غزل شماره ۴۵۵ حافظ: عمر بگذشت به بی‌حاصلی و بوالهوسی

غزل شماره ۴۵۵ حافظ محصول سال‌های آخر عمر شاعر بوده و به سبب جنگ‌های بین شاهزادگان آل مظفر حافظ از بهبود اوضاع نومید گشته بود. حافظ دریغ و افسوس می‌خورد که عمرش را بیهوده صرف هوسرانی کرده است. به پسری که احتمالاً در میخانه خدمت می‌کند می‌گوید به من جام شرابی بده و برای مغبچه دعا می‌کند که خداوند عمری طولانی به او بدهد.

تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما

در حال تلف کردن وقت و عمرت هستی و به کم قانع شده‌ای؛ ارزش تو خیلی بیشتر از جایگاه کنونی توست. اگر می‌خواهی به قله‌های موفقیت صعود کنی، از تجربه پیران استفاده کن تا خودت نیز عمری طولانی و باعزت داشته باشی. خیلی زود گول ظاهر مردم را می‌خوری و خودت را کوچک می‌شماری. اعتماد به نفس داشته باش که به‌زودی مقامت بالا می‌رود و زبانزد خاص و عام می‌شوی. از خداوند کمک بخواه تا تو را در راه رسیدن به هدف کمک کند.    

 

غزل شماره ۴۵۵ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی



 

متن غزل شماره ۴۵۵ حافظ

عمر بگذشت به بی‌حاصلی و بوالهوسی
ای پسر جام می‌ام ده که به پیری برسی
چه شکرهاست در این شهر که قانع شده‌اند
شاهبازان طریقت به مقام مگسی
دوش در خیل غلامان درش می‌رفتم
گفت ای عاشق بیچاره تو باری چه کسی
با دل خون شده چون نافه خوشش باید بود
هر که مشهور جهان گشت به مشکین نفسی
لمع البرق من الطور و آنست به
فلعلی لک آت بشهاب قبس
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
وه که بس بی‌خبر از غلغل چندین جرسی
بال بگشا و صفیر از شجر طوبی زن
حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی
تا چو مجمر نفسی دامن جانان گیرم
جان نهادیم بر آتش ز پی خوش نفسی
چند پوید به هوای تو ز هر سو حافظ
یسر الله طریقا بک یا ملتمسی

 

معنی و تفسیر غزل شماره ۴۵۵ حافظ

بیت اول

عمر بگذشت به بی‌حاصلی و بوالهوسی‌
ای پسر جام می‌ام ده که به پیری برسی

عمر به بیهودگی و هوسرانی سپری شد؛‌ ای مغبچه، شراب بیاور و جامی به من ده، خداوند تو را به پیری برساند.

 

✦✦✦✦

 

بیت دوم

چه شکرهاست در این شهر که قانع شده‌اند
شاهبازان طریقت به مقام مگسی

در این شهر یعنی شیراز چه شیرین‌دهنانی پیدا می‌شوند که پیشوایان طریقت با آنکه ادعای شهبازی دارند، مانند مگس به آن‌ها چسبیده و بدان قناعت کرده‌اند.

 

✦✦✦✦

 

بیت سوم

دوش در خیل غلامان درش می‌رفتم
گفت ای عاشق بیچاره تو باری چه کسی

دیشب در جمع بندگان و چاکران درگاهش راه می‌پیمودم که گفت:‌ ای عاشق درمانده، تو چه کسی هستی؟

 

✦✦✦✦

 

بیت چهارم

با دل خون شده چون نافه خوشش باید بود
هر که مشهور جهان گشت به مشکین نفسی

هرکسی که به نَفَس خوشبو در جهان شهرت یافت، باید مانند نافه در خون دل خوشحال و خرم باشد.

 

✦✦✦✦

 

بیت پنجم

لمع البرق من الطور و آنست به
فلعلی لک آت بشهاب قبس

از جانب کوه طور آذرخشی تابید و آن را دیدم. شاید بروم و برای تو از آن شعله آتش بیاورم.

 

✦✦✦✦

 

بیت ششم

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
وه که بس بی‌خبر از غلغل چندین جرسی

کاروان رفت و تو در مسیر سنگر دزدان و کمینگاه آنان به خواب رفته‌ای. عجیب است که از این همه زنگ صدای شتر کاروانیان در حال حرکت، باخبر و بیدار نمی‌شوی.

 

✦✦✦✦

 

بیت هفتم

بال بگشا و صفیر از شجر طوبی زن
حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی

پر و بال باز کن و به سوی عالم بالا و درخت طوبی پرواز کن و بر سر آن درخت آواز بخوان. حیف است که پرنده‌ای چون تو اسیر قفس این دنیا باشد.

 

✦✦✦✦

 

بیت هشتم

تا چو مجمر نفسی دامن جانان گیرم
جان نهادیم بر آتش ز پی خوش نفسی

تا مانند بوی خوش آتشدان، دامن لباس معشوق را فرا گرفته و آن را خوشبو سازیم، جان خود را برای بُخور بر آتش نهادیم.

 

✦✦✦✦

 

بیت نهم

چند پوید به هوای تو ز هر سو حافظ
یسر الله طریقا بک یا ملتمسی

حافظ تا کی و چند در آرزوی دیدار تو در تکاپو باشد؟‌ ای مطلوب من، خداوند راه رسیدن به تو را سهل و آسان گرداند.

 

منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید