ستاره | سرویس روانشناسی – ریشه بسیاری از مشکلات موجود در روابط عاشقانه به این مسئله باز میگردد که افراد وابستگی را با دلبستگی و عشق اشتباه میگیرند. وقتی افراد نشانههای وابسته شدن بیمارگون را نشناسند، هم در شناخت خود و هم در شناخت و انتخاب طرف مقابلشان دچار اشتباه خواهند شد و لذا رابطه عاطفی ایجاد شده به سختی میتواند از اسارت رها شده و به عشق و تعالی برسد. از اینرو در اینجا به معرفی چند تفاوت بزرگ میان این دو مفهوم پرداختهایم تا بتوانیم کلمه عشق و دوست داشتن را از اسارت تملک و وابسته بودن رها کنیم.
تفاوت وابستگی و دلبستگی ایمن و عشق
۱- اگر تو نباشی من میمیرم: وقتی فردی آنقدر مجذوب کسی یا چیزی باشد که بدون آن نتواند به زندگی خود ادامه دهد به وابستگی تعبیر میشود. اما دلبستگی یک پیوند یا احساس عاطفی عمیق و برخاسته از آگاهی، شناخت و نهایتا عشق است. دلبستگی ایمنی که میتواند به یک عشق سالم برسد رابطهای خاص و پایدار بین دو نفر است که به واسطه خواستن یکدیگر، آن دو به هم نزدیک میشوند و هر دو تمایل به ادامه ارتباط دارند نه اینکه موجودیت یک نفر به طرف مقابلش بستگی داشته باشد.
۲- احساس تعلق و تملک: در دلبستگی ایمن احساس تعلق وجود دارد اما در وابستگی احساس تملک وجود دارد. افراد ناایمن به علت ترس درونی از تنها ماندن و از دست دادن طرفشان، خود را مالک طرفشان میدانند تا با این هذیان غیر واقعی احساس آرامش کنند.
۳- ترس از رها شدن: اگر کسی در یک رابطه احساس ترس و عدم امنیت کند و دائماً فکر از دست دادن یار خود باشد، ناخودآگاه وابسته میشود. افراد وابسته، ناراحتی خود را از مسئله یا رفتاری بروز نمیدهند چون تصورشان بر این است که طرف مقابل آنها را به سادگی کنار گذاشته و رها خواهد کرد. در روابط عاشقانه از نوع وابستگی همواره ترس از دست دادن طرف مقابل باعث میشود افراد از خیلی رفتارها و اعتقادات خود به نفع دیگری دست بکشند.
۴- عدم استقلال: افراد وابسته استقلال شخصی نداشته و معمولا هیچ کاری را به تنهایی انجام نمیدهند. آنها برای تمام تصمیمگیریهای زندگی خود از طرف مقابلشان نظرخواهی میکنند. البته این متفاوت از مشورت کردن است. درواقع فرد وابسته، تمام کارها و انتخاباتش از روی اجبار و براساس رضایت طرف مقابل است در حالیکه در دلبستگی ایمن فرد انتخاباهایش را با اختیار انجام میدهد. ما با خیال عشق، نزدیکتر و وابستهتر میشویم تا اینکه منیّت خود را از دست میدهیم و محو میشویم.
۵- اسارت یا آزادی: دلبستگی ایمن به شخص استقلال میدهد اما وابستگی آزادی را از شخص میگیرد. انسانهای وابسته به خاطر ترس عمیقی که نسبت به از دست دادن طرفشان دارند، نمیگذارند او آزاد باشد و دائما برای او محدودیت ایجاد میکنند. وابسته بودن به حالاتی چون، کنترل طرف مقابل، حسادت و محدود کردن آزادی منجر میشود. در این وضعیت، ما تابع احساسات فوق هستیم و تمام ابعاد زندگی ما را همچون زنجیری احاطه میکند. این اتفاق برای کسانیکه با این دسته از افراد وارد رابطه میشوند بسیار ناگوار میباشد و اغلب آنها پس از مدتی تصمیم میگیرند افراد وابسته را ترک کنند.
