شعر تولد امام هادی (ع) در دسته «شعر ولایی» جای میگیرد؛ یعنی شعری که به بیان مدایح و مراثی اهل بیت میپردازد و محتوایش روایات اهل بیت و همچنین زندگینامه و مناقب ایشان در قالب شعر است.
نیمه ذی حجه سالروز میلاد علی بن محمد بن علی بن موسی مشهور به امام هادی (ع) و امام علی النقی (ع) فرزند امام جواد (ع) و دهمین امام شیعیان است. به همین مناسبت گلچینی از بهترین اشعار درباره میلاد امام هادی (ع) در ستاره گردآوری شده است.
گزیده ای از شعر ولادت امام هادی (ع)
آفتاب عزّت از عرش جلال آمد پدید
روز عید شادمانی را هلال آمد پدید
آفتابِ فضل، تابان گشت از کوه شکوه
ظلمت شبهای هجران را وصال آمد پدید
روز، روزِ شادی و وقت نشاط آمد از آنک
بهترین روزهای ماه و سال آمد پدید
اختری گردید از برج ولایت جلوه گر
کز جمالش آیتی فرخنده فال آمد پدید
آسمان علم را تابنده ماه آمد عیان
بوستان شرع را خرم نهال آمد پدید
در سپهر عزّ و شوکت آفتاب آمد فراز
بر همای دین و دانش پر و بال آمد پدید
دشمنان را مایه درد و الم شد آشکار
دوستان را دافع رنج و ملال آمد پدید
ای مسلمان دیدهات روشن که از لطف خدا
هادی الامّه شه احمد خصال آمد پدید
عشق و دل را موجبات اتّحاد آمد عیان
جان و تن را موجبات اتّصال آمد پدید
رکن دین، بحر سخا،غیث کرم، غوث امم
نور حق، شمس الضحی، فضل الکمال آمد پدید
عالمی فضل و تعالی، قلزمی علم و کمال
بر سریر جاه و اورنگ جلال آمد پدید
شوکت و جاه و سعادت را محیط، آمد عیان
حکمت و علم و فضیلت را جمال آمد پدید
جلوه دیگر به خود بگرفت عالم بهر آنک
بر رخ زیبای خلقت خط و خال آمد پدید
هر چه خواهی از خدا «طایی» بخواه امروز چون
بهر حاجت خواستن نیکو محال آمد پدید
“طایی شمیرانی”
❈ ﷽ ❈
چو بر سریر ولایت نشست خسرو دین
فلک نهاد به درگاه او سر تمکین
بیا که صبح هدایت دمید و شد تابان
در آسمان ولایت ستاره دهمین
ز نسل احمد مرسل ز دوده حیدر
ز نور فاطمه طاووس باغ علیّین
ز آسمان امامت دمید خورشیدی
که آفتاب جمالش گرفت روی زمین
به سالکان حقیقت دهید مژده که گشت
امام هادی فرمانروا و رهبر دین
ستارهای که ز انوار چهره، روشن کرد
فضای کون و مکان را به نور علم و یقین
مه سپهر فضیلت، محیط جود و کرم
شه سریر ولایت چراغ شرع مبین
طلیعهای که ز بهر طواف شمع رُخش
گشوده بال چو پروانه جبرئیل امین
شهنشهی که شهان پیش خاک درگاهش
کشیده دست ز تخت و کلاه و تاج و نگین
مهی که بهر تماشای آفتاب رُخش
نشسته در صف گردون ستارگان به کمین
سُرور سینه زهرا، سلیل ختم رسل
نهال گلشن طاها و روضه یاسین
به پیش تربت پاکش دم از بهشت مزن
که خاک اوست مصفّاتر از بهشت برین
ضمیر اهل یقین از صفای او روشن
دهان اهل ادب از کلام او شیرین
رُخش طلیعه آیات کبریاست بخوان
صفات ذات خدا را از آن خطوط جبین
چو دُرّ لئالی طبعش به گوش دل آویز
