حضرت علی بن الحسین امام سجاد امام چهارم شیعیان هستند و القاب ایشان زین العابدین، سیدالساجدین، سجاد، هاشمی، علوی، مدنی، قرشی، علیاکبر است. تاریخ شهادت امام سجاد (ع) روشن نیست؛ برخی آن را ۹۴ و برخی دیگر سال ۹۵ هجری قمری دانستهاند. درباره روز درگذشت امام سجاد هم اختلافاتی وجود دارد؛ از جمله شنبه ۱۲ محرم و ۲۵ محرم. گزارشهای دیگری نیز از جمله ۱۸، ۱۹، و ۲۲ محرم در منابع دیده میشود. در ادامه میتوانید زیباترین اشعاری که در سالهای اخیر برای مظلومیت امام سجاد و در رثای آن حضرت به مناسبت شهادتش سروده شده را بخوانید.
شعر شهادت امام سجاد (ع)
دل سودا زدهام ناله و فریاد کند
هر زمان یاد غم حضرت سجاد کند
بی گمان، اشک به رخساره بریزد از چشم
هرکه یادی زغم آن شه عُباد کند
بود در تاب و تب و بسته به زنجیر ستم
آنکه خلقی ز کرم، از اَلَم، آزاد کند
به جز از شمر ستمگر، نشنیدم دگری
با تن خسته، کسی این همه بیداد کند
تن تب دار و اسیری و غم کوفه و شام
وای اگر شکوه این قوم، بر اجداد کند
خون ببارد ز دو دیده به غم مرگ پدر
چون که از واقعه کرب و بلا یاد کند
غیر زینب، که بود قافله سالار وفا
کس نبودی که بر آن غم زده امداد کند
نتوان ماتم سجاد نوشتن «خسرو»
دل اگر سنگ بود ناله و فریاد کند
سیدمحمد خسرونژاد
✰✩☆✰
از گلستان، لالههای پرپرم آید به یاد
از نیستان داغهای خاطرم آید به یاد
با دل خود هر زمانی را که خلوت میکنم
در اسارت آنچه آمد بر سرم آید به یاد
سالها از ماجرای کربلا بگذشت و باز
هر نظر آن صحنه حزن آورم آید به یاد
هرکجا آب است آتش میزند بر جان من
چون نوای آب آب خواهرم آید به یاد
هرجوانی را که میبینم به یاد کربلا
گاهی از قاسم گَهی از اکبرم آید به یاد
چونکه میبینم شیرخواری را کنار مادرش
از رباب و گریههای اصغرم آید به یاد
میشوم از آتش گرم و محن چون شمع آب
چون ز حال عمهی غمپرورم آید به یاد
من که بر جسم پدر از بوریا کردم کفن
روز و شب زآن جسم عطشان بهترم آید به یاد
حنجر خونین او بوسیدم و کردم وداع
وای دل، چون آن وداع آخرم آید به یاد
چونکه بینم کودکی سرگرم بازی با گلی
سرگذشت خواهر کوچکترم آید به یاد
از هجوم رنج و غم در آن سفر، داغی هنوز
از نظر نارفته، داغ دیگرم آید به یاد
✰✩☆✰
← شعر شهادت امام سجاد →
بیمار غیر شربت اشک روان نداشت
بودش هزار درد و توان بیان نداشت
دانی چرا ز آل پیمبر کشید دست
نقشی دگر به کار ستم آسمان نداشت
تنها زمین نداشت به سر دست از فلک
پایی به عزم پیشنهادن، زمان نداشت
یکسر به خاک ریخت گل و غنچه، شاخ و برگ
آمد ولی ز باغ نصیبی خزان نداشت
دانی به کربلا ز چه او را عدو نکشت؟
تا کوفه زنده ماندن او را گمان نداشت
از تب ز بس که ضعف بر او چیره گشته بود
میخواست بگذرد ز سر جان، توان نداشت
یک آسمان ستاره به ماه رخش ز اشک
میرفت، یک ستاره به هفت آسمان نداشت
در ترکش دلش که دو صد تیر آه بود
میبرد و غیر قامت زینب کمان نداشت
بیمار کربلا به تن از تب توان نداشت
تاب تن از کجا که توان فغان نداشت
این صید هم که ماند، نه از باب رحم بود
دیگر سپهر تیر جفا در کمان نداشت
گر تشنگی ز پا نفکندش شگفت نیست
آب آن قدر که دست بشوید ز جان نداشت
علی انسانی
بین نماز، وقت دعا گریه میکنی
با هر بهانه در همه جا گریه میکنی
در التهاب آهِ خودت آب میشوی
میسوزی و بدون صدا گریه میکنی
هر چند زهر، قلب تو را پاره پاره کرد
اما به یاد کرب و بلا گریه میکنی
اصلاً خود تو کرب و بلای مجسّمی
وقتی برای خون خدا گریه میکنی
آبِ خوش از گلوی تو پایین نمیرود
با نالههای واعطشا گریه میکنی
با یاد روزهای اسارت چه میکشی؟
هر شب بدون چون و چرا گریه میکنی
با یاد زلفِ خونی سرهای نی سوار
هر صبح با نسیم صبا گریه میکنی
هم پای نیزهها همهجا گریه کردهای
هم با تمام مرثیهها گریه میکنی
دیگر بس است «چشم ترت درد میکند»
از بس که غرق اشک عزا گریه میکنی
یوسف رحیمی
✰✩☆✰
← شعر شهادت امام سجاد →
ماتم فخرالساجدین است
عزای زین العابدین است
چراغ مدینه گردیده خاموش
در جنان، فاطمه گشته سیه پوشی
کشتند وصی مصطفی را
یعقوب دشت کربلا را
