تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
روزگار سختی و رنجش به پایان خواهد رسید. در هنگام بلایا باید صابر و شکیبا باشی. زیرک و هوشیار باش و به سخنان هرکسی گوش فرا نده زیرا ممکن است تو را از هدفی که داری مأیوس و منحرف کنند. از انسانهای متظاهر و ریاکار دوری کن اما خودپسند و مغرور هم نباش. واقعبین و عاقل باش. از بزرگی صاحب قدرت کمک بخواه تا بتوانی بر انسانهای خودرأی و مستبد غلبه کنی.
غزل شماره ۴۶۷ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۴۶۷ حافظ
زان می عشق کز او پخته شود هر خامی
گر چه ماه رمضان است بیاور جامی
روزها رفت که دست من مسکین نگرفت
زلف شمشادقدی ساعد سیم اندامی
روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل
صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی
مرغ زیرک به در خانقه اکنون نپرد
که نهادهست به هر مجلس وعظی دامی
گله از زاهد بدخو نکنم رسم این است
که چو صبحی بدمد در پی اش افتد شامی
یار من چون بخرامد به تماشای چمن
برسانش ز من ای پیک صبا پیغامی
آن حریفی که شب و روز می صاف کشد
بود آیا که کند یاد ز دردآشامی
حافظا گر ندهد داد دلت آصف عهد
کام دشوار به دست آوری از خودکامی
معنی و تفسیر غزل شماره ۴۶۷ حافظ
زان می عشق کز او پخته شود هر خامی
گر چه ماه رمضان است بیاور جامی
هر چند در ماه رمضان به سر میبریم، از آن شراب عشق که هر خام و ناآزموده را پخته و مجرب میسازد، پیالهای بیاور و به ما بنوشان.
روزها رفت که دست من مسکین نگرفت
زلف شمشادقدی ساعد سیم اندامی
مدتها سپری شد که گیسوی بلند بالایی و بازوی سپید بدنی، دست من بیچاره را نگرفته است.
روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل
صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی
ای دل، ماه روزه هرچند مثل مهمان گرامی است، مصاحبت با او را بخشش و نعمت و رفتنش را احسان و لطف به حساب آور.
مرغ زیرک به در خانقه اکنون نپرد
که نهادهست به هر مجلس وعظی دامی
در این ماه هیچ پرنده هوشیار مقابل در خانقاه به پرواز در نمیآید، زیرا در هر مجلس موعظه خانقاه دامی گسترده شده است.
گله از زاهد بدخو نکنم رسم این است
که چو صبحی بدمد در پیاش افتد شامی
از پارسای تندخو گلایه نمیکنم، زیرا این قاعده و رسم روزگار است که هر صبح که طلوع میکند شب سیاهی به دنبال دارد.
یار من چون بخرامد به تماشای چمن
برسانش ز من ای پیک صبا پیغامی
ای باد صبا، آنگاه که محبوب من با ناز برای تماشای گلزار به راه میافتد، از سوی من به او پیامی برسان.
آن حریفی که شب و روز می صاف کشد
بود آیا که کند یاد ز دردآشامی
آن همنشین همپیاله که شب و روز باده زلال مینوشد آیا ممکن است از آن کسی که دُرد شراب مینوشد یادی بکند؟
حافظا گر ندهد داد دلت آصف عهد
کام دشوار به دست آوری از خودکامی
ای حافظ، اگر وزیر وقت به داد دل تو نرسد، به دشواری میتوان از یار خودرأی، کام و خواسته دل خود را بستانی. منظور از آصف عهد در اینجا خواجه تورانشاه وزیر شاه شجاع است.
منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.