که طبع اوست گرانمایه گنج دُرّ ثمین
شهی که حکم ولایش ز بامداد ازل
نوشته کلک قضا بر صحیفه تکوین
حصار علم و یقین شد به دست اوستوار
کتاب فضل و شرف شد به نام او تدوین
«رسا» چو خواست که دفتر به زیور آراید
نموده نامه به نام مبارکش تزیین
❈ ﷽ ❈
ز دل سرودِ مدحَتَت سر، عاشقانه میکنم
مِنَ الاَزَل اِلَی الاَبَد تو را بهانه میکنم
اگر نوای رب کنم خدای را طلب کنم
من از هدایت تو سر بَر آستانه میکنم
شَها دَهُم ولی تویی چهارمین علی تویی
بنام نامی علی تو را ترانه میکنم
نه ترک ذکر تو کنم نه حد شکر تو کنم
ندای اعتلای تو به هر زمانه میکنم
تویی که بر هدایتت هزار خضر تشنه لب
منم که آب زندگی طلب ز خانه میکنم
نه راه گم شود ز تو که چاه خُم شود ز تو
به یک نگاه چاره صد آب و دانه میکنم
مدینه دل مرا ضریح طور کردهای
چه سجدهها به مقدم گل سمانه میکنم
بگو به شکر نعمت خدای حی لا مکان
لام ما درود ما به جد صاحب الزمان
دل رمیدهام به یک نگاه، مایل آمده
به سایه حضور تو اسیر و حایل آمده
تو آن یم کرامتی که از خروش بخششت
طمع کنان و سرکشان دلم به ساحل آمده
ز موج خوش نگاهیات ز فوج خیر خواهیات
به اوج بی سپاهیات هزار سائل آمده
خم دلم غدیر تو جهانیان فقیر تو
ملوک سر به زیر تو که میر عادل آمده
دلم گرفته بوی تو نشسته کنج به کوی تو
طلب کند سبوی تو که ساقی دل آمده
به چشمک ستارهها چه خیره شد نظارهها
به یثرب است اشارهها که ماه کامل آمده
ز آیهها بشارتی ز سورهها اشارتی
مدینه شد زیارتی که شمس نازل آمده
خدا علی دیگری به شیعه میدهد نشان
سلام ما درود ما به جد صاحب الزمان
اگر غدیر وادی مدینهُ الْوِلاء بود
ولادت مبارکت سفینة الهدی بود
اگر نبی است شهر علم اگر علی است باب آن
علوم اولین و آخرین حق تو را بود
تو مدح اهلبیت را مؤلفی و مدعی
که شعر نغز جامعه ز خامهات به جا بود
تو مُظهری به هل اتی تو مَظهری به هر عطا
تمام کائنات بر سرای تو گدا بود
تویی امام مؤتمن تو سومین اباالحسن
تو دومین گل رضا که جد تو رضا بود
تو احمدی تو حیدری تو امتداد کوثری
نواده حسینی و عموت مجتبی بود
تمام ملک دست تو سمات پای بست بود
که تخت و تاج سلطنت به حق تو را سزا بود
جواد آل جود را بشارت آمد از جنان
سلام ما درود ما به جد صاحب الزمان
تو ناشر حقیقتی تو مظهر ولایتی
تو هادی طریقتی تو کشتی هدایتی
تو میوه نبوتی تو شاخسار عترتی
تو نور چشم عصمتی تو را خدا عنایتی
تویی شراب ناب من حساب من کتاب من
شفاعتم به دست تو به حال ما رعایتی
وحوش رامِ رامِ تو طیور صید دام تو
تو کیستی تو چیستی؟ خدای را چه آیتی
نه وصف توست کار من نه مدح تو شکار من
تو صید وصف داوری ز بس که خوش حکایتی
مرا به خویش بنده کن بیا و مرده زنده کن
مسیح جان خسته کن ز بی کسان حمایتی
میان حصر دشمنان امید قلب دوستان
طلایه دار شیعیان امیر با درایتی
به روز غم مرا ببر به سوی خود کشان کشان