۶- پذیرش مشروط و غیر مشروط: اگر وابسته کسی شوید، دوست دارید که همه چیز طبق خواسته و نظر شما پیش رود و به دلیل عدم اجراء و تایید آن، احساس میکنید در زندگی طرف خود زیادی هستید و سردرگم و گیج میشوید. همچنین کسانی که وابسته هستند در اتفاقات زود از کوره در رفته و عکسالعملهای تکانشی از خود نشان میدهند و پشیمان میشوند.
۷- احساسات افراطی: در دلبستگی ایمن شدت احساسات مثبت و منفی نسبت به معشوق در حد تعادل قرار دارد اما در وابستگی، احساسات شدید و غیرقابل کنترل نسبت به معشوق مشاهده میشود. افراد وابسته وقتی مهربان میشوند بسیار لطیف و خواستنی هستند اما وای به حال زمانیکه آنها نسبت به همسرشان خشمگین شوند. همیشه این نکته را به خاطر بسپارید: کسانیکه محبتشان بیش از حد معمول میباشد، خشمشان نیز زیاد از حد میباشد.
۸- رشد کردن یا سکون: در دلبستگی ایمن افراد مشتاق رشد یکدیگرند اما افراد وابسته مانع رشد یکدیگر میشوند. افراد وابسته معمولا به دنبال آن هستند که طرف مقابلشان به هیچ چیز غیر از آنها فکر نکند. بنابراین از رشد فکری و اجتماعی او جلوگیری میکنند و از عشق برای معشوقشان یک قفس آزار دهنده میسازند.
۹- خشم یا آرامش: دلبستگی و عشق سالم موجب آرامش است اما وابستگی به شکست ختم میشود. افراد وابسته به علت کمی هوش هیجانی، قادر به درک آرامش طولانی نیستند. بنابراین ناخودآگاه پس از مدتی رابطه را به چالش میکشند و اوضاع بیرونی را با وضعیت درونی خودشان یکسان میکنند.
۱۰- سلامت روانی: عشق و دلبستگی ایمن، ساز و کاری طبیعی برای بقاء بشریت است اما وابسته بودن، مکانیزمی مرضی و بیمارگون است. غیرمنطقی بودن و دادن باج از ویژگیهای افراد وابسته است که به اشتباه گاهی به عشق تعبیر میشود درحالی که به نوعی رفتارهای بیمارگون است.
از وابستگی تا دلبستگی و عشق
چارلت کاسل میگوید: در وابستگی، دو طرف وابسته تحسین، تصدیق، سکس، امنیت خاطر و حالات و عواطفی هستند تا بتوانند ارزشهای خود را باور کنند. جملاتی تکان دهنده چون، “من با تو احساس خوبی ندارم” یا در مقابل، “تو به من احساس خوبی میدهی”، نشانههای وابسته بودن است، چرا که در صورت عدم وجود طرف مقابل و نظرات او، شخص اعتماد به نفس خود را از دست میدهد. این به آن معنی نیست که عاشقان واقعی، این تأییدات، جملات و حمایتها را در رابطه خود ندارند، بلکه آنان، در اعتماد به نفس، ذات و خلق و خوی خود، وابسته مطلق و پیرو معشوقه خود نیستند و با حفظ منیت درونی خود، عاشق یار و همدم خود میباشند.
کسی که عاشق واقعیست، معشوقه خود را رها و آزاد میگذارد، عشق میورزد بدون انتظار، خود محوری در این رابطه معنایی ندارد. عشق زمانیست که با چشم و ذهنی باز بسوی یار خود بشتابیم، این حس از درون و اعماق وجود ما شکل میگیرد. در نگاه اوّل، تمام وجود ما دگرگون میشود، در این بین وابستگی و دلبستگی نیز ایجاد میشود، امّا با این تفاوت که این عشق دو طرفه است و هر دو به یکدیگر اجازه میدهند که با کنترل این وابستگی، فضایی آزاد برای سیر در افکار عاشقانه خود داشته باشند و با مرور زمان این دگرگونی و عواطف، بدون بستن دست و پای همدیگر، بیشتر و بیشتر میشود.