غزل شماره ۴۸۸ حافظ: سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی

غزل شماره ۴۸۸ حافظ در زمان صدارت خواجه جلال الدین تورانشاه وزیر سروده شده و دو بیت آخر می‌گوید که خواجه تورانشاه با میل باطن، به درویشی تمایل نشان می‌داده است. سخن حافظ با ذم ریاکاران آغاز می‌شود، سحرگاهان ندای غیبی میکده از روی خیرخواهی و خواستن سعادت شاعر به او مژده می‌دهد که چاکر قدیمی میخانه است، پس باید برگردد.

تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما

بدون فکر و تعمل نمی‌توانی به نتیجه‌ای برسی. هرگز در زندگی شخصیت با عجله تصمیم مگیر. تو برای طی کردن مسیر موفقیت به راهنما نیاز داری و به تنهایی نمی‌توانی از سد مشکلات بگذری پس با افراد باتجربه و آگاه مشورت کن. غرور و تکبر را از خود دور کن.  با سعی و تلاش می‌توانی به نتیجه مطلوب دست یابی. اگر از طرف شخصی مهم و معتبر به انجام کاری دعوت شدی، فرصت را از دست مده چراکه راهی برای پیشرفت توست. هیچ‌کس با طمع‌ورزی به جایی نمی‌رسد، باید ابتدا کوشش و تلاش کنی و سپس منتظر پاداش باشی.    

 

غزل شماره ۴۸۸ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی

 

متن غزل شماره ۴۸۸ حافظ

سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی
گفت بازآی که دیرینه این درگاهی
همچو جم جرعه ما کش که ز سر دو جهان
پرتو جام جهان بین دهدت آگاهی
بر در میکده رندان قلندر باشند
که ستانند و دهند افسر شاهنشاهی
خشت زیر سر و بر تارک هفت اختر پای
دست قدرت نگر و منصب صاحب جاهی
سر ما و در میخانه که طرف بامش
به فلک بر شد و دیوار بدین کوتاهی
قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهی
اگرت سلطنت فقر ببخشند ای دل
کمترین ملک تو از ماه بود تا ماهی
تو دم فقر ندانی زدن از دست مده
مسند خواجگی و مجلس تورانشاهی
حافظ خام طمع شرمی از این قصه بدار
عملت چیست که فردوس برین می‌خواهی

 

غزل شماره ۴۸۸ حافظ
غزل شماره ۴۸۸ حافظ

 

معنی و تفسیر غزل شماره ۴۸۸ حافظ

بیت اول

سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی
گفت بازآی که دیرینه این درگاهی

هنگام سحر، فرشته ندادهنده و پیغام‌آور میکده از راه خیراندیشی مرا ندا داد که به میخانه بازگرد زیرا تو از وابستگان قدیمی این درگاه هستی.

 

✦✦✦✦

 

بیت دوم

همچو جم جرعه ما کش که ز سر دو جهان
پرتو جام جهان بین دهدت آگاهی

مانند جمشید از شراب ما قدری بنوش تا فروغ جام جهان‌بین ساغر تو را از اسرار دو دنیا آگاه سازد.

 

✦✦✦✦

 

بیت سوم

بر در میکده رندان قلندر باشند
که ستانند و دهند افسر شاهنشاهی

در کنار در میخانه درویشان سالک و وارسته هستند که از هرکس اراده کنند تاج شاهی را گرفته و به هرکس که خواهند می‌بخشند… ادامه در بیت بعد

 

✦✦✦✦

 

بیت چهارم

خشت زیر سر و بر تارک هفت اختر پای
دست قدرت نگر و منصب صاحب جاهی

آن‌ها موقع خواب سرشان را بر روی خشت می‌گذارند و پا بر فرق هفت سیاره دارند، توانایی و درجه بلندپایه بودن آن‌ها را نگاه کن.

 

✦✦✦✦

 

بیت پنجم

سر ما و در میخانه که طرف بامش
به فلک بر شد و دیوار بدین کوتاهی

سر خویش را بر خاک در میکده می‌ساییم که گوشه بامش با همه کوتاهی دیوار آن سر به فلک برکشیده است.

 

✦✦✦✦

 

بیت ششم

قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهی

این مرحله و منزل را بدون راهنمایی خضر پی‌خجسته طی مکن و از خطر گمراهی بترس، چرا که این راه از درون ظلمات و تاریکی‌ها می‌گذرد.

 

✦✦✦✦

 

بیت هفتم

اگرت سلطنت فقر ببخشند‌ ای دل
کمترین ملک تو از ماه بود تا ماهی

اگر پادشاهی کشور درویشی و خرسندی را به تو ببخشایند، کوچک‌ترین حوزه فرمانروایی تو از اوج ماه آسمان تا قعر دریا‌ها خواهد بود.

 

✦✦✦✦

 

بیت هشتم

تو دم فقر ندانی زدن از دست مده
مسند خواجگی و مجلس تورانشاهی

تو قادر نیستی که از درویشی و خرسندی سخن گفته و لاف نداری بزنی. بی‌سبب مقام خواجگی و سروری خود را در مجلس وزارتی جلال الدین تورانشاه از دست فرو مگذار.

 

✦✦✦✦

 

بیت نهم

حافظ خام طمع شرمی از این قصه بدار
عملت چیست که فردوس برین می‌خواهی‌

 

ای حافظ طمع‌کار که خیال‌های محال در سر می‌پرورانی، از آنچه شرح آن داده شد خجالت بکش. تو چه کار نیکی کرده‌ای که در ازای آن بهشت را آرزو می‌کنی؟

 

منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید