ستاره | سرویس روانشناسی – بعد از گذشت بیش از سه دهه از تفکر طرفداران حقوق زنان، گرایشاتی به سمت مدلهای جدیدی از رفتار انسانی به وجود آمده که بتواند بر کلیشه های جنسیتی غلبه کند. مسئلهای که مطرح میشود این است که چرا یک شخص نمیتواند هم رفتار زنانه داشته باشد و هم رفتار مردانه؟ در اصل، ما خیلی از افرادی را میشناسیم که هر دو ویژگی را دارند. به عنوان مثال زنی که انگیزههای قوی پیشرفت دارد، در شغل خود موفق است، به ورزش علاقه دارد، دوست دارد جین بپوشد و در عین حال آشپزی و خیاطی را دوست دارد و مایل است که لباسهای بلند بپوشد و بسیار حساس و با محبت است. یکی از راهحلهای مورد توجه در این زمینه دوجنسیتی بودن روانشناختی است؛ یعنی ترکیب ویژگیهای روانشناختی و رفتاری مردانه و زنانه در یک فرد. در این مقاله به تعریف دو جنسیتی بودن و نتایج آن میپردازیم.
تعریف دوجنسیتی بودن یا آندروژنی
دوجنسیتی بودن یا آندروژنی (androgyny) به معنی برخورداری از ویژگیهای روانشناختی مردانه و زنانه دریک فرد است. این واژه از ریشه یونانی «آندرو» به معنی «مرد» و «جاین» به معنی «زن» گرفته شده است. بنابراین شخصی دو جنسیتی هم ویژگیهای روانشناختی مردانه دارد و هم ویژگیهای روانشناختی زنانه.
دو جنسیتی در نظریه فروید: از نظر مکتب فروید، هر مردی زنی بالقوه و هر زنی مردی بالقوه میباشد. خصوصیات نرینه و مادینه نه تنها در دو جنس مختلف، بلکه در یک جنس واحد کشف و چنین توجیه شده است که هر فردی دو جنسی است، یعنی واجد شرایط هر دو جنس میباشد.
دو جنسیتی در نظریه یونگ: در نظریه روانکاوی تحلیلی یونگ، یک زن با ویژگیهای کاملا زنانه روح مردانه دارد و یک مرد با ویژگیهای کاملا مردانه روحی زنانه دارد. بنابراین یک مرد یا یک زن، در همه امور به طور کامل نرینه یا مادینه نیستند، بلکه واجد برخی اختصاصات جنس مخالف نیز میباشند.
دو جنسیتی در نظریه بم: نظریه بم ترکیبی از نظریههای یادگیری اجتماعی و رشد شناختی است. به نظر بم دوجنسیتی بودن روانی یک جهتگیری نقش جنسیتی است که در آن، فرد صفات زیادی از هر دو ویژگیهای زنانه و مردانه را در شخصیت خودش یکپارچه و متحد میسازد.
آیا دوجنسیتی بودن بهتر است؟
دو جنسیتی بودن روانشناختی در حد ایدهآل خوب است. دو جنسیتی بودن روانی رهایی از کلیشههای نقش جنسیتی را امکان پذیر میسازد و به افراد این امکان را میدهد تا گرایشهای جنسیتی مخالف خودشان را بیان کنند. اما افراد دو جنسیتی در واقعیت چگونه هستند؟ آیا آنها به لحاظ روانشناختی عملکرد خوبی دارند؟ آیا جامعه به دلیل عدم تبعیت آنها از نقش جنسیتی خودشان به آنها بد گمان میشود؟
مطالعات حاکی از این است که افراد دوجنسیتی احتمالا در انواع وسیعتر موقعیتها بهتر از افرادی که رفتارهای وابسته به جنسیت دارند عمل میکنند. از آنجایی که آنها در خزانه رفتاری خود هم ویژگیهای زنانه و هم ویژگیهای مردانه دارند، وقتی موقعیت مناسب است (مثلا موقعیتی که فرد تحت فشار برای همرنگی با دیگران است و ویژگی مستقل بودن به او کمک میکند) میتوانند مردانه عمل کنند و در شرایط دیگری که مناسب است (مثلا موقعیتی که رفتار مهرورزی مناسبترین رفتار است) میتوانند رفتار زنانه داشته باشد.
