دلتنگی را حالت فرد تنگدل میدانند که اندوهگینی، غمناکی، ملامت و تنگدلی با خود دارد. این دلتنگی برخاسته از علل مختلف از جمله عاشقی و دوری از معشوق است. این حس قریب را میتوان با یک متن درباره دلتنگی و یا استفاده از عکس نوشته دلتنگی بیان کرد.
اما شعر دلتنگی حس و حال دیگری دارد؛ از این رو در ستاره شعرهای کوتاه با مضمون دلتنگی و شعر انتظار را در دو بخش برای شما گرداوری و تقسیم کردهایم. بخش اول شامل شعرهای کوتاه دلتنگی سروده شده در عصر معاصر که از قالبهای شعری نو، سپید و موج نو گلچین شده است. بخش دوم، شعرهای دلتنگی کهن را دربرمیگیرد. برخی از این اشعار نیز حاوی مضامین شعر در مورد بخشش و گذشت هستند.
از آنجا که در قالبهای شعر سنتی «دوبیتی» و «رباعی» جزء اشعار کوتاه محسوب میشوند، شعرهایی از شاعران معروف تاریخ ادبیات ایران در این دو قالب با مضمون دلتنگی برای شما برگزیدهایم.
شعر دلتنگی از شاعران معروف
با تمام ابرهای در سفر همراهِ ما
گفتهایم از اینکه پایانی ندارد راه ما
زندهایم و از نظرها غالبا پنهان، بناست
بر همه پوشیده باشد راز مخفیگاه ما
ما کبوترهای چاهی، گاه بیهمصحبتیم
هرکه دلتنگ است گاهی سر کند در چاه ما
ما رفیق وعدههای قبل و بعد خرمنیم
ذرّهای جریان ندارد آب زیرِ کاه ما
ما غروب جمعههای بیتفاوت نیستیم
در دل هرکس نمیافتد غم ناگاه ما
ما به روی بام میمیریم همچون آفتاب
بر سر پیشانی ما میدرخشد ماه ما
نعش ما پروانهها را باد با خود میبرد
میرود از دست گاهی فرصت کوتاه ما
ما سوار اسبهای بالدارِ عزّتیم
در زمین پیدا نمیشد مرکب دلخواه ما
غرّشی کردیم روزی آنچنانکه سالهاست
هیچ کفتاری نمیآید به جولانگاه ما
دل در آتش، سینه خاکستر، جگرهامان مذاب
آه اگر روزی بگیرد دامنی را آهِ ما…
“کاظم بهمنی”
☆☆☆
شعر دلتنگی کلاسیک
بر زمین افتاد شمشیرت ولی چون جنگ بود
بر تو میشد زخمها زد، بر من اما ننگ بود
با خودم گفتم بگیرم دست یا جان تو را؟
اختلاف حرف دل با عقل صدفرسنگ بود
گر چه دستت را گرفتم باز هم قانع نشد
تا نبخشیدم تو را، دل همچنان دلتنگ بود
چون در آغوشت گرفتم خنجرت معلوم کرد
بر زمین افتادن شمشیر، خود نیرنگ بود
من پشیمان نیستم، اما نمیدانم هنوز
دل چرا در بازی نیرنگها یکرنگ بود
در دلم آیینهای دارم که میگوید به آه
در جهان سنگدلها کاش میشد سنگ بود
“فاضل نظری”
☆☆☆
به تو گفتم که در این دور شدن ناچاری؟
سربه تایید تکان دادی و گفتی آری!
عین مرگ است اگر بی تو بخواهد برود
او که از جان خودت دوست ترش می داری…
ای که نزدیک تری از من دلتنگ به من
بین ما نیست به جز فاصله ای اجباری
من عروس توام ای از من و آغوشم دور
خطبه را گریه ی من می کند امشب جاری
زندگی چیست به جز خاطره ای افسرده
زندگی چیست به جز رنج و غمی تکراری
گله ای نیست به تنهایی خود دل بستم
به -غزل گریه- ی هر روز..به شب بیداری
روی دیوار دلم سایه ای از قامت توست
مثل تنهایی من قد بلندی داری …
“سیده تکتم حسینی”
☆☆☆
شعر دلتنگی عاشقانه
به دیدارم نمیآیی چرا؟ دلتنگ دیدارم
همین بود اینکه می گفتی وفادارم وفادارم؟
تو آن لیلا که لیلا هم بیابانگرد عشقت شد
من آن مجنون که مجنون نیز حیران مانده در کارم
برای هر طبیبی قصهام را شرح دادم گفت:
چه میخواهی؟ که من خود عاشقم، من خود گرفتارم!
از آن گیسو که در دست رقیبان رایگان می گشت
اگر یک تار مو هم می فروشی، من خریدارم!
زمانی سایهام بر خاک و حالا سایبانم خاک!
مرا در آسمان میجویی و من زیر آوارم
“سجاد سامانی”
☆☆☆
دل تنگم و دلتنگ نبودى كه بدانى چه كشيدم
عاشق نشدى ، لنگ نبودى كه بدانى چه كشيدم
كو قطره اشكى كه به پاى تو بريزم كه بمانى؟
بى اسلحه در جنگ نبودى كه بدانى چه كشيدم
تو آن بت مغرور پيمبر شكنى داغ نديدى
دل بسته به يك سنگ نبودى كه بدانى چه كشيدم
تو تابلوى حاصل دستان هنرمند خدايى
نقاشى بى رنگ نبودى كه بدانى چه كشيدم
گشتم همه جا را پى چشمان پر از شوق تو اما
فرسنگ به فرسنگ نبودى كه بدانى چه كشيدم
“سید تقی سیدی”
☆☆☆
شعر کوتاه غمگین دلتنگی
دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست
کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست
گلگشت چمن با دل آسوده توان کرد
آزرده دلان را سر گلگشت چمن نیست
از آتش سودای تو و خار جفایت
آن کیست که با داغ نو و ، ریش کهن نیست
بسیار ستمکار و بسی عهد شکن هست
اما به ستمکاری آن عهد شکن نیست
در حشر چو بینند بدانند که وحشیست
آنرا که تنی غرقه به خون هست و کفن نیست
وحشی بافقی
☆☆☆
تو نباشی من از آینده ی خود پیرترم
از خر زخمی ابلیس زمین گیرترم
تو نباشی من از اعماق غرورم دورم
زیر بی رحم ترین زاویه ی ساطورم
تو نباشی من و این پنجره ها هم زردیم
شاید آخر سر پاییز توافق کردیم …
علیرضا آذر
☆☆☆
از این تنهایی بیزارم
از این با هم نبودنها
از این غربت
از این حسرت
از این بیهوده بودنها
شبها تا صبح بیدارم
چقدر میباید اندوه داشت
چقدر میباید دلگیر بود…
من از دلتنگی بیزارم
پویا جمشیدی
☆☆☆
شعر دلتنگی کوتاه
شعر دوری و دلتنگی
دل پیش کسی باشد و وصلش نتوانی
لعنت به من و زندگی و عشق و جوانی!
تا پیش تو آورد مرا، بعد تو را برد!
قلبم شده بازیچهی دنیای روانی
باید چه کنم با غم و تنهایی و دوری؟
وقتی همه دادند به هم دست تبانی
در چشم همه، روی لبم خنده نشاندم
در حال فرو خوردن بغضی سرطانی
آیا شده از شدت دلتنگی و غصه
هی بغض کنی؟ گریه کنی؟ شعر بخوانی؟
دلتنگ توام ای که به وصلت نرسیدم
ای کاش خودت را سر قبرم برسانی
“سیدتقی سیدی”
☆☆☆
دوری…
گاهے دردآور نیست…
اما دردآور
فاصلہ گرفتن ڪسے از تو است ڪہ روزے برایش آشڪارا گفتی..
دورے اش…
تنها چیزے است ڪہ تو را مے شڪند..