ندارد زائر آن قبر خرابش
مزار در میان آفتابش
دشمن شکست بال و پر من
آتش زده بر جگر من
رفتم از این جهان با قلب خسته
نزد آن مادر پهلو شکسته
مهدی خرازی
شعر شهادت امام سجاد لطیفیان
كوچههای مدینه و بوی زخمهای تنی كه میآید
چشمهای سپید یعقوب و بوی پیراهنی كه میآید
مرد سجادهای كه درک نكرد هیچ كس آیهی مقامش را
در هیاهوی شهر كوفه نداد هیچ كس پاسخ سلامش را
تا عزاداریش شروع شود دیدن شیرخوارهای كافیست
تا صدایش به گوش ما برسد دیدن گوشوارهای كافیست
وقت افطار كردنش هر شب تا كه چشمش به آب میافتاد
تشنگی ضریح لبهایش یاد طفل رباب میافتاد
من نمیدانم این كه خاكستر چه به روز سر امام آورد
زیر زنجیر پیكر زردش معجزه بود اگر دوام آورد
گیرم از دست كوفه راحت شد سنگ طفلان شام را چه كند؟
گیرم از دست كوچه سنگ نخورد مردم پشت بام را چه كند؟
تا كه این مرد قافله زندهست حرفی از طفل كاروان نزنید
پیش این مرد گریه، جانِ حسین حرفی از چوب خیزران نزنید
شعر شهادت امام سجاد سازگار
ای شام، کربلای تو یا زین العابدین
دل بزم ابتلای تو یا زین العابدین
یک عمر در فراق جوانان هاشمی
شد خونِ دل غذایِ تو یا زین العابدین
در بین خنده و کف و شادی گریستند
زنجیرها برای تو یا زین العابدین
چشم حسین و چشم شهیدان کربلا
گریند در عزای تو یا زین العابدین
ای کاش پر شود عوض اشک چشم ما
از خون ساق پای تو یا زین العابدین
در حیرتم که از چه به زنجیر بسته شد
دست گره گشای تو یا زین العابدین
ای کنز مخفی ازلی یک نفر نگفت
ویرانه نیست جای تو یا زین العابدین
آرد صدای گریهی ما سر بر آسمان
از اشک بیصدای تو یا زین العابدین
تا حشر انقلاب حسین است سربلند
در پای خطبههای تو یا زین العابدین
در کوچههای شام فقط سنگهای بام
بودند آشنای تو یا زین العابدین
خاشاک و سنگ و خنده و دشنام و هلهله
گردید رونمای تو یا زین العابدین
«میثم» سلام میدهد از دور صبح و شام
بر صحن با صفای تو یا زین العابدین
✰✩☆✰
← شعر شهادت امام سجاد →
شبهای غربت تو گذشت و سحر نداشت
حتی سحر غم از دل تو دست برنداشت
در حیرتم که سلسله آهنین مگر
جایی ز زخم گردن تو خوبتر نداشت
زخم تن تو را همه دیدند و هیچکس
غیر از خدا ز زخم درونت خبر نداشت
دنیا چه کرد با تو که هجده عزیز تو
تنهایشان به روی زمین بود، سر نداشت
سنگت زدند بر سر بازارهای شام
با آنکه جز تو یوسف زهرا پسر نداشت
هجده سر بریده برایت گریستند
آهت هنوز در دل دشمن اثر نداشت
سوزم بر آن عزیز که در آفتاب سوخت
یک سایبان به جز سرِ پاکِ پدر داشت
حال تو بود در دل گودال قتلگاه
چون بسملی که بال زد و بال و پر نداشت
مهمان شام بودی و بهر تو میزبان
جز گوشهی خرابه مکانی دگر نداشت
سوز شما به سینه «میثم» اگر نبود
اینقدر نخل سوخته او ثمر نداشت
✰✩☆✰
من آن گلم که خفته به خون باغبان من
نه گل نه غنچه مانده به باغ خزان من
مرغ بهشت وحیام و از جور روزگار
ویرانههای شام شده آشیان من
هفتاد داغ دارم و در سوز آفتاب
هجده سر بریده بود سایبان من
زنهای شام خنده به ناموس من زدند
این بود احترام من و خاندان من
زنجیرها به زخم تن من گریستند
دشمن نکرد رحم به اشک روان من
گردید نقش خاک ز سنگ یهودیان
از نوک نی سر پدر مهربان من
شام بلا و طشت طلا و سر حسین
گردید قاتل پدرم میزبان من
من اشک ریختم ز بصر او شراب ریخت
با آنکه بود آیه کوثر به شأن من
من ناله میزدم ز دل او چوب خیزران
من تن به مرگ دادم او سوخت جان من
«میثم» خدا جزات دهد در عزای ما
کز نظم تو عیان شده سوز نهان من
✰✩☆✰
شعر شهادت امام سجاد کودکانه
داده بر زمین اشک و آبرو
روی ماه او رفته زیر خاک
رفته رهبری مهربان و پاک
شد شهیدو شد روح او جدا
یادگار آن شاه کربلا
دشمنش به او داده زهر و سم
شد دلم پر از درد و رنج و غم
شد چهارمین رهبرم شهید
مثل مجتبی رفت و پر کشید
در پایان شهادت امام سجاد (ع) را به مخاطبان ستاره تسلیت عرض میکنیم و امیدواریم از خواندن این اشعار استفاده برده باشید. لطفا نظرات و پیشنهادات خود را در رابطه با شعر شهادت امام سجاد (ع) در انتهای همین صفحه با ما به اشتراک گذارید.
مهسا سعادتی
علی بود