اشعار عاشقانه در ادبیات جهان و ادبیات فارسی جزئی از هنرهای زیبا و فراگیرتر است. شعر زیبا اگر کوتاه باشد به راحتی حفظ میشود و در طی قرن ها زبان به زبان میچرخد. علاوه بر این، شعر کوتاه عاشقانه از جمله اشعار جدایی کوتاه و اشعاری که در وصف بی وفایی یار هستند، در لحظه اثر میبخشد: آرام میکند یا موجی از خشم و تأثر را برمیانگیزد.
برخی شاعران در سرودن اشعار کوتاه و تک بیت های ناب تبحر و توانایی بیشتری دارند یا بیشتر مایل به سرودن شعر کوتاهی مانند شعر نو کوتاه هستند؛ از طرفی بسیاری از شاعران صاحب نام شعر کوتاه نسرودهاند. بنابراین نهایت سعی به عمل آمد که در انتخاب اشعار این مجموعه از بهترین اشعار کوتاه معاصر گلچین شود تا شما علاوه بر آشنایی با اشعار فروغ فرخزاد و شعرهای دوبیتی معروف، با اشعار سایر شاعران نیز آشنا شوید.
گزیده شعر کوتاه زیبا
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
یک قطرهی آبم که در اندیشهی دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تَنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی است
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم
خاموش مکن آتش افروختهام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
“فاضل نظری”
❀❀❀❀
بوسیدمش
دیگر هراس نداشتم
جهان پایان یابد
من از جهان سهمم را گرفته بودم
“احمدرضا احمدی”
❀❀❀❀
← شعر کوتاه زیبا و دلنشین →
می خواهم
شروع شوم
ازخودم تا تو
که چه راه درازی را
رسم کردیم و
رسیدیم به ابتدای خود
“فرزاد شجاع”
❀❀❀❀
ما با امید صبح وصال تو زندهایم
ما را ز هول این شب هجران نگاه دار
“هوشنگ ابتهاج”
❀❀❀❀
به خودت نگیر شیشه پنجره
تمیزت میکنند
که کوه را بیغبار ببینند
و آسمان را بیلکه
به خودت نگیر شیشه
تمیزت میکنند که دیده نشوی!
“علیرضا روشن”
❀❀❀❀
و من
همهی جهان را
در پیراهنِ گرم تو
خلاصه میکنم
❀❀❀❀
تنهایی یک درختم
و جز اینام هنری نیست
که آشیان تو باشم!
❀❀❀❀
مثل درختی که
به سوی آفتاب قد میکشد
همه وجودم دستی شده است
و همه دستم خواهشی:
خواهشِ تو
“احمد شاملو”
❀❀❀❀
نام تو مرا همیشه مست میکند
بهتر از شراب
بهتر از تمام شعرهای ناب
“فریدون مشیری”
❀❀❀❀
بی تو میرفتم،
می رفتم،
تنها،
تنها…
و صبوری مرا
کوه تحسین میکرد
“حمید مصدق”
❀❀❀❀
← شعر کوتاه زیبا و خاص →
هر چه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشق
کاین همه گفتند و آخر نیست این افسانه را
“وحشی بافقی”
❀❀❀❀
من رد بوی تو را میبوسم
گنجشک های تشنه
مرا بدرقه میکنند
کودک از پی مادر
مادر از پی کودک
“کیکاووس یاکیده”
تو مانند سپیده دم و سحرگاهان
زیبا و دل انگیزی
و مانند شبهای تابستان سرزمین منی
فراموشم نکن
وقتی قاصدان خوشبختی کوبه در را می کوبند
آه ، لبخند پنهانی من
تو چقدر زیبا و سخت و غیر ممکنی
تو در میان آتش شعرهایم شکفته می شوی
و من
بوسه زندگی بخش و جاودانه شدن
را همینجا به تو خواهم داد
تو به اندازه زادگاه من زیبایی
زیبا بمان
“ناظم حکمت”
❀❀❀❀
نیایی؛
تنهاییم بزرگتر میشود
جایِ تو تنگتر
❀❀❀❀
تمامِ قلبم را به تو میدهم
تمامِ دردَت را به من بده
عاشق شو
❀❀❀❀
نگران نباش!
