ستاره | سرویس سرگرمی – متن کوتاه عاشقانه، از مجموعه جملات عاشقانه ناب و احساسی خاص تشکیل شدهاند و بهترین وسیله برای انتقال حس عاشقی هستند. خواندن آنها شما را با عشق آشنا میسازد و اگر خود تجربه عشق را داشته باشید، با آنها همذاتپنداری خواهید کرد. در ادامه متنهای عاشقانه متعدد را گردآوری کردیم و به فراخور حال و هوایشان در دستههای مختلف قرار دادیم. شما را به مطالعه متنهای کوتاه درباره عشق دعوت میکنیم.
متن عاشقانه برای عشقم
تو را برای تمام روزهای خوبی که هنوز نیامده است، میخواهم. تو را برای خندههای از ته دل، تو را برای یک حال خوب، تو را برای تمام دوست داشتنهای به موقع، تو را برای یک خیال راحت میخواهم.
در این آشفته بازار دوست داشتنهای ساعتی، وقت آمدن نیست جانم. کمی صبر کن! و عاشقی را از بَر شو که وقتی آمدی، که وقتی «با پای خودَت آمدی» بمانی برایم.
تمام لذت دوست داشتن، همین است که آدمها نه با اصرار که با پای خودشان بیایند و بمانند برای همیشه که تا آخر عمر، هر لحظه برای هم جان دهند. آمدنت ولی حالا؛ فقط و فقط معنای عشق را خراب میکند.
خواب دیدم تو به خاطرههای من با خودت حسادت میکردی. میگفتی: «کدامشان را بیشتر دوست داری؟» و من مات نگاهت میکردم.
میگفتی: «دیگر جایی نرویم، کاری نکنیم. تو آنقدر به آنها فکر میکنی که من را فراموش میکنی.» و من مات نگاهت میکردم.
میگفتی: «دیگر تعریف نکن که کجا خیلی خوش گذشت، کجا خیلی خوب بود.»
خیلی چیزها میگفتی و من همان وقت داشتم در سرم خاطره جدید با تو را میساختم: اینکه تو چقدر ماه بودی، وقتی به خاطرههایمان حسادت میکردی!
صابر ابر
هنوز همانی؟ هنوز منتظر هستی که بخوانیشان؟ اگر همانی، بلند شوم، کفشهایم را واکس بزنم، به قول پدرم کمر همت را ببندم، تمام شهر را بگردم، بگردم تا کلمهها را پیدا کنم. بگردم تا یک شعر برایت بنویسم. تو اگر منتظر خواندنشان هستی، از زیر سنگ هم شده باشد، پیدایشان میکنم.
تو… منتظر هستی؟ هنوز… همانی؟ من که هنوز همانم… هنوز همانی؟ یا تو هم عوض شدهای؟
امید نبیئی
مینویسم: دارم به موهات فکر میکنم. به اینکه میتونن کاری کنن یه آرایشگر جای برداشتن قیچی و باقی وسایلش، شروع کنه به ناز کردن و بو کردن و بوسیدنشون و بعد بلند شه با بغض فریاد بزنه من دیگه نمیخوام آرایشگر باشم.
مینویسه: دیوونه
مینویسم: الان تو یه کافهام و صندلی جلوم ظاهراً خالیه… اما از وقتی دارمت، یه صندلی اون گوشهی قلبم شده جات… پرش کردی، پس تمام صندلیای خالی این جهان برام فقط ظاهراً خالیان
مینویسه: انتخابم نکردی، انتخابت نکردم، دونههای پازل که همو انتخاب نمیکنن.
سه تا نقطه میفرستم.
ادامه میده: شکل کلی ما مکمل هم دیگهست اما من یه کج و کولهگیایی دارم که پهلوت رو فشار میده، تنتو اذیت میکنه، ببخش.
مینویسم: زندگی کردن با آدمی که گاهی خودش حوصلهی خودشو نداره کار سختیه. مرسی که کنارمی.
یه لبخند میفرسته.
مینویسم: خوشبختترین آدم دنیام چون فقط یه چیز برای انتخاب داره: تو. من بین تو و تو، تو رو انتخاب میکنم.
علیرضا قاسمیان
متن کوتاه عاشقانه برای همسر
حاضرم خیلی کارها برایت بکنم و تنها مطمئن باشم که تو هستی. کسی هست که قلب مرا به تپش میاندازد، مرا نگران و از خود بیخود میکند، من حاضرم به خاطر تو هر روزم بدتر از دیروز باشد و هر روز و هر شب برای دل نداشتهام، با صدای بلند بخوانم:
تو مرا باز رساندی به جنونم کافیست
تو مرا باز رساندی به جنونم کافیست
رقیه رستمی
بنظرم خوبتر اینست که مثل بعضی فیلمها دودکش خانه جریان زندگیمان را نشان بدهد! کلبهای که جای دود از دودکشش قلبهای سرخ بیرون میریزد. آسمان آبی دشتمان پر از قلبهای سرخ باشد، درست مثل ستاره باران شب، قلب باران روز را داشته باشیم.