سلام ما درود ما به جد صاحب الزمان
❈ ﷽ ❈
امشب همه نورانی ز ماه شب عشقند
امشب همه ی حور و ملک در تب عشقند
امشب همه ی حور و ملک قطره به قطره
چون جام طهورای جنان در لب عشقند
امشب چه شده مرکب عشقم شده پا کوب
امشب همه ی ماه رخان کوکب عشقند
امشب چه شده ماه جواد آمده دنیا
امشب همگی جمع به دور رب عشقند
امشب همگی مست ز جام علویّ اند
انگار تماشاگر بر رویّ علیّ اند
“جعفر ابوالفتحی”
❈ ﷽ ❈
امشب از جام ولایت سر خوشم
از دل و جان باده را سر می کشم
میکده دارد هوای دیگری
در طرب آورده می را ساغری
هر طرف آید ندای نوش نوش
میرسد از عالم بالا سروش
ملک ایمان را چراغانی کنید
سینه را جمله جوشانی کنید
از سمانه شد عیان روی نگار
کز رخش آمد به دنیا نو بهار
مه خجل از طلعت زیبای او
جمع مستان واله مینای او
در سرای فاطمه گل باز شد
گوئیا بار دگر اعجاز شد
دیده بگشوده به عالم نوگلی
که بود نور دو چشمان علی
تهنیت آید ز سوی کبریا
در حریم خانه ی ابن الرضا
او بود چشم و چراغ فاطمه
درد ها سازد بگردون خاتمه
زینت عرش است و ارکان وجود
مهره زیبای خلاق ودود
باز یاران، وا گل شادی شده
سالروز مولد هادی شده
عاشقان احساس مستی میکنند
خاک پایش کل هستی میکنند
میزند خنده به مستان روزگار
میسراید نغمه از شادی هزار
نوبهاران با دلی افروخته
بر تن گل جامه گل دوخته
در جنان زهرای اطهر لب گشاد
کامده دنیا گل باغ جواد
بهجت قلب علی مرتضاست
نور چشمان علی موسی الرضاست
“حبیب الله موحد”
❈ ﷽ ❈
دل من در کفت اسیر بود
به دخیل تو مستجیر بود
گر شود ثروتم سلیمانی
باز هم بر درت فقیر بود
شکر حق میکنم صدای بلند
حضرت هادی ام امیر بود
آبرو خرج میکنی بس که
کرم سفرهات کثیر بود
شب میلاد تو به ذی الحجه
مطلع شوکت غدیر بود
ریشه ناب اعتقاد علی
پسر حضرت جواد علی
دوست دارم گدای تو باشم
سائل دستهای تو باشم
مثل بال و پر کبوترها
دائماً در هوای تو باشم
دوست دارم که از زمان ازل
تا ابد خاک پای تو باشم
نیمه شب های ماه ذی الحجه
زائر سامرای تو باشم
یا دعای قنوت من باشی
یا قنوت دعای تو باشم
“علی اکبر لطیفیان”
❈ ﷽ ❈
سخن آخر
آنچه خواندید تنها بخشی از شعر ولادت اما هادی بود. اگر شما هم شعر زیبایی در این زمینه خوانده اید میتوانید آن را با ما و خوانندگان ستاره به اشتراک بگذارید.
علیرضا قاسمی
شعر کودکانه ولادت امام هادی (ع)
دَهُمین امامِ شیعه
گُلِ باغِ مُصطَفایی
پسرِ امامْ جواد و
نَوه ی امامْ رضایی
آقا جون امامِ هادی
شما نوری از خدایی
شما هادی هستی یعنی
واسه ما یه راهنمایی
با شما رسیده قلبِ
شیعه ها به روشنایی
میدونم آقای خوبم
که تو شهرِ سامِرایی
چه ضَریحِ دِلرُبایی
با یه گُنبدِ طلایی
میکنم سلامی از دور
به شما که قلبِ مایی
شما عشقِ شیعه هایی
شما خیلی با صَفایی
یه نگاهی هم به ما کُن
آقا جون تو با وفایی
شاعر : علیرضا قاسمی