اینهمه درد از دورییِ تو نیست
من خیلی عاشقت شدهام
❀❀❀❀
کسی شبیه تو نیست!
دیگر هیچکس را دوست نخواهم داشت
❀❀❀❀
← شعر کوتاه زیبا و جدید →
برو!
اما نخواه کسی قدِ من دوستت داشته باشد
❀❀❀❀
بگو چگونه صدایت کنم؛
که برگردی!
“افشین صالحی”
❀❀❀❀
صبح است
صبح خیلی زود
و بیدار شده ام
تا دوست داشتنت را
زودتر از روزهای قبل
شروع کنم
“لیلا کردبچه”
❀❀❀❀
دیگر منتظر کسی نیستم
هر که آمد
ستاره از رویاهایم دزدید
هر که آمد
سفیدی از کبوترانم چید
هر که آمد
لبخند از لبهایم برید
منتظر کسی نیستم
از سر خستگی
در این ایستگاه نشستهام!
“رسول یونان”
❀❀❀❀
چه احوال خوبی ست
مثل پیراهنت
اسیر آغوش تو باشم
“امیر وجود”
❀❀❀❀
چون سرخترین سیب
در آغوش درختی
سخت است تو را دیدن و
از شاخه نچیدن!
“امیر توانا املشی”
❀❀❀❀
دستم را
به زیبایی تو نزدیک میکنم
و خواب از سرم میپرد
حتما که نباید
فنجان را سر کشید
گاهی قهوه از چشم ها
در جان میچکد
“یاور مهدی پور”
❀❀❀❀
گرماى مردادىِ تنِ تو
نفسِ هرکسى را مى گیرد
و منم
چه عاشقانه گرم مى شوم
مى سوزم
و دوباره
هر مرداد
عاشقت میشوم انگار
“علیرضا اسفندیارى”
❀❀❀❀
← شعر کوتاه زیبا و احساسی →
بین ما
همه چیز تمامشده است
غیر از یک چیز
که من هنوز
«دوستت دارم»
“پریسا سمیعی”
آدم های اینجا
هیچکدام شبیه تو نیستند
دلتنگت که میشوم
چشم هایم را میبندم
باران را تجسّم میکنم
تو زلال مهربانی
مهربان زلالی
“دنیا غلامی”
❀❀❀❀
تمام خنده هایم را نذر کرده ام
تا تو همان باشی
که صبح یکی از روزهای خدا
عطر دستهایت،
دلتنگی ام را به باد میسپارد
“سیاوش میرزایی”
❀❀❀❀
چون سیب رسیده ای
رها شده در رؤیا
با رود میروم
کاش
شاخه ای که از آب میگیردَم
دست تو باشد
“رضا کاظمی”
❀❀❀❀
یک زن؛
مگر چقدر قدرت دارد
در بزند،
و کسی در را
برایش باز نکند؟!
یک در مگر
چقدر قدرت دارد
بسته بماند،
وقتی زنی عاشق
در میزند؟
“چیستا یثربی”
❀❀❀❀
← شعر کوتاه عاشقانه →
مرا به ذهنت نه،
به دلت بسپار!
من
از گم شدن
در جاهای شلوغ
میترسم
❀❀❀❀
نه چتر با خود داشت
نه روزنامه،
نه چمدان
عاشق اش شدم
از کجا باید میدانستم
مسافر است؟!
❀❀❀❀
لهجهات
نه شمالی ست
نه جنوبی
اما
حرف که میزنی
باد از شمال میوزد
و پرندگان از جنوب بازمیگردند
❀❀❀❀
شعر هم اگر نگویم
مرا که هیچ گلی
همنامم نیست
و هیچ خیابانی به نامم
چگونه به یاد خواهی آورد؟
“مژگان عباسلو”
تا شب نشده
خورشید را لای موهایت میگذارم
و عاشق میشوم
فردا برای گفتن دوستت دارم
دیر است
“جلیل صفربیگی”
❀❀❀❀
از تنم ترانه میریزد
وقتی تو،
شبیه آغوش،
خیال مرا دور میزنی
من تمام این شعر را رقصیده ام
❀❀❀❀
← شعر کوتاه زیبا و دلنشین →
تکیه داده ای به دیوار و
می خندی!
انگار نه انگار که تو
توی عکسی
و من
آویزان این زندگی بی تو!
❀❀❀❀
آن یک نفر
ما
یک نفر بودیم
و آن یک نفر
تو بودی
از ما یک نفر
یکی عاشق تر بود؛
و آن یک نفر
تو
نبودی
❀❀❀❀
چشمهای بی تو
من
این چشمهای بی تو را
به کجای این شهر بدوزم؛
که
هنوز
نرفته باشی؟
❀❀❀❀
تکثیر میشوی
در من
صدایی هست
که شبیه شلیک گلوله ای،
هر شب
مغزم را خالی میکند
تو
هر شب
روی در و دیوار اتاق
پخش میشوی
❀❀❀❀
روحم هنوز به خانه بر نگشته
برای قدم زدن با تو
هر از گاهی
از خودم
بیرون میزنم،
روحم هنوز
به خانه بر نگشته!
❀❀❀❀
← شعر زیبا کوتاه و خواندنی →
رسیدن
كمی به من برس!
من از رسیدن تو،
حالم خوب میشود
❀❀❀❀
نسیم آشوب موی تو
جهان چیزی شبیه موهای توست
سیاه و سرکش و پیچیده
خیال کن چه بی بختم من
که به نسیمی حتی
جهانم آشوب میشود
❀❀❀❀
تو شبیه دیگران نیستی
دیگران حرف میزنند،
راه میروند
نفس میکشند
تو نه حرف میزنی
نه راه میروی
و نه
می گذاری نفس بکشم
“کامران رسول زاده”
تو را دوست دارم
و زیبایی ام را به جهان تسلیم میکنم
تا هر لبی که تو را میبوسد
من باشم
❀❀❀❀
دوستت دارم و از تو میترسم
قله های بلند
دره های عمیق تری دارند عزیز من
تو را دوست دارم
و از تو میترسم!
این کوه اگر مرا نکشد
سربلندم میکند
“مهسا چراغعلی”
❀❀❀❀
برای خیانت هزار راه وجود دارد
ولی هیچکدام به اندازه ی
تظاهر به دوست داشتن
کثیف نیست!
❀❀❀
← شعر کوتاه زیبا و دلنشین →
انصاف نیست
دنیا آنقدر کوچک باشد
که آدم های تکراری را روزی هزار بار ببینی
و آنقدر بزرگ باشد
که نتوانی آن کس را که دلت میخواهد
حتی یک بار ببینی!
“بهومیل هرابال”
❀❀❀❀
سر تمام قرارها میکاشتی ام
یادت هست؟
می خواهم تلافی کنم!
به خانه ام که بیایی
در تمام گلدان ها میکارمت
“محسن حسینخانی”
❀❀❀❀
جوانه زده
گلدان کوچکم
دلم کمی بهار میخواهد
نمی آیی؟
“معصومه صابر”
❀❀❀❀
از برکه
به دریا بزن!
تنهاییاَت
بزرگ شده است مرد
❀❀❀❀
عشق
قصهای بود که مادربزرگ
شبهای زمستان برایم میبافت:
یکی از رو، دو تا از زیر،…
بالاپوشی که هیچگاه گرمم نکرد!
❀❀❀❀
کسی که دوستش دارم،
غزل است
اسمش که نه
چشم هاش
❀❀❀❀
پروانه نیستم اما
سالهاست دور خودم میچرخم وُ
میسوزم
رفتنَت در من
شمعی روشن کرده است انگار!
❀❀❀❀
← شعر کوتاه جذاب و پر معنا →
قایقت میشوم
بادبانم باش
بگذار هرچه حرف
پشت سرمان میزنند مردم،
باد هوا شود
دورترمان کند
❀❀❀❀
مرا ببوس!
روزهای سختی در پیش است
بگذار تو را
کمی پسانداز کنم
❀❀❀❀
رسیدهام به تو
اما هنوز دلتنگاَم!
انگار به اشتباه،
جای طلوع
در غروبِ چشمهایت
فرود آمده باشم!
❀❀❀❀
اتفاقِ تازه ی منی
خدا هم اگر خواست نیفتی
بیفت!
❀❀❀❀
دلم باران میخواهد
و چتری خراب
و خیابانی که
هیچ گاه به خانه ی تو نرسد!
