در طول تاریخ ادبیات فارسی شاعران از قریحه خود برای سرودن اشعار درباره فصول مثل شعر زمستان و حتی ماه های مختلف مانند شعر در مورد اسفند استفاده کردهاند. در این میان شعر عاشقانه پاییزی از پرطرفدارترین اشعار معاصر است. شاعری سرود “پاییز بهاریست که عاشق شده است”، شاعران پس از او تکرارش کردند و مردم با آنها همنوا شدند. این همه شاید نتیجه حال و هوای متغیر پاییز و غم و شادی به هم آمیخته باشد که در جان شاعر و شعر او رسوخ کرده است.
خواندن و ارسال شعر دوستت دارم و اشعار عاشقانه پاییزی میتواند بسیار جذاب باشد؛ حتی از این اشعار میتوانید برای عکس نوشته شعر عاشقانه نیز استفاده کرده و آن را استوری یا پست کنید. حتی گاهی برخی از افراد در میان این اشعار به دنبال شعر عاشقانه شب یلدا میگردند. در مطلب پیش رو اشعار عاشقانه پاییزی گردآوری شده اند. در این زمینه زیباترین اشعار کوتاه پاییزی را نیز بخوانید.
اشعار عاشقانه پاییزی
در ادامه بهترین اشعار عاشقانه برای معشوق که شامل غزل و قصیده های عاشقانه است و می توانید از آن ها برای عاشقانه های پاییزی خود استفاده کنید را با هم می خوانیم.
پاییز میرسد که مرا مبتلا کند
با رنگهای تازه مرا آشنا کند
پاییز میرسد که همانند سال پیش
خود را دوباره در دل قالیچه جا کند
او میرسد که از پس نه ماه انتظار
راز درخت باغچه را برملا کند
او قول داده است که امسال از سفر
اندوههای تازه بیارد، خدا کند
او میرسد که باز هم عاشق کند مرا
او قول داده است به قولش وفا کند
پاییز عاشق است، وَ راهی نمانده است
جز اینکه روز و شب بنشیند دعا کند
شاید اثر کند، وَ خداوندِ فصلها
یک فصل را به خاطر او جا به جا کند
تقویم خواست از تو بگیرد بهار را
تقدیر خواست راه شما را جدا کند
خش خش صدای پای خزان است، یک نفر
در را به روی حضرت پاییز وا کند
“علیرضا بدیع”
ღღღღღ
اندک اندک میشود فصل خزان
فصل رنگ و باد و باران، شعر نهان
با دو صد رنگین کمان رنگها
با خروشی از دل فریادها
با سکوتی چون سکوت عاشقان
با خروشی چون خروش آسمان
نرم نرمک میرسد اینک خزان
فصل رنگ و آشتی و عشق زمان
با صدای خش خش برگها، بر بادها
میکشد دل را سوی دلدارها
“عبدالعلی نظافتیان”
ღღღღღ
— شعر پاییز عاشقانه —
شعر نو پاییز عاشقانه
اشعار نو عاشقانه که در زیر آورده شده است در کنار اشعار سنتی میتوانند برای داشتن یک پاییز عاشقانه موثر باشند.
کاش چون پاییز بودم … کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم
برگهای آرزوهایم یکایک زرد میشد
آفتاب دیدگانم سرد میشد
آسمان سینه ام پر درد می
شد
ناگهان طوفان اندوهی به جانم چنگ میزد
اشکهایم همچو باران
دامنم را رنگ می زد
“فروغ فرخزاد”
ღღღღღ
— شعر پاییز عاشقانه —
دوباره پاییز در راه است
و من انار نیستم
که برسم به دستهای تو
برگم
پر از اضطراب افتادن
ღღღღღ
— شعر پاییز عاشقانه —
پاییز محزونی
که در خون تو می خواند
گامی به تو نزدیک و گامی دور
آرام همراه تو می آید
روزی تمام باغ را
تسخیر خواهد کرد
ای روشن آرای چراغ لالگان
در رهگذار باد
با من نمی گویی
آن آهوان شاد و شنگ تو
سوی کدامین جوکنارانی گریزاناند؟
“محمدرضا شفیعی کدکنی”
ღღღღღ
اشتباه نکن
اردیبهشت وقت جفتگیری پرندههاست
نه وقت عاشقانههای سبز گفتن
پاییز که آمد
با اولین فرود برگ
میگویمت از عشق و جلوههای رنگینش
ღღღღღ
زرد و سرخ و ارغوانی
برگ درختان پاییز
میریزند بر زمین
آرزوهای ما نیز:
زرد و سرخ و ارغوانی
“امیرحسین سام”
ღღღღღ
آنقدر نیامدی
که از چهرهام بهار
برگ به برگ ریخت
پاییز شدم
دیگر نیا
آشفته میشود خوابهای رنگیام
“رضا کاظمی”
ღღღღღ
— شعر پاییز عاشقانه —
پاییز را ساده منگر
پاییز
اتحاد ِ جنون آمیزِ برگ است با نور
عاشقانه برگیست که
همرنگِ خورشید شده است
ღღღღღ
چیزی نمانده است
تنها چند برگ دیگر
مانده بر شاخههایم
این بار که بِوَزی
دیگر برگی نمیماند بر این تنِ خسته
و من آرام خواهم شد
مثل همین درخت پاییزی
وقتی تمام برگهایش را
باد برده باشد
“نجوا رستگار”
ღღღღღ
— شعر پاییز عاشقانه —
تنهایی
نامِ دیگر پاییز است
هرچه عمیقتر
برگریزانِ خاطرههاتْ بیشتر
“رضا کاظمی”
ღღღღღ
تمام فصلها
فصل تو اَند
که پائیزند
“محمد شریفی نعمت آباد”
ღღღღღ
به نام پاییز
جهان با من و تو و پاییز,
چه دیدنی میشه
عاشقانه های پاییز
به نام من و توست
کام پاییز
از عشق من و تو
همیشه شیرینه
“محمدکیا حبیب زاده”
ღღღღღ
— شعر پاییز عاشقانه —
پاییز دوباره پاییز…
فصلِ تکرارِ پایان ها ،پایانِ تکرارها
قرارِ عاشقانه ی برگهای زرد
در جَوارِ خلوتِ دیوارها
داغْ نوشیدنِ قهوه های سرد
در هوای پُر تبِ دیداره
“هدیه قادری”
ღღღღღ
همه برگهایِ تقویم را
به دنبالِ تو شمردهام
برگهایِ سیب
برگهایِ انگور
پاییز اما
فصلِ خرمالوست
فصلِ گسِ تنهایی
“سید ضیاءالدین شفیعی”
ღღღღღ
تنهاتر از من و تو
پاییز
مسافری غریب است
که از پلِ بی انتهایِ غروب میگذرد
پاییز است که باید از این پل بگذرد
“عباس صفاری”
ღღღღღ
— شعر پاییز عاشقانه —
طعم گس خرمالو با شعرهایم در هم آمیخت
لب هایم غنچه شد
گفتم:
دوستت دارم
این سوی پنجره
کنار شومینه
در هوای گرم اتاق
با تو نشسته بودم
و آن سو …
پشت شیشه
بر درخت خواب رفته ی باغچه
گمان کنم کنجشکان نیز
همین را به هم گفتند
“اکبر رسولی (ارس)”
ღღღღღ
کاش میشد هرشب
ساعت را عقب کشید
مثل آن شب در شروع پاییز
میخواهم
یک ساعت
بیشتر دوستت بدارم
“مجید مصطفوی”
ღღღღღ
برگریزان که راه انداختی
واژه هایمان جان گرفت
ما از تو شعر گفتیم
دل انارها خون شد
حالا
رگبارهایت را تند تر کردهای
میخواهی به زمستان برسی
لطفاً
تا شعرهایمان دم بکشد
کمی دیگر پاییز باش
ღღღღღ
بیا برویم به خواب هم
هم را برداریم و برویم به همان روزهایِ نارنج
نارنجیهایِ پرتقال
پاییزِ برگ و برگهایِ زرد و زردهایِ رنگ
برویم به روزهای رنگارنگ
به فصلِ هزار رنگ و طوفانِ رنگ و رنگ
دارد صبح میشود هوا
بیا به پاییز برویم علاقه
به زنگ
به مدرسه
به نامههایِ لایِ کتاب
به گُلهایِ خشکشدهی لایِ دفترِ انشا
املا
به پاییز شده است هوا
برویم قدم بزنیم
صدایِ خشخش برگها
صدایِ سکوتِ بینِ ما
قدمبهقدم پاییزها و قدم زدنها و خیابانها گذشت
…
پاییز دوستداشتنی است چون تو دوستش داری
مثلِ باران که زیباست، چون تو زیبایی
یا غمگین میشود، چون تو غم داری
“افشین صالحی”
ღღღღღ
— شعر پاییز عاشقانه —
دلم تنگ است و می دانم
پر از پاییز و بارانم
دلم تنگ است و می دانم
اسیر حبس و زندانم
پر از بغضم
پر از سردی
پر از هجران و حیرانم
خدایم تو
صدایم تو
دلیل گریه هایم تو
نگارم تو
بهارم تو
عزیز غمگسارم تو
“امیر عباس خالق وردی”
ღღღღღ
— شعر پاییز عاشقانه —
عصرهای پاییز
در آغوشم بگیر
تا خزان عاشقی را
برایت تعریف کنم…
“امیر افشار”
شعر عاشقانه پاییزی دونفره
و از شََّر ، اَندوه پاییز
پناه می برم به آغوشت
“عاطفه محمدپور”
ღღღღღ
عصرهای کوتاهش، دست من است
و شبهای بلندش، دامن تو…
پاییز
چه شباهتی به ما دارد!🍁
“فرشته رضایی”
ღღღღღ
گاهی هوا دم و مه آلود است
گاهی غبار آلود
اما دونفره است همیشه کنار تو
“جلال چراغی”
ღღღღღ
— شعر پاییز عاشقانه —
تو بدهکاری به من؛
لذت قدم زدن های دونفره،
در زیر نم باران
و میان برگ های زرد پاییزی را؛
هوایی که رنگ و بوی با تو بودن
از سر و سیمایش میبارد
و منی که چشم انتظاڔ ظهور تو
از لابلای درختان صنوبر و افرا،
با قلبی سرشار از عشق
رو به آسمان خدا
دست به دعا نشسته ام
و صدای تیک تاک ساعت مچی ام
خبر تاخیر تو را
به قلب بی تاب و شیدایم بازگو می کند….
“محسن مصطفی نژاد”
ღღღღღ
پاییز را
بی تو قدم زدم
با کوله باری از دلتنگی !!
روی شانه هایم بی رمق
هوای دونفره
را به تنهایی رفتم ،
و جای خالیت را..
به جای نفس
آهی خزان زده پُر کرد
“یاسمن چراغی”
ღღღღღ
— شعر پاییز عاشقانه —
با خش خش برگ، خیس نم نم باشیم
همگام هم و همدل و همدم باشیم
در حال و هوای عصر پاییز ای عشق!
می چسبد اگر من و تو باهم باشیم
“شهراد میدری”
ღღღღღ
کمے شعر و شراب ناب و یک بوسه
ے باران پاییزے ،
دو پا براے پرسه
پیاده روهاے بلندِ خیابان ولیعصر
دست یار و
هواے پاییز،
یک روز عصر
“سهراب ایمانے”
ღღღღღ
صبحِ پاییز بدونِ تُو نمی چسبد! نه!
گرمِ آغوشِ تُو باید بشوم یخ نکنم!
“زهرا سرکارراه”
ღღღღღ
— شعر پاییز عاشقانه —
تک بیتی عاشقانه پاییزی
پاییز آمدست که خود را ببارمت
پاییز لفظ دیگر «من دوست دارمت»
“سید مهدی موسوی”
ღღღღღ
درخت، فصل خزان هم درخت میماند
تو پیشفصلِ بهاری، نه اینکه پاییزی
از مجموعه اشعار فاضل نظری
ღღღღღ
— شعر پاییز عاشقانه —
نه دلبر در بر است اینجا، نه شوری در سر است اینجا
نه شوقی تا ز جا خیزی، امان از باد پاییزی
“محمد قدیمی”
ღღღღღ
چون باد پریشان قلم پاییزی
میآیی و شهر را به هم میریزی
ღღღღღ
دوبیتی پاییزی عاشقانه
زرد است که لبریز حقایق شده است
تلخ است که با درد موافق شده است
شاعر نشدی وگرنه میفهمیدی
پاییز بهاری است که عاشق شده است
“میلاد عرفان پور”
ღღღღღ
خوش باش که عصر رنگی پاییز است
عصرانه زبوی عاشقی لبريز است
طعم خوش عاشقانه هایم عسلی است
یک جرعه ازاین عسل هوس انگیزاست
“سین جیم میم”
ღღღღღ
صبح است و هوا و نفس دلکش پاییز
من هستم و یک سینهی از مهر تو لبریز
زیباست تو را دیدن از این پنجرهی صبح
زیباست هوای تو در این صبح دلانگیز….
“اوحدی مراغه ای”
ღღღღღ
— شعر پاییز عاشقانه —
تو باشی و
من و یک شب پاییز…
چه می خواهم؟!
دگر هیچ و دگر هیچ و دگر هیچ..
“شیرین عزیزی”
ღღღღღ
تلخ اسـت که لبریز حقایق شده است
زرد است که با درد موافق شده است
عاشق نشــدی مگرنه می فهمیدی
پاییز بهاری است که عاشق شده است
“میلاد عرفان پور”
ღღღღღ
صبح است و دلم به مهر باور دارد
آبان که گذشت دل به آذر دارد
پاییز برای من شده این تعبیر:
“فصلی که فقط خاطره در سر دارد”
“مجتبی قندالى”
ღღღღღ
— شعر پاییز عاشقانه —
عصر پاییز
زیبا نیست
مگر
قرار عاشقانه اے باشد
با بوسه هاے نمناڪ
در خلیج آغوش تو…
“امیر افشار”
ღღღღღ
سخن آخر
شعر عاشقانه پاییز با هوای سرد، نم نم باران، خش خش برگهای زرد و طعم گس خرمالو گره خورده است. این اشعار عاشقانه چه از سهراب باشند چه از شاعری ناشناس بر جان عاشقان پاییز خواهد نشست. لطفا نظرات و پیشنهادات خود را با ما به اشتراک گذارید.
بدون نام
وقتی که خداوند به پاییز رسید
نارنجی و سبز و قرمز و زرد کشید
کار نقاشی به پایانش رسید
نوعروس فصل ها آمد پدید
خش خش برگ، دارد یک نوید
انتظار آسمان پایان رسید
آسمان وقتی که معشوقش بدید
بغض کرد از چشم او باران چکید
باد بر زلف درخت دستی کشید
برگ رقصان زرد شد، رنگش پرید
فصل پاییز بهار عاشقاست
فصل خیس قصه و افسانه هاست
امیرحسین آرمند