ستاره | سرویس روانشناسی – گاهی ما یک حادثه منفی در یک بخشی از زندگیمان را به تمام بخشهای دیگر زندگی تعمیم میدهیم و با یک نتیجه گیری افراطی احساس بدبختی و ناراحتی در ما شدت پیدا میکند. این ناشی از یک خطاهای شناختی به نام خطای شناختی تعمیم افراطی یا تعمیم مبالغه آمیز است که میتواند منجر به افسردگی یا اختلال در روابط ما شود.
تعریف خطاها یا تحریفات شناختی
خطاهای شناختی، الگوهای تفکر اغراق شده یا غیر منطقی هستند که برای فرد نهادینه شدهاند و باعث وضعیت ناخوشایند روانی فرد مخصوصا افسردگی، اضطراب و .. میشوند. به عبارت دیگر تحریفات شناختی افکاری هستند که باعث میشوند که فرد درک درست و منطقی از مسائل نداشته باشد. این الگوهای تفکر اغلب افکار و احساسات منفی را تقویت کرده و مداومت در داشتن این نگرش منفی نسبت به خود، آینده و دنیا باعث اضطراب و افسردگی و بیماری های روانی می شود. یکی از خطاهای شناختی تعمیم افراطی میباشد.
خطای شناختی تعمیم افراطی یا مبالغه آمیز
زمانی که دچار خطای شناختی تعمیم افراطی میشوید هر حادثه منفی را شکستی همیشگی میپندارید. شما صرفا براساس یک رویداد خاص، یک الگوی کلی (فراگیر) منفیگرایانه را استنباط میکنید و این خطا منجر به ناامیدی و افسردگی میشود.
در تعمیم بیش از حد فرد هر حادثه ناخوشایند و منفی از جمله شکست شغلی و یا شکست در ماجرای عشقی را شکستی تمامعیار و تمامنشدنی تلقی میکند و آن را با کلماتی نظیر هرگز و همیشه توصیف میکند و طوری رفتار میکند که گویی دنیا به آخر رسیده است. چنانچه در انجام دادن یک کار شکست بخورد آن را به سایر کارها تعمیم خواهد داد و میگوید: “من نمیتوانم در هیچ کاری موفق شوم و همواره در همه کارها شکست میخورم. من چقدر بدبختم. از من بدبختتر وجود ندارد. این اتفاق همیشه فقط برای من پیش میآید. فرد افسردهای که در حال رانندگی پرندهای به شیشه اتومبیل او خورده بود گفت: «چه بد شانس هستم، پرندهها همیشه به شیشه من میخورند.» یا دانش آموز دبیرستانی ممکن است نتیجه بگیرد که: «به دلیل این که در امتحان اول خود ضعیف کار کردهام، نمی توانم در درس ریاضی هم خوب باشم». بنابراین یک تجربه منفی از چند حادثه، می تواند به صورت قانونی که رفتار آینده را تحت تاثیر قرار میدهد ، تعمیم داده شود. در این تحریف، افراد یک کلاغ را چهل کلاغ میکنند یا از کاه کوه میسازند.
افرادی که خطای شناختی تعمیم افراطی را در افکار خود دارند حقایق زندگی را پررنگتر از مقدار واقعی آن میبینند. شدت و مقدار واقعی خیلی کمتر از مقدار و شدتی است که در ذهن فرد قرار دارد. شاید بتوان این طور بیان کرد که این افراد به دلیل مبالغه در بخشی از افکار، نمیتوانند جوانب مثبت زندگی را ببینند.
تعمیم افراطی همچنین موجب پیشداوری ما در مورد دیگران میشود چرا که بدون تجارب کافی، شتاب زده مسائل را به یکدیگر تعمیم میدهیم. مثلا ممکن است شما یک بار یک فردی که قومیت خاصی دارد را ببینید و او رفتار ناخوشایندی با شما بکند و از آن به بعد شما بگویید مردم این قومیت خوب نیستند. افراد با قاعده سازی براساس چند حادثه منفی، تفکر خود را از طریق تعمیم افراطی تحریف میکنند.
مثال خطای شناختی تعمیم افراطی
خانمی را فرض کنید که همسرش در زمان مقرر به منزل نمیآید. به شدت عصبانی شده و این افکار در ذهن او میگذرد: «او هرگز سر وقت به منزل نمیآید. راستی که خجالت آور است. چقدر نامنظم است. اگر به من توجه داشت این همه دیر نمیکرد. باید تا به حال آمده بود.» با بررسی این افکار متوجه میشوید که خطای شناختی این خانوم تعمیم مبالغه آمیز میباشد زیرا به اعتقاد او حادثه منفی، انگارهای پایان ناپذیر و تمام ناشدنی بود. ممکن است همسر این خانم در مواقعی دیر به منزل بیاید شاید هم معمولا دیر بکند اما همیشه دیر نمیکند.
اشکال خطای شناختی تعمیم افراطی یا مبالغه آمیز این است که حادثه را بدتر از آنچه هست معرفی میکند. با این اوصاف بعید نیست وقتی همسرش به منزل برسد مشاجره بیحاصلی میان آنها صورت بگیرد. ممکن است همسرش را متهم کند که تو همیشه دیر میکنی و همسرش به درستی در مقام رفع اتهام به گوید که من همیشه دیر نمیکنم بحث بالا میگیرد و موضوع اصلی فراموش میشود. و زن و شوهر یکدیگر را به درک نکردن یکدیگر متهم میسازند. آیا این موقعیت را درک میکنید؟ چه فکر منطقی میتوان جایگزین این خطای شناختی کرد؟
برای آشنایی با سایر خطاهای شناختی و نیز چگونگی اصلاح آن برای داشتن احساس بهتر به مقاله زیر مراجعه نمایید: