کلیشه های جنسیتی چیست؟

کلیشه‌ های جنسیتی (Gender Stereotypes) به مجموعه‌ای از باورهای مشترک فرهنگی درباره رفتار، صفات شخصیتی و سایر ویژگی‌های مردان و زنان می‌گویند.

ستاره | سرویس روانشناسی – پسری همراه پدرش در جاده تصادف می‌کند. وقتی او را به بیمارستان می‌رسانند رئیس بیمارستان بالای سر او آمده و متوجه می‌شود که مصدوم پسر اوست! چه اتفاقی افتاده؟ پسر که با پدرش در جاده بود! این یک معما نیست اما چرا به شکل یک معما به نظر می‌آید؟ چون در ذهن اکثر افراد نقش رئیس بیمارستان یک نقش مردانه است و این کلیشه جنسیتی مانع می‌شود که بتوان به سرعت در مورد اینکه رئیس بیمارستان مادر پسر است قضاوت درست کرد. در ادامه به بررسی کلیشه‌ های جنسیتی و مراحل رشد و تحول نقش جنسیتی در کودکان می‌پردازیم.

 

تعریف کلیشه های جنسیتی

کلیشه یا تفکر قالبی (stereotype) به ذهنیت از پیش تشکیل‌شده در افکار جمعی گروه‌هایی از جامعه اشاره دارد، که ویژگی‌های خاصی را به تمام اعضای یک گروه دیگر نسبت می‌دهد و مانع قضاوت و شناخت منطقی افراد نسبت به دیگران می‌شود. این امر سبب می‌گردد افراد برپایهٔ اطلاعاتی ناچیز و تصورهای کلیشه‌ای خود که غالبا برگرفته از جامعه و یا رسانه‌ها است، بدون آنکه شناخت کافی از دیگران داشته‌باشند، نسبت به آنها قضاوت و پیشداوری کنند. و کلیشه‌های جنسیتی  (Gender stereotypes)مجموعه‌ای از کلیشه‌ها و باورهای مشترک فرهنگی درباره رفتار، صفات شخصیتی و سایر ویژگی‌های مردان و زنان است.

 

تفاوت های زنان و مردان ، کلیشه های جنسیتی ، تفکر قالبی

 

کلیشه های جنسیتی تا چه حد واقعی هستند؟

پژوهش‌ها نشان می‌دهد که حتی در جامعه نوین آمریکایی و حتی در بین دانشجویان دانشگاه این باور وجود دارد که مردان و زنان از لحاظ روانشناختی تفاوت‌های زیادی با یکدیگر دارند. اما تفاوت واقعی یک تفاوت جنسیتی است که بر اساس داده‌های آماری حاصل از رفتار یا شخصیت مردان و زنان در واقعیت به دست آمده باشد نه بر اساس کلیشه‌های ذهنی موجود در فرهنگ‌های مختلف.

با جمع آوری داده‌ها در زمینه رفتار و شخصیت واقعی مردان و زنان، معلوم شده‌است که کلیشه‌ های جنسیتی در برخی موارد صحت دارند و این تفاوت‌ها تفاوت‌های واقعی می‌باشند و در موارد دیگر معلوم شده است که درست نیستند. مثلا یک کلیشه وجود دارد که مردان پرخاشگرتر از زنان هستند. این کلیشه یک تفاوت واقعی است. از سوی دیگر این کلیشه وجود دارد که زنان کم‌هوش تر از مردان هستند و پژوهش‌های واقعی نشان می‌دهد که چنین چیزی نیست و تفاوت‌های جنسیتی در بهره هوشی وجود ندارد و این کلیشه نادرست است. تفاوت‌های جنسیتی واقعی ممکن است به وسیله عوامل محیطی، عوامل زیست شناختی یا تعامل بین این دو ایجاد شده باشد.

پژوهش‌ها نشان می‌دهد هر قدر ما اطلاعات بیشتری درباره یک شخص به دست می‌آوریم، جنسیت به خودی خود تاثیر کمتری در برداشت ما از آن شخص می‌گذارد. ما عموما تحت سلطه کلیشه ‌های جنسیتی نیستیم. این کلیشه‌ها در اولین برداشت‌هایی که از شخص داریم از اهمیت بسیاری برخوردار است. کلیشه‌ها همچنین وقتی که ما درباره غریبه‌ها یا برخی از گروه‌های خاص فکر می‌کنیم موثر هستند. اما هرقدر ما درباره‌ فرد بیشتر بدانیم، یعنی درباره رفتار و شخصیت واقعی او بیشتر اطلاعات داشته باشیم، در مقایسه با کلیشه‌ها، این اطلاعات در نظر ما نسبت به آن شخص دارای اهمیت بیشتری می‌شود.

 

تفاوت‌های جنسیتی در برابر تفاوت‌های فردی

نکته اینجاست که حتی وقتی که تفاوت‌های جنسیتی متوسط در یک صفت خاص وجود دارد، تقریبا همیشه تفاوت‌های فردی (تفاوت‌ها از یک زن به زن دیگر و از یک مرد به مرد دیگر) بازهم بیشتر است. اغلب این تفاوت‌های فردی مهم‌تر از تفاوت‌های جنسیتی هستند. در واقع این یافته که زنان نسبت به مردان پرخاشگری کمتری دارند مطمئنا نباید فرد را به این نتیجه‌گیری برساند که از تمام زنان انتظار داشته باشد که پرخاشگر نباشند.

