
توصیه می کنیم این مقالات را در ستاره دنبال کنید:
عبدو
اون سقیفه هست نه ثقیفه
مدیر سایت
سلام به شما همراه گرامی
اصلاح شد
ممنون از توجه شما