هر روز صبح با بوسه خورشید از خواب بیدار شویم، یک روز تو صبحانه برایم درست کنی، یک روز من برای تو، بعد از آن تو با عشق بروی دشت را بگردی و برایم تمشکهای آبی بچینی، از آن تمشکهای ترش که طعمش اندازه عشقت خوب است. من بنشینم روی مبل دست ساز کلبه کوچکمان، مثلاً همان مبلی که موقع ساختنش تو با اره دستت را بریدی و من ترسان و لرزان گوشه دامنم را پاره کردم و دستت را بستم.
نشستهام و دارم برای نوشتن کتاب جدیدم کارهای تازهای آماده میکنم. کتابی که عنوانش را «من و همسر آسمانیام » خواهم گذاشت با یک جلد آبی و کمی صورتی که دوستش داری.
برایت غذای مورد علاقهات را میپزم و بعد که خستهای و به خانه برمیگردی شعر جدیدم را برایت میخوانم و تو برایم دست میزنی و میگویی: «بانو جان شعرت بسیار آبی بود» و من میخندم و با موهایم دلبری میکنم!
غروب که شد با هم چای میخوریم و میرویم که عکس بگیریم. از افقهای دور آرزوهایمان، از آن چند درخت کوچک اطراف کلبه که یک روز گرم کاشته بودیم که برایمان سایه بیاورد.
بعد از عکاسی هم دوربین را برمیدارم و میگویم: «تا کلبه باید بدویم. هرکس دیرتر رسید شستن ظرفهای شام با او» و تو چقدر مهربان و متقلبی که میگذاری من برنده باشم و دیرتر میرسی.
شب که میخواهیم بخوابیم کتاب داستانهای کهن را برمیداری و میآیی که برایت کتاب بخوانم، میگویی: «جوری بخوان که همه عاشق و معشوقها بهم برسند، باشد مهربان من؟!» بگویم باشد و برایت بخوانم و خوابت ببرد.
صبح که بیدار شدی کنارت نباشم، دنبالم بگردی نگرانم شوی. جلوی در کلبه بنشینی و سرت روی زانوهایت باشد. تو را ببینم و از دور فریاد بزنم: «آهاااای کهکشان من، آهاااای شاهزادهی قصههای عاشقانه، من آمدم!»
نگاهم کنی و من دستهای از گلهای صورتی دشت را تقدیمت کنم…
نازنین عابدینپور
متن عاشقانه جدید
برای بار دوم اگر کسی پیدا شه که دلتو بلرزونه، که نسبت بهش یه حس مثبت داشته باشی، که فقط خودشو ببینی و با نفر قبلی مقایسهش نکنی، میترسی! خیلی میترسی. چون تجربهی تلخ داری. میترسی دوباره به اون حال قبلت برگردی. بار دوم عاشق شدن سخته اما وقتی دل بدی دیگه مثل بار اول فقط دل نمیکنی، جون میکنی! چون بار دوم هم با قلبت عاشق میشی هم با مغزت…
فاطمه خرازی
+ آشتی؟
– آشتی
همیشه بحث کردن مشکل را حل نمیکند. گاهی باید حرف دلمان را بسپاریم به نُتها، به ترانهها، به آنهایی که دقیقاً همانجایی که لال میشویم به کمکمان میآیند. آنهایی که انگار داستان زندگیمان را از بَر کردهاند. شیرین است. یکبار امتحان کنید زبان آهنگها را.
زن و مرد هم ندارد. توی زندگی مردها هم باید زنی باشد که صورت آفتاب خورده و عرق کرده و ته ریش نامنظمشان را به اندازهی صورت هفت تیغهی ادکلن زده دوست داشته باشد. شاید هم بیشتر.
آدمها توی یک زندگی یک نفر بخصوص را میخواهند که برایش درد دل کنند، بیآنکه بترسند، بیآنکه هراس داشته باشند از حرفهایشان، یک نفر که آنها را همانطور که هستند دوست داشته باشد، همانطور غمگین، همانطور شیطان، همانطور پرحرف، همانطور ساکت، همانطور غُرغُرو و همانطور شلخته!
آدمی که وقت آمدنش آرام شوی و مثل چشمه از حرفهای نگفته قُل قُل کنی و بجوشی.
آدمی که ساعت دیدارش بخواهی بدوی جلوی آینه که «نکند مقبولش نباشم» آدم تو نیست!
متن عاشقانه دوستت دارم
سربازم. گاهی شاد، گاهی شکست خوردهای مغموم و گاه اسیری تنها!