خطر تاکید زیاد بر تفاوت‌های جنسیتی این است که ما کم کم فکر خواهیم کرد که مردان و زنان شخصیت‌های کاملا متفاوتی دارند. اگر چه تفاوت‌هایی وجود دارد اما آنچه که شاید تحسین برانگیزتر است شباهت‌ها هستند، حتی در مورد رفتار پرخاشگرانه تفاوت جنسیتی زیاد نیست.

 

رابطه کلیشه‌‌ های جنسیتی با موقعیت

همینطور باید به یاد داشته باشیم که تفاوت‌های جنسیتی اغلب به موقعیت یا زمینه بستگی دارند. مثلا در مورد رفتارهای یاری‌رسان و کمک کننده، مردان احتمالا بیشتر از زنان در موقعیتی که شامل خطر فردیست کمک می‌کنند و رفتار یاری‌رسان دارند در حالی که زنان احتمالا بیشتر به کمک‌های مراقبتی از کودکان می‌پردازند. بنابراین بی معنی است که به زنان به عنوان جنسی کمک کننده و به مردان به عنوان جنسی پرخاشگر استناد کنیم. تفاوت جنسیتی که در یک موقعیت دیده می‌شود ممکن است در موقعیت دیگر مشاهده نشود.

همچنین پژوهش‌ها نشان داده است که کلیشه های جنسیتی در موقعیت‌های متفاوت ممکن است تغییر کنند. برای مثال انتظار از ابرازوجود کردن زنان و مردان در موقعیت‌های متفاوتی مثل خانه، کار یا ورزش تغییر می‌کند و از زنان انتظار خود ابرازی بیشتری در خانه و از مردان در موقعیت‌های کاری و ورزشی انتظار ابراز وجود بیشتری است.

 

کلیشه های جنسیتی ، مراحل رشد و تحول نقش جنسیتی

 

مراحل رشد و تحول نقش جنسیتی در کودکان

امروزه خیلی از والدین تلاش تمام تلاش خود را برای آموزش برابری و آزادی نقش جنسیتی به کودکان به کار می‌گیرند اما باز هم مشاهده شده که کودکان همان کلیشه های جنسیتی قدیمی تکراری را که مردم به طور سنتی به آن اعتقاد دارند بیان می‌کنند. برای مثال خیلی از کودکان در سنین مهد کودک انتظار دارند که دکترها و خلبان‌ها مرد و پرستارها و معلم‌ها زن باشند.

بر اساس نظریه پلاک سه مرحله در رشد و تحول نقش جنسیتی وجود دارد:

مرحله نخست: در نخستین مرحله رشد و تحول نقش جنسیتی مفاهیم نقش جنسیتی کودک هنوز سازمان نیافته است و کودک ممکن است حتی جنسیت خود را هنوز نشناسد و هنوز یاد نگرفته است که فقط مردان می‌توانند کارهای خاصی را انجام دهند و یا کارهای دیگر فقط برای زنان در نظر گرفته شده است.

مرحله دوم: در مرحله دوم رشد و تحول نقش جنسی کودکان کلیشه های جنسیتی را می‌شناسند و انگیزه بالایی دارند که به عنوان قانون از آنها پیروی کنند و نیز دیگران را هم وادار به اطاعت از این قوانین می‌کنند. این مرحله در کودکی آغاز می‌شود و احتمالا در نوجوانی به اوج خود می‌رسد یعنی زمانی که میزان تبعیت از نقش جنسی بسیار قوی است.

مرحله سوم: در مرحله سوم رشد و تحول نقش جنسی افراد فراتر از محدودیت‌های نقش‌های جنسیتی که توسط جامعه به آنها تحمیل می‌شود می‌روند. این افراد در پاسخ به نیازها و ارزش‌های درونی خود دوجنسیتی بودن روانشناختی را در خود پدید می‌آورند.

بسیاری از بزرگسالان البته هرگز از مرحله دوم به سوی مرحله سوم حرکت نمی‌کنند. آنها تمام زندگی خود را با محدودیت‌های جدی نقش‌های جنسیتی می‌گذرانند.

کودکان به عنوان بخشی از رشد و تحول شناختی خودشان و در تلاش‌های خود برای درک و شناخت اینکه جهان چگونه اداره می‌شود، باید از مرحله‌ای از محدودیت‌های نقش جنسیتی عبور کنند. آنها اساسا باید ابتدا پیش مفهوم‌های متداول را یاد بگیرند که مثلا فقط مردان می‌توانند دکتر شوند و فقط زنان می‌توانند پرستار شوند. سپس آنها یاد می‌گیرند که برای این قاعده استثنائاتی وجود دارد و اینکه دختران بسیاری هم می‌توانند دکتر شوند.

والدین طرفدار حقوق زنان نباید انتظار داشته باشند که کودکان آنها بدون طی مرحله دوم و تبعیت از کلیشه های جنسیتی وارد مرحله بعدی شوند. اما می‌توانند امیدوار باشند که کودکان آنها سرانجام به مرحله سوم و دو جنسیتی بودن روانشناختی رسیده و فراسوی کلیشه‌ها و محدودیت‌ها حرکت خواهند کرد.

 

برگرفته از کتاب روانشناسی زنان

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

  • سید مهدی نوابی

    سلام و عرض ادب
    در مورد مقاله کلیشه های جنسیتی چیست؟ نوشته خانم سمیه قندهاری، اگه میشه لطف کنید اطلاعات کامل کتاب روان شناسی زنان رو که این مطلب از اونجا نقل شده مشخص کنید تا بتونیم به کتاب مراجعه کنیم.
    با تشکر

    • سمیه قندهاری

      سلام.
      کتاب “روان شناسی زنان: سهم زنان در تجربه بشری” اثر جانت شیبلی هاید، ترجمه اکرم خمسه. نشر ارجمند

نظر خود را بنویسید