تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
میخواهی راز دل خود را با دوست درمیان بگذاری و به دنبال فرصت و جای مناسب میگردی؛ از رسیدن به مقصود دلخواهت ناامید مباش و امید را در درون خودت بپروران که آدمی با امید زنده است. در مراحل زندگی به خدا توکل کن، همین ایمان و توکل است که میتواند نجاتبخش تو باشد. دلیل سرگردانی تو در زندگی اطاعت از نادانان و جاهلان است؛ پس زیرک باش. معاملهای انجام خواهی داد که بسیار سودمند و ناجی تو از بند گرفتاری است. این را بدان که در عالم رفاقت همدل بودن از همزبان بودن برتر است.
غزل شماره ۴۷۶ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۴۷۶ حافظ
نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی
گذر به کوی فلان کن در آن زمان که تو دانی
تو پیک خلوت رازی و دیده بر سر راهت
به مردمی نه به فرمان چنان بران که تو دانی
بگو که جان عزیزم ز دست رفت خدا را
ز لعل روح فزایش ببخش آن که تو دانی
من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
خیال تیغ تو با ما حدیث تشنه و آب است
اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی
امید در کمر زرکشت چگونه ببندم
دقیقهایست نگارا در آن میان که تو دانی
یکیست ترکی و تازی در این معامله حافظ
حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی
معنی و تفسیر غزل شماره ۴۷۶ حافظ
نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی
گذر به کوی فلان کن در آن زمان که تو دانی
ای باد ملایم بامداد و آغاز نیکبختی، به آن نام و نشان که میدانی و در زمان مناسبی که خود میشناسی به کوی فلان گذر کن.
تو پیک خلوت رازی و دیده بر سر راهت
به مردمی نه به فرمان چنان بران که تو دانی
تو قاصد خلوتگاه راز و نهانگاهی و چشمهایی بر سر راه تو منتظر هستند، از روی ادب و بزرگواری و نه به تحکم و اجبار، همانطور که خودت بهتر میدانی به سوی او پیش بران.
بگو که جان عزیزم ز دست رفت خدا را
ز لعل روحفزایش ببخش آن که تو دانی
به آن محبوب بگو که جان ناتوانم از دست رفت، به خاطر خدا، از آن لبهای جانبخش خود، همان که خود بهتر میدانی ارزانی دار.
من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
من مطالب این نامه را طوری نوشتهام که نامحرم بدان پی نبرد، تو هم کریمانه یا از روی کشف و اعجاز همانطور که میدانی بخوان.
خیال تیغ تو با ما حدیث تشنه و آب است
اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی
تصور ما درباره شمشیر تو داستان شوق تشنه به آب است یعنی ما تشنه آب تیغ تو هستیم؛ پس گرفتار عشق خویش را به تیغ هلاکت بسپار، آنگونه که دلخواه توست.
امید در کمر زرکشت چگونه ببندم
دقیقهایست نگارا در آن میان که تو دانی
نمیتوانم امیدوار باشم که دست من به کمربند زربافت تو برسد. ای یار زیبا، نکته باریکی در اینجاست که خود بهتر میدانی.
یکیست ترکی و تازی در این معامله حافظ
حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی
ای حافظ، زبان ترکی و زبان عربی، در مسأله عشق یکسان هستند، پس تو نیز سخنانی از عشق را بدان زبان ایهامی که خودت بهتر میدانی بازگو کن.
منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص و دیوان حافظ به کوشش دکتر خلیل خطیب رهبر.
سینا
با تشکر از اشنا کردن ما به اثار فاخر ادب و عرفان ایرانی چیزی که امروز جامعه ما بشدت به ان نیاز دارد تا تلطیف روح پیدا کند و کمی از درد و رنجش کاسته شود
پروانه
ممنون که معنی شعر را گذاشته اید، بسیار خوب است واقعا سپاسگزارم
میلاد
خیلی ممنون از سایت خوبتون و از کسی که معنی ابیات رو گفته بود و کسانی که در این باره زحمت کشیده بودند نهایت تشکر و قدردانی را دارم.