❀❀❀❀
کاش میتوانست
به رود بیندازد خودش را
ماهی کوچکی که
دلش دریا بود و
خانهاش برکه
“رضا کاظمی”
لب بر لبت
چنانت به درخت بچسبانم به دلتنگى
که درخت شوى
که رفتن اگر بخواهى
نتوانى
که بمانى
❀❀❀❀
منم
درختی که
برگ هایش را ریخت
تا تو
ماه را
از میان شاخه هایش
تماشا کنی
❀❀❀❀
← شعر کوتاه خواندنی →
در شعرهای من
ممکن است
ماه، راه شود
و کوه، دریا
اما درد
کماکان
همان است که بود
❀❀❀❀
برای پرنده ای
که نمی خواهد بپرد
وزنه ای ست بال،
که بر تن
سنگینی میکند
❀❀❀❀
منم اناری در هنگامه ی پوسیدن
تا دورم نینداخته اند
صورتم را به دو دست بگیر
و لب هایم را بمک
“علیرضا روشن”
❀❀❀❀
اشک و باران با هم از روی نگاهش میچکند
او سرش را میبرد پایین … خیابانِ شلوغ
عابران مانند باران در زمین گم میشوند
او فقط میماند و چندین خیابانِ شلوغ
او فقط میماند و دنیایی از دلواپسی
با غمی بر شانه اش سنگین… خیابانِ شلوغ
“نجمه زارع”
❀❀❀❀
دیشب باران قرار با پنجره داشت
روبوسی آبدار با پنجره داشت
یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد
چکچک چکچک چکار با پنجره داشت
❀❀❀❀
دست تو و یک غروب آبان کافیست
حالا که دلم گرفته، باران کافیست
مثل دوقلوهای به هم چسبیده!
یک چتر، برای هر دوتامان کافی ست
“مریم پیله ور”
شعر کوتاه عاشقانه
هر که در عاشقی قدم نزده است
بر دل از خون دیده نم نزده است
او چه داند که چیست حالت عشق
که بر او عشق، تیر غم نزده است
“خاقانی”
❀❀❀❀
تا در ره عشق آشنای تو شدم
با صد غم و درد مبتلای تو شدم
لیلیوش من به حال زارم بنگر
مجنون زمانه از برای تو شدم
“وحشی بافقی”
❀❀❀❀
بر عشق توام، نه صبر پیداست، نه دل
بی روی توام، نه عقل بر جاست، نه دل
این غم که مراست کوه قافست، نه غم
این دل که توراست، سنگ خاراست، نه دل
“رودکی”
❀❀❀❀
عشق تو عالم دل جمله به یکبار گرفت
بختیار اوست بر ما که تو را یار گرفت
من اسیر خود و از عشق جهانی بیخود
من درین ظلمت و عالم همه انوار گرفت
“سیف فرغانی”
❀❀❀❀
این کوزه چو من عاشق زاری بودهست
در بند سر زلف نگاری بودهست
این دسته که بر گردن او میبینی
دستیست که برگردن یاری بودهست
“خیام نیشابوری”
شعر کوتاه احساسی
بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست
رها مکن که دلم را ز غم رهایی نیست
دلم ببردی و گر سر جدا کنی ز تنم
به جان تو که دلم را سر جدایی نیست
“امیرخسرو دهلوی”
❀❀❀❀
ای آنکه ز هجر تو ندیدیم رهایی
باز آی که دل خسته شد از بار جدایی
هر چند مرا هیچ نخوانی که بیایم
این نامه نبشتم که بخوانی و بیایی
“اوحدی”
❀❀❀❀
عزیزان از غم و درد جدایی
به چشمانم نمانده روشنائی
بدرد غربت و هجرم گرفتار
نه یار و همدمی نه آشنائی
“باباطاهر”
❀❀❀❀
ای بی خبر از محنت روز افزونم
دانم که ندانی از جدایی چونم
باز آی که سرگشتهتر ازفرهادم
دریاب که دیوانهتر از مجنونم
“رهی معیری”
❀❀❀❀
امشب ز شراب شوق او مستم باز
ساقی ندهی پیاله در دستم باز
دیگر ز چه رو به خواب بینم رویش
کز دوری او نمردم و هستم باز
“شهریار”
شعر کوتاه برای بیو
ز هوشیاران عالم هرکه را دیدم غمی دارد
دلا دیوانه شو، دیوانگی هم عالمی دارد..!