- آنان احترام به خویشتن و عزت نفس بالایی دارند که ویژگی روانشناختی مهمی است.
- به وسیله مفاهیم نقش جنسیتی جزء محدود نمیشوند و از نظر پاسخ دهی کارآمد به موقعیتهای مختلف گستردهتر و آزادتر هستند.
- آنان از بهداشت روانی و کمال شخصیتی بهتری برخوردارند.
- به طور خلاصه افراد دو جنسیتی به دلیل انعطاف پذیری که دارند از مزیت برخوردار هستند.
والدینی مهروز که با کودکانشان تعامل و تبادل نظر زیادی دارند، پیدایش صفات زنانه و مردانه را در کودکانشان تسریع میکنند. و برخی شواهد نشان میدهند که این والدین به احتمال زیاد خود نیز دارای ویژگی دوجنسیتی روانشناختی میباشند.
مشکلات دو جنسیتی بودن
دوجنسیتی بودن عالی به نظر میرسد اما آیا دو جنسیتی بودن با مشکلاتی همراه است؟
۱- نخست اینکه دو جنسیتی بودن در رهاسازی افراد از محدودیتهای انعطافناپذیر کلیشههای نقش جنسیتی مفید است. اما دو جنسیتی بودن مستلزم این است که افراد در کارهای متنوعتری خوب عمل کنند و این کار البته دشوار است. در واقع ویژگیهایی که برای دو جنسیتی بودن لازم است گاهی با یکدیگر متناقض هستند (مثلا قوی و سلطهجو بودن و در عین حال خجالتی و خوش زبان بودن). البته از فرد دو جنسیتی ایدهآل انتظار میرود که ویژگیهای مختلف را در موقعیتهای مختلف نشان دهد، بسته به اینکه کدام ویژگی مناسبترین است. اما دانستن این که مناسبترین ویژگی کدام است نیز کار نسبتا دشواری است.
۲- بحث دیگری که پیش میآید این است که به جای اینکه زنان را تشویق کنیم که بیشتر شبیه مردان شوند، باید بر ارزشگذاری بر کارهایی که زنان انجام میدهند و آنچه که زنان هستند تاکید کنیم. از نظر طرفداران حقوق زنان کشف دوباره زنانگی و گرامیداشت آن به ترغیب به دو جنسیتی بودن روانشناختی اولویت دارد. البته این موضوع به ارزشهای افراد بازمیگردد.
در نهایت اینکه
با جمعبندی تحقیقات میتوان این گونه نتیجهگیری کرد که افراد دوجنسیتی از کیفیت زندگی بهتری برخوردار هستند. و آندروژنی با انعطافپذیری شناختی، استقلال، جابجایی تجارب اجتماعی، رضایت در درگیری و گریز از رفتارهای مربوط به نقش جنسیتی و کلیشههای جنسیتی، ارتباط دارد.
دو جنسیتی بودن روانشناختی با تصورات سنتی ما از مردانگی زنانگی به چالش میپردازد و شیوههای نوین رفتار کردن را پیشنهاد میکند که سازگارانهتر و ارضاکنندهتر هستند که این چیز خوبی است. اما دوجنسی بودن روانی یک راه درمان ثابت برای تمامی بیعدالتیهای مربوط به جنسیت در جامعه نیست. اگرچه دو جنسیتی بودن روانی مفهومی جالب و با اهمیت است ما نمیتوانیم از آن انتظار زیادی داشته باشیم و پژوهشها و نظریه پردازیها در مورد آن باید ادامه یابد.