“نزار قبانی”
☆☆☆
هر شبم نالهٔ زاری است که گفتن نتوان
زاری از دوری یاری است که گفتن نتوان
بی مه روی تو ای کوکب تابنده مرا
روز روشن شب تاری است که گفتن نتوان
“هاتف اصفهانی”
☆☆☆
شعر دلتنگی تک بیتی
آغوش من و عشق تو و لحظه ی دیدار
رویای قشنگیست و اما شدنی نیست
مرتضی مهرعلیزاده
☆☆☆
شعر دلتنگی غمگین
دوبیتی دلتنگی
دلتنگم و دیدار تو درمان منست
بیرنگ رخت زمانه زندان منست
بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی
آنچ از غم هجران تو بر جان منست
مولانا
☆☆☆
از چرخ چو بر تو مهر فرزندی نیست
دلتنگی کردن از خردمندی نیست
چون کار تو چونانکه تو بپسندی نیست
در روی زمین هیچ چو خرسندی نیست
مسعود سعد سلمان
☆☆☆
چون زبان راز دل نمیداند
چیستش چاره غیر دلتنگی
چون نداند زبان رومی را
از حسد تنگدل شود زنگی
قاآنی
☆☆☆
نامدی دوش و دلم تنگ شد از تنهایی
چه شود کز دلم امروز گره بگشایی
ور تو آیی نشود چاره تنهایی من
که من از خویش روم چون تو ز در بازآیی
قاآنی
☆☆☆
جانا تو ز دیده اشک بیهوده مبار
دلتنگی من بس است دل تنگ مدار
تو معشوقی گریستن کار تو نیست
کار من بیچاره به من باز گذار
مهسَتی گنجوی
☆☆☆
عکس نوشته شعر دلتنگی
سر تا سر دشت خاوران سنگی نیست
کز خون دل و دیده برو رنگی نیست
در هیچ زمین و هیچ فرسنگی نیست
کز دست غمت نشسته دلتنگی نیست
ابوسعید ابوالخیر
☆☆☆
ماهی که به قد سرو روانم آمد
دلتنگی او آفت جانم آمد
دلتنگ چنان شد که اگر جهد کنم
گِرد دل او بر نتوانم آمد
عطار
☆☆☆
صنما، به دلنوازی نفسی بگیر دستم
که ز دیدن تو بیهوش و ز گفتن تو مستم
دل تنگ خویشتن را به تو میدهم، نگارا
بپذیر تحفه من، که عظیم تنگ دستم
اوحدی مراغهای
☆☆☆
گیجم کمی منگم عجیب است
پریده بی جهت رنگم عجیب است
تو را دیدم همین یک ساعت پیش
برایت باز دلم تنگ است …
☆☆☆
دلم تنگ ندانم صبر کردن
ز دلتنگی بوم راضی بمردن
ز شرم روی ته مو در حجابم
ندانم عرض حالم واته کردن
باباطاهر
☆☆☆
در دل دردیست از تو پنهان که مپرس
تنگ آمده چندان دلم از جان که مپرس
با این همه حال و در چنین تنگدلی
جا کرده محبت تو چندان که مپرس …
☆☆☆
شعر دلتنگی خاص
شعر نو دلتنگی عاشقانه
کاش دلتنگی نیز نام کوچکی میداشت
تا به جانش میخواندی:
نام کوچکی
تا به مهر آوازش میدادی
همچون مرگ
که نام کوچکِ زندگیست
شعر دلتنگی شاملو
☆☆☆
دلتنگی
پیراهن نیست
که عوضش کنی و
حالت خوب شود!
دلتنگی گاهی
پوست تن آدمیست
معصومه صابر
☆☆☆
دلتنگی
رودخانه ای ست
که به هیچ دریایی
نمیریزد
سارا شاهدی
☆☆☆
عکس نوشته خاص شعر دلتنگی
دلتنگی
رودی نیست که به دریا بریزد!
دلتنگی
ماهی کوچکی ست
که برکه اش را
از چهار طرف
سنگچین کرده باشند…
☆☆☆
غروب جمعه را دوست دارم
به خاطر دلتنگیات…
که آرام آرام
سرت را
روی شانهام میگذارد
محسن حسینخانی
☆☆☆
عکس نوشته زیبا از شعر دلتنگی
پیشنهاد: مجموعه شعر در مورد غروب را می توانید در ستاره بخوانید.
☆☆☆
ﺧﺴﺘﻪ
ﺧﻮﺩﺧﻮﺍﻩ،
ﺑﯽ ﺷﮑﯿﺐ…
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺟﻬﺎﻥ
ﻓﻘﻂ ﻫﻤﯿﻦﻫﺎ ﺭﺍ
ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﺎﻗﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪﺍﻧﺪ
ﺑﺎ ﻣﻦ ﻣﺪﺍﺭﺍ ﮐﻦ
ﺑﻌﺪﻫﺎ…
ﺩﻟﺖ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺗﻨﮓ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ
ﺳﯿﺪ ﻋﻠﯽ ﺻﺎﻟﺤﯽ
☆☆☆
لبخند دروغکی چرا؟
خوب نیستم
مثل قرصی که نیمه شب، بدون آب گیر میکند
کاش میتوانستم راحت حرف بزنم
چیزی بگویم از دلتنگی
میان آدمهای این اتاق مجازی
این سکوت را دوست دارم
لال بودن را ترجیح میدهم
وقتی کسی نیست عمق درد پنهان
شده در حرفهایم
را حس کند
دلم برایت تنگ شده
تنگ که میگویم
نه مثل تنگی پیراهن
دلتنگی من
شبیه حال نهنگی است
که به جای اقیانوس
او را در تنگ ماهی انداختهاند
دلم برایت تنگ شده است
این یعنی ریههای من،
دم و بازدم نفسهای تو را کم آورده اند…
☆☆☆
کاش میتوانستم
دلتنگیهای نبودنت را شماره کنم
مانند عیدیهای کودکیهایم
و صدای مادر را بشنوم:
آنقدر نشمار… کم میشود
و من باور کنم
و باز دلتنگی هایم را شماره کنم تا کم شود…
کاش باور کنم
☆☆☆
زیباترین شعر دلتنگی
نبودنت مثل تمام کردن سیگار است
در نیمه شبی برفی
وقتی دکههای شهر بستهاند
دلتنگ یارم و هیچ چیزی درمان من نیست
☆☆☆
دلم برای هم آغوشیِ صمیمیِ تنهایمان
برای نوازش
برای صدا کردنهای تو
برای حرفهای خوب
تنگ شده
صدایم کن!
دلم برای دوست داشتنهای بیانتها
برای شبهای تا صبح… بدون خواب
برای خودم
برای خودت
پنجرهها و مهتاب
تنگ شده
صدایم کن!
نیکی فیروزکوهی
☆☆☆
میبینی
ترسِ نبودنت چه به روزم آورده است؟
و وحشت گم کردن دستی گرم
چگونه تا مغز استخوانم نفوذ کرده است؟
دیگر چگونه بگویم چقدر دلتنگ تو اَم؟
وقتی دندانهایم از ترس یا سرما
ـ چه فرق میکند اصلاً؟ ـ
واژههایم را تکه تکه میکنند
و ناچارم
بریده بریده
د و س ت ت د ا ش ت ه ب ا ش م
لیلا کردبچه
☆☆☆
عکس نوشته شعر دلتنگی
دلتنگی آدم را به خیابان میکشد
دلتنگم!
و مردم نمیفهمند
قدم زدن گاهی
از گریه کردن غم انگیزتر است
اهورا فروزان
☆☆☆
غروب
رسیدهام به تو
اما هنوز دلتنگاَم
انگار به اشتباهْ جای طلوع
در غروبِ چشمهایت
فرود آمده باشم!
رضا کاظمی
☆☆☆
فراموشت کردهام
و حالا
همه چیز عادی شده
باران که میبارد
پنجره را میبندم
دیگر یادم نیست
غروب جمعه
چه ساعتی بود!
پاییز را
تنها از روی تقویم میشناسم!
