ستاره | سرویس روانشناسی – در سالهای اخیر میزان طلاق افزایش پیدا کرده است. همین امر باعث شده تا به موضوع طلاق و اثرات آن بر اعضای خانواده توجه بیشتری شود. در حقیقت هیچکس در خانواده از تأثیرات نامطلوب طلاق گریزی ندارد. مخصوصا تاثیر طلاق بر فرزندان غیرقابل انکار است و احساساتی نظیر فقدان، طرد، تنهایی، ترس، احساس گناه، استرس و خشم همگی به کودکان طلاق آسیب میرساند. در این مقاله به بررسی این موضوع و توصیههایی در جهت کاهش تاثیر طلاق بر فرزندان پرداختهایم.
کودکان در مورد طلاق چگونه فکر و احساس میکنند؟
کودکان شاهد درد و رنج والدین خود بوده و از این موضوع وحشت دارند که مبادا با بروز هیجانات خود در این خصوص، بدبختی و مشکل خود را زیاد کنند و این دلیل عمده این موضوع است که چرا کودکان احساسات خود را در مورد طلاق والدینشان بروز نمیدهند. این احساسات مخفی اضطراب آنها را افزایش داده و عملکرد تحصیلی کودکان را تهدید میکند. علاوه بر این، احساسات سرکوب شده ممکن است زیربنای مشکلات بزرگتر آنها در آینده باشد.
خیلی از این کودکان خود را مسئول جدایی پدر و مادر میدانند. آنها فکر میکنند که ای کاش خوب رفتار میکردند و یا کار خود را خوب انجام میدادند و یا نمرات بهتری در مدرسه میگرفتند تا والدینشان از هم جدا نمیشدند. وقتی کودکی احساس گناه یا افسردگی میکند در این صورت مدرسه نیز اهمیتش را برای او از دست میدهد و این امر روی تحصیلات وی اثر منفی میگذارد.
به نظر میرسد که تاثیر طلاق بر فرزندان در سن پیش مدرسهای بیشتر باشد. شاید به این دلیل که سطح رشد شناختی آنها هنوز در حدی نیست که بفهمند چه اتفاقی افتاده و شاید در علت جدایی والدین شان دچار سوءتعبیر شوند. معمولا بسیاری از کودکان درست بعد از طلاق دچار کابوس میشوند، بازیهایشان حاکی از افسردگی است، خورد و خوراکشان دچار اختلال شده و ممکن است دچار شب ادراری شوند.
تاثیر طلاق بر فرزندان در اولین و دومین سال جدایی
سال اول: اولین سال طلاق پرتنشترین سال برای والدین است زیرا با بسیاری از مشکلات تازه و دشوار مربوط به امور مالی، خانوادگی و کار کردن بیرون از خانه مواجهاند. بعد از طلاق درآمد مادر مجرد به شدت کاهش مییابد. خانوادهها معمولا بعد از طلاق خانه را میفروشند و به محل دیگری میروند. در بسیاری از موارد غیر از مسائل مربوط به طلاق جابه جا شدن به خودی خود مسائلی از قبیل سازگاری را به دنبال خواهد داشت. تحت چنین شرایطی جای تعجب نیست که خودپنداره والدین دچار تزلزل میشود و فرد احساس اضطراب، افسردگی، خستگی و ناتوانی و بیکفایتی در برقراری رابطه میکند. همانطور که انتظار میرود تنش و احساس ناامنی والدین طلاق گرفته در رابطه بین آنان و کودکان انعکاس مییابد. مطالعات نشان داده افرادی که تازه طلاق گرفتند در مقایسه با والدین دیگر کمتر به فرزندان خود محبت میکنند. نحوه برقراری ارتباط شان ضعیفتر میباشد و کمتر میتوانند بر فرزندان خود کنترل داشته باشند.
سال دوم: دو سال بعد از طلاق، والدین با مشکلاتشان بهتر کنار آمده و خودپنداره آنها بهتر خواهد شد و رابطه بین فرزندان و والدین هم بهبود مییابد. مادران بیشتر از فرزندان مراقبت میکنند. مادران و پدران در اجرای روشهای فرزندپروری ثبات قدم بیشتری داشته و با کودکان بهتر ارتباط برقرار میکنند. همانطور که وضعیت روانی والدین در سال دوم طلاق بهتر میشود وضعیت روانی کودکان هم بهبود مییابد. عواقب ناجور طلاق به تدریج کمتر شده و به خصوص در مورد دختران دو سال بعد از طلاق به کلی از بین میرود. پسران معمولا بعد از طلاق بیشتر از دختران احتمال دارد که پرخاشگر و تکانشی و در عین حال وابسته، مضطرب و فاقد احساس مسئولیت شوند.