دوستت دارم عزیزم و از نتیجهی هیچ جنگی هیچ کس با خبر نیست.
حمید جدیدی
تو میگویی: شنیدهای، دیروز آن سر دنیا، چند نفر زیر حملات هوایی، کشته شدهاند!؟
میگویم: کسی شبیه تو نیست.
تو میگویی: فکر کنم، آب و هوای زمین تغییر کرده، هیچ چیز سر جایش نیست. این همه گرما، بیسابقه است!
میگویم: دنیای من، تویی.
میگویی: فهمیدهای، فلان شاعر دیروز یک شعری گفت؟ من ساعتها، غرق حال و هوایش بودم.
میگویم: بیشتر از خودم، میخواهمت.
میگویی: نمیدانی، این روزها چقدر سرم شلوغ است. کارهایم روی هم انباشته شده است. وقت هیچ کاری را هم ندارم،خستهام.
میگویم: با من حرف بزن، منتظر لحن بم مردانهات هستم.
میگویی: خاصیت من این است. از همان بچگی هم با کسی حرف نمیزدم. همیشه توی خودم بودم. هیچ وقت از شلوغی خوشم نمیآمد.
میگویم: ببین، تو آدم اهل سیاست و شعر دوست و نگران این کره زمین و توداری هستی ولی کمی هم به من فکر کن. به من که دیگر چیزی جز تو نمیبینم، نمیشنوم، نمیخواهم.
و تو میگویی: از آدمها قدر لیاقتشان عشق بخواهید. بعضیها تحمل این همه دوست داشتن را ندارند.
فرنوش همتی
من همانقدر که دوستت دارم، چند برابرش را حسودم جانم. حسادت میکنم به تمام آدمهایی که بیشتر از من کنارت هستند. من حسودم، به «عزیزم» گفتنهایی که هم جنسهایت، ضمیمه چند حرفی اسمت میکنند!
من همانقدر که در شبانه روز به تو فکر میکنم، به دنیای بدون تو هم فکر میکنم. به دنیایی که مگر میشود تو را کنار خودم نداشته باشم؟! که چگونه میگذرد دنیای بدون تو. راستش را بخواهی؛ به تمام اهالی دنیا حق میدهم عاشقت باشند. چطور میشود نزدیکت بود و عاشقت نشد؟
من به عشق تو دخیل میبندم و تو قول بده از تمام جهان سهم من شوی. دلبر شیرینتر از شیرین من! بگذار تا پایان دنیا، فقط من شاعر چشمانت باشم! کمی صبر کن فصل وصلمان نزدیک است.
متن عاشقانه کوتاه غمگین
رضا کریم پور
کسی که معشوقش را از پشت سیمهای تلفنی که با عطر بوسه و دوستت دارم شکوفه دادهاند، در آغوش میکشد آدم دلتنگی است. کسی که قبل از خداحافظی دست عشقش را میگیرد و بیخیال تمام موجودات زنده و غیر زندهی دنیا با عاشقانهترین نگاهها به او میفهماند که ندیدنش تا فردا چقدر او را غمگین خواهد کرد آدم دلتنگی است. کسی که با شنیدن هر دوستت دارم محتاج شنیدن هزاران دوستت دارم در ثانیه میشود آدم دلتنگی است.
اما…
کسی که دلیل هنوز دوست داشتن عشق رفتهاش را نمیداند آدم دلتنگییییی است. کسی که هر شب قبل از خواب تا صبح اشک میریزد و آرزو میکند که کاش کابوس رفتنش تمام شود آدم دلتنگییییی است. کسی که با دیدن هر باران در خاطراتش غرق میشود آدم دلتنگییییی است.
دلتنگی با دلتنگییییی فرق دارد، دلتنگی دست و پا دارد، میتواند شبها و روزها جادهها را زیر پا بگذارد و بالاخره توی آغوش رسیدن به آرامش برسد اما دلتنگییییی آنقدر توی دل میماند که تمام وجود آدم را میگیرد، که امان آدم را میبرد، که میشود معشوق رفتهی آدم، که با هر تپش هزار بار در ثانیه میکشد و زنده میکند.
دلتنگی با دلتنگییییی زمین تا آسمان فرق دارد.
صفا سلدوزی
متن کوتاه عاشقانه برای پروفایل
فرزانه صدهزاری
مریم قهرمانلو
فاطمه جوادی
نادر ابراهیمی
عابد زینتی
عباس معروفی
امیدواریم از خواندن متنهای کوتاه عاشقانه لذت برده باشید. لازم به ذکر است، متنهایی که نام نویسنده در انتهای آنها نیامده بود از کانال تلگرامی بایکوت نوشته علی قاضی نظام انتخاب شده بودند. اگر دوست دارید متن عاشقانه بلند بسیار زیبا و احساسی را نیز می توانید در سایت ستاره مطالعه کنید.