❀❀❀❀
من همانم ک خود قاتل و خود مقتولم
من همان مسئله ی ساده ولی مجهولم
❀❀❀❀
دیدنش حال مرا یک جور دیگر میکند
حال یک دیوانه را دیوانه بهتر میکند…!
❀❀❀❀
بگذار بگویند و بگویند و بگویند
تو لبخند بزن، خیره بمان، هیچ مگو
❀❀❀❀
خود خزانیم و دم از شوق بهاران میزنیم…!️
❀❀❀❀
در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
❀❀❀❀
گَر نباشد رنگِ رویا به چه دِل باید سِپرد؟!
❀❀❀❀
نکند فکر کنی در دلِ من یادِ تو نیست
گوش کن، نبضِ دلم زمزمه اش با تو یکیست ️
❀❀❀❀
بیتعلّق به جهان باش که آزاد روی
❀❀❀❀
سرگشتهی محضیم و دراین وادیِ حیرت
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم
❀❀❀❀
وَر هیچ نباشَد، چو تو هستی هَمه هست!
❀❀❀❀
در این دنیا اگر غم هست
صبوری کن، خدا هم هست
❀❀❀❀
آخر بِدمد صُبحِ اُمـید از شبِ من …
❀❀❀❀
ذهنی کبود از ضربه های افکار
❀❀❀❀
آنکه بر لوح دلم نقشِ ابد بست تویی
❀❀❀❀
و شبی هست که نباشد پس از آن فردایی…
❀❀❀❀
ما همانیم که بودیم و محبت باقیست …
❀❀❀❀
دل نهادم به صبوری
که جز این چاره ندارم…
❀❀❀❀
نیست مرا جز تو دوا یار جگر گوشه ی من…!
❀❀❀❀
سر رشتهیِ شادیست،
خیالِ خوش تو…
شعر کوتاه از سعدی
برخی از دو بیتی ها و تک بیتی های سعدی از میان اشعار او جدا شده اند که مفاهیم بسیار زیبا و دلنشینی دارند. در ادامه برخی از بهترین آنها را میخوانیم.
ای چشم تو مست خواب و سرمست شراب
صاحب نظران تشنه و وصل تو سراب
مانند تو آدمی در آباد و خراب
باشد که در آیینه توان دید و در آب
❀❀❀❀
شبها گذرد که دیده نتوانم بست
مردم همه از خواب و من از فکر تو مست
باشد که به دست خویش خونم ریزی
تا جان بدهم دامن مقصود به دست
❀❀❀❀
شب نیست که چشمم آرزومند تو نیست
وین جان به لب رسیده در بند تو نیست
گر تو دگری به جای من بگزینی
من عهد تو نشکنم که مانند تو نیست
❀❀❀❀
گویند مرو در پی آن سرو بلند
انگشت نمای خلق بودن تا چند؟
بیفایده پندم مده ای دانشمند
من چون نروم که میبرندم به کمند؟
❀❀❀❀
دوست می دارم من این نالیدن دلسوز را
تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را
شب همه شب انتظار صبح رویی میرود
کان صباحت نیست این صبح جهان افروز را
وه که گر من بازبینم چهر مهرافزای او
تا قیامت شکر گویم طالع پیروز را
گر من از سنگ ملامت روی برپیچم زنم
جان سپر کردند مردان ناوک دلدوز را
❀❀❀❀
آن درد ندارم که طبیبان دانند
دردیست محبت که حبیبان دانند
ما را غم روی آشنایی کشتست
این حال نباید که غریبان دانند
❀❀❀❀
ای بی تو فراخای جهان بر ما تنگ
ما را به تو فخرست و تو را از ما ننگ
ما با تو به صلحیم و تو را با ما جنگ
آخر بنگویی که دلست این یا سنگ؟
❀❀❀❀
دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرت
تا چو خورشید نبینند به هر بام و درت
جرم بیگانه نباشد که تو خود صورت خویش
گر در آیینه ببینی برود دل ز برت
جای خنده ست سخن گفتن شیرین پیشت
کآب شیرین چو بخندی برود از شکرت
راه آه سحر از شوق نمی یارم داد
تا نباید که بشوراند خواب سحرت
شعر کوتاه از حافظ
در میان اشعار حافظ، رباعیات، و دو بیتی های بسیاری وجود دارد. برخی از ابیات معروف نیز به عنوان تک بیتی و دو بیتی ورد زبان مشتاقان شعر حافظ است. در ادامه بهترین آنها را با هم میخوانیم.