آیا والدین باید به خاطر فرزندان به زندگی زناشویی ناسالم ادامه دهند؟
یافتهها نشان میدهد که در درازمدت درست نیست که والدین به خاطر کودکان به زندگی زناشویی ناجور خود ادامه دهند. در طولانیمدت اختلافات زناشویی ممکن است تاثیراتی به مراتب بیشتر از تاثیر طلاق بر فرزندان داشته باشد. البته تصویر کوتاه مدت آن بسیار متفاوت است. برای آگاهی بیشتر در این زمینه، این مقاله را نیز مطالعه کنید: تحمل زندگی مشترک به خاطر فرزندان، درست یا غلط؟
در صورتی که وضعیت روزمره خانه نظم و ترتیبی داشته باشد و روش انضباطی کودک قاطعانه و پایدار باشد تاثیرات مخرب طلاق کاهش مییابد. پدر یا مادر در صورتی که از لحاظ درونی سالم و سازگار باشند و رابطه گرمی با کودک داشته باشند کودک را قادر میکنند تا با مسئله طلاق بهتر کنار بیاید.
چگونه تاثیر طلاق بر فرزندان را میتوان کاهش داد؟
اثرات طلاق بر روی کودکان را نمیتوان از بین برد اما میتوان آن را کاهش داد آنچه در ذیل بدان اشاره شده فهرستی از شرایط بهینه است که همیشه انجام دادن آن برای والدین کار آسانی نیست. اما برای کودکان جزء بهترین هاست.
توصیه اول: کودکان بایستی دسترسی آزادانه به هر دو والد داشته باشند. آنها بایستی قادر باشند که بدون ترس از ناراحت کردن والد دیگر با والد خود تماس گرفته و یا با او ملاقات کنند. آنها نباید مجبور باشند که بین دو والدشان یکی را انتخاب کنند. چنین حالتی موقعیت باخت – باخت را به وجود میآورد. کودکان بایستی اجازه داشته باشند تا هر دو والدشان را در جلوی یکدیگر دوست داشته باشند. در بعضی موارد برقراری تماس با کودک بایستی محدود گردد. به عنوان مثال والدی که از کودک خود سوء استفاده کرده است بایستی با نظارت والد دیگر کودک خود را ملاقات کند. در مواردی نظیر این مورد کودکان بایستی مشاوره دریافت کنند.
توصیه دوم: برای کاهش تاثیر طلاق بر فرزندان لازم است که رفتار والدینشان در امر تربیت آنها ثابت و هماهنگ باشد. والدین بایستی مقررات و شرایط مشابهی را در خانه هر دو طرف ایجاد نمایند. لازم است والدین کودکان طلاق به طور دورهای در زمینه کارهای روزانه کودک، زمان خواب و نوع فیلمهایی که میخواهد ببیند و غذایی که میخواهد بخورد و یا انجام تکالیف درسی و غیره با یکدیگر گفتگو کرده و در این زمینهها به توافق برسند. داشتن چنین روحیه همکاری به تعادل روانی کودک کمک میکند تا سازگاری لازم جهت کنار آمدن با موقعیت طلاق را به دست بیاورد و سازگاری بهتر به معنای عملکرد بهتر تحصیلی است.
توصیه سوم: کودکان بایستی این موضوع را بدانند که در زندگی آنها هر دو والد حضور داشته و از کودکان خود جدا نشدهاند. کودکان نیاز دارند تا والدینشان فعالانه در تمام جوانب زندگی آنها خصوصا در زندگی تحصیلیشان، حضور داشته باشند. لازم است هر دو والد در جلسات اولیا مربیان به صورت مشترک و یا جداگانه شرکت بکنند. و در عملکرد تحصیلی کودک، نقش موثر داشته باشند. این امر به نوبه خود باعث میشود تا کودک در امر تحصیل پیشرفت خوبی داشته و آن را در اولویت کارهای خود قرار بدهد.
در نهایت اینکه زمانی تاثیر طلاق بر فرزندان کاهش پیدا میکند که مشکلات مالی حداقل باشد و هر دو والد در زندگی کودکان حضور موثر و مطلوبی داشته باشند. هر قدر میزان توافق و سازگاری بین والدین آنها زیادتر باشد سازگاری آنها نیز زیادتر خواهد بود. والدینی که طلاق خصمانهای داشتهاند این پیشنهادات را غیرواقعبینانه تلقی میکنند. شاید هم واقعا چنین باشد. اما این همان چیزی است که کودکان به آن نیاز دارند.