تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
فرصتی فراهم شده تا بتوانی از زیباییهای زندگی لذت ببری، خوش باش و از فکر دنیا بیرون بیا. زیباییهای طبیعت زود میگذرد، به مسافرت و گردش در طبیعت بپرداز. غم و اندوه را دور بینداز و به آنچه داری قناعت کن. اندوختن مال و زراندوزی عاقبت ندارد، قناعت بزرگترین ثروت انسان است. اگر فعلاً دچار شکست و ناکامی شدهای ناراحت و ناامید نباش. روزگار