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه میپنداشتیم
تا درخت دوستی کی بر دهد
حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
گفت و گو آیین درویشی نبود
ورنه با تو ماجراها داشتیم
شیوه چشمت فریب جنگ داشت
ما خطا کردیم و صلح انگاشتیم
❀❀❀❀
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
دایم گل این بستان شاداب نمیماند
دریاب ضعیفان را در وقـت تـوانایی
❀❀❀❀
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست
واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس
طوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوست
زلف او دام است و خالش دانه آن دام و من
بر امید دانهای افتادهام در دام دوست
سر ز مستی برنگیرد تا به صبح روز حشر
هر که چون من در ازل یک جرعه خورد از جام دوست
بس نگویم شمهای از شرح شوق خود از آنک
دردسر باشد نمودن بیش از این ابرام دوست
گر دهد دستم کشم در دیده همچون توتیا
خاک راهی کان مشرف گردد از اقدام دوست
میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق
ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوست
حافظ اندر درد او میسوز و بیدرمان بساز
زان که درمانی ندارد درد بیآرام دوست
❀❀❀❀
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست
شب تار است و ره وادی ایمن در پیش
آتش طور کجا موعد دیدار کجاست
هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد
در خرابات بگویید که هشیار کجاست
آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
نکتهها هست بسی محرم اسرار کجاست
هر سر موی مرا با تو هزاران کار است
ما کجاییم و ملامت گر بیکار کجاست
بازپرسید ز گیسوی شکن در شکنش
کاین دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست
عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو
دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست
ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست
حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست
شعر کوتاه از قیصر امین پور
من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم نم تـو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی!
من ای حس مبهم تـو را دوست دارم
سلامی صمیمی تر از غم ندیدم
به اندازه غم تو را دوست دارم
بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم تو را دوست دارم
جهان یک دهان شد هم آواز با ما
تو را دوست دارم، تو را دوست دارم
❀❀❀❀
دست عشق از دامن دل دور باد!
میتوان آیا به دل دستور داد؟
میتوان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟
موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید ایستاد؟
آنکه دستور زبان عشق را
بی گزاره در نهاد ما نهاد
خوب میدانست تیغ تیز را
در کف مستی نمیبایست داد
❀❀❀❀
وقتی تو نیستی
نه هستهای ما
چونان که بایدند
نه بایدها …
مثل همیشه آخر حرفم
و حرف آخرم را
با بغض میخورم
عمری است
لبخندهای لاغر خود را
در دل ذخیره میکنم
باشد برای روز مبادا!
اما
در صفحههای تقویم
روزی به نام روز مبادا نیست
آن روز هر چه باشد
روزی شبیه دیروز
روزی شبیه فردا
روزی درست مثل همین روزهای ماست
اما کسی چه می داند؟
شاید
امروز نیز روز مبادا باشد!
وقتی تو نیستی
نه هستهای ما
چونان که بایدند
نه بایدها …
هر روز بی تو
روز مبادا است!