فراموشت کردهام
اما…
گاهی دلم برای دلتنگ ِ تو شدن
تنگ میشود…
مرتضی شالی
☆☆☆
یادَت میآید؟
هر سال این موقع
صبحِ اولِ وقت
پیغام میدادم:
عزیزِ جانم؛هوا سرد است
میسوزاند تمامِ مغزِ استخوان را
بپوشان تمامِ وجودت را
مبادا خانه نشین شوی…
و چَشمی كه نثارم میكردی و خیالم را راحت…
هر سال این موقع،
چه حالِ خوبی داشتیم…
راستی
دلَت تنگ نشده؟
علی قاضی نظام
☆☆☆
شعر کوتاه غمگین دلتنگی
تو نیستی
بهانههای کوچک خوشبختی نیستند
تو نیستی
من نیستم
ـ در نبود تو ـ
لبخندهای کاغذی آلبوم
غرق شدند
در بارانِ بی دریغ اشک
تا سپاسگزار تو باشم
که به اندازهی یک غریق نجاتِ غریبه
تلاش نکردی
برای گرفتن من
از آب گل آلود!
ﻓﺎﺿﻞ ﺗﺮﮐﻤﻦ
☆☆☆
امشب بر شانههای دلم
کوله باری سنگینی میکند
کوله باری پر از دلتنگی
دلم میشکند زیر بار این همه دلتنگی
با پرهای شکسته باز سوی آسمانها میرود
میرود سوی ناشناختنیها
شاید این بار در آن اوج
به معبودش رسد
☆☆☆
دلم تا برایت تنگ میشود
نه شعر میخوانم
نه ترانه گوش میدهم
نه حرفهایمان را تکرار میکنم
دلم تا برایت تنگ میشود
مینشینم
اسمت را
مینویسم
مینویسم
مینویسم
بعد میگویم
این همه او
پس دلتنگی چرا؟
دلم تا برایت تنگ میشود
میمِ مالکیت به آخرِ اسمت اضافه میکنم
و باز عاشقت میشوم
☆☆☆
کمی
خدایا
این دلتنگیهای من را هیچ بارانی آرام نمیکند
فکری کن
اشک من طعنه میزند به باران رحمتت…
دلتنگ یارم هستم و امیدم به درگاه تو …
☆☆☆
کلام آخر
دلتنگی می تواند با حالات و شرایط مختلفی بروز کند؛ ممکن است در فراق همسر خود دلتنگ شوید یا یک دلتنگی عاشقانهای را تجربه کنید و یا تنها و دلتنگ باشید. از این رو در مطالب دیگری بصورت جداگانه به هر یک از این حالات پرداخته ایم. متن دلتنگی برای همسر، متن دلتنگی عاشقانه، متن دلتنگی و تنهایی و متن دلتنگی و دوری مطالبی هستند که در خصوص این موضوعات در سایت ستاره ارائه شدهاند.
آیا شما هم اشعاری در ارتباط با دلتنگی عاشقانه میدانید؟ نظر شما در مورد اشعار بالا چیست؟ لطفا نظرات خود را با ما و سایر همراهان مجله ستاره به اشتراک بگذارید.
اسماعیل سلیمانی مقدم*دهلران
دلم حالاکه می میری به من چه!
اسیردست تقدیری به من چه!
هزاران بارمنعت کردم ازعشق
توکه عبرت نمی گیری به من چه!
تارا محمودی
تنهاترین بهانه ی دنیای من تویی
در رو بروی آینه زیبای من تویی
وقتی که از تمام جهان خسته می شوم
آغوش دلنشین و پذیرای من تویی
با بوی سیب خنده ی تو زنده می شوم
تو یوسف مؤنث و عیسای من تویی !
وقتی به شام آخر خود فکر می کنم
احساس می کنم که یهودای من تویی!
بر لوح سرنوشت من امضای چشم توست
مُهر نماز و خاتَمِ طُغرای من تویی
وقتی که زیر گوش خدا حرف می زنم
راز و نیاز و ناله و نجوای من تویی
مجنون ترین حماسه ی دنیای تو منم
شیرین ترین تغزل شیوای من تویی !!
دکتر یدالله گودرزی
اکرم
ممنون از ارسال این شعر زیبا :*