❀❀❀❀
ناودانها شرشر باران بی صبریست
آسمان بی حوصله، حجمِ هوا ابریست
کفشهایی منتظر در چارچوب در
کوله باری مختصر لبریز بی صبریست
پشت شیشه میتپد پیشانی یک مرد
در تب دردی که مثل زندگی جبریست
و سرانگشتی به روی شیشههای مات
بار دیگر مینویسد: «خانهام ابری ست»
شعر کوتاه احساسی از سهراب سپهری
کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ
کار ما شاید این است
که در افسون گل سرخ شناور باشیم
❀❀❀❀
کنار تو تنهاتر شده ام
از تو تا اوج تو، زندگی من گسترده است
از من تا من تو گسترده ای
با تو برخوردم
به راز پرستش پیوستم
از تو به راه افتادم
به جلوه ی رنج رسیدم
و با این همه ای شفاف
و با این همه ای شگرف
مرا راهی از تو به در نیست
زمین باران را صدا می زند
من تو را
❀❀❀❀
به سراغ من اگر میآیید
نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من
❀❀❀❀
قشنگ یعنی چه؟
قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال
و عشق تنها عشق
ترا به گرمی یک سیب می کند مانوس
و عشق تنها عشق
مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن
❀❀❀❀
فكر را، خاطره را، زير باران بايد برد
با همه مردم شهر، زير باران بايد رفت
دوست را، زير باران بايد ديد
عشق را، زير باران بايد جست
شعر کوتاه از مولانا
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخی شمع و شکر هیچ مگو
سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ور از این بیخبری رنج مبر هیچ مگو
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو
گفتم ای عشق من از چیز دگر میترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو
من به گوش تو سخنهای نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو
❀❀❀❀
اگر عالم همه پرخار باشد
دل عاشق همه گلزار باشد
وگر بیکار گردد چرخ گردون
جهان عاشقان بر کار باشد
همه غمگین شوند و جان عاشق
لطیف و خرم و عیار باشد
به عاشق ده تو هر جا شمع مردهست
که او را صد هزار انوار باشد
وگر تنهاست عاشق نیست تنها
که با معشوق پنهان یار باشد
شراب عاشقان از سینه جوشد
حریف عشق در اسرار باشد
به صد وعده نباشد عشق خرسند
که مکر دلبران بسیار باشد
وگر بیمار بینی عاشقی را
نه شاهد بر سر بیمار باشد
سوار عشق شو وز ره میندیش
که اسب عشق بس رهوار باشد
❀❀❀❀
حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو
هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن
وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو
رو سینه را چون سینهها هفت آب شو از کینهها
وآنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو
باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
گر سوی مستان میروی مستانه شو مستانه شو
❀❀❀❀
معشوقه چو آفتاب تابان گردد
عاشق به مثال ذره گردان گردد
چون باد بهار عشق جنبان گردد
هر شاخ که خشک نیست رقصان گردد
سخن آخر
از اینکه با مجموعه اشعار کوتاه زیبا، دلنشین و احساسی همراه ما بودید بسیار سپاسگزاریم. شعر کوتاه میتواند در موضوعات و دستههای مختلفی قرار گیرد. شعر کوتاه تنهایی، شعر کوتاه غمگین و … تنها بخشی از دریای وسیع اشعار زیبا و احساسی هستند.
بدون نام
وقتی نگاهم کردی دلم لرزید
ای دنیای من دلم لرزید
در آرزوی یک نگاه تو کمنیست که بمیرم
اراگل
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم
امیر
ای یار دلم ز فراقت گشته بیمار و حیران بیا درمانم کن و بساز این خانه ویران
بدون نام
غم که از حد بگذرد دل حس پیری میکند
سن هرکس را غمش اندازه گیری میکند
گمنام
خیلییی زیبا بود
بدون نام
سرم بالاست
:
:
:
چون بالا سرم خداست
حسین الهی
روز بدیست
روز پدر
همیشه هدیه ام
روی دستم می ماند
رضا محبی راد
مارال د
ای کاش که بی صدا چو آیینه شوم
در پیش نگاه ِ مرگ، رویینه شوم !
ای کاش که از بلای سختِ کرونا
در گوشه ی چشم تو قرنطینه شوم!
#یدالله_گودرزی
آزیتا نژاد محمدی
پرنده یعنی من
وقتی که پر گشودم و گفتم
دوستت دارم
آزیتا نژاد محمدی
دلارام اکبری
من بر سر پیمان خودم میمانم
بر مذهب و ایمان خودم میمانم
چون سردر ایوان فلک بنوشتم :
من عاشق ایران خودم میمانم
یزدان_ماماهانی
راضیه کمالی
تا سپید میپوشی
سپیده صبح می آید
#مجید_مومن
Niloofar mersedeh
هر ستاره ای فکر میکند
که خورشید است
و خورشید فکر می کند
که شبیه توست
#بهنام_علامی
آیدا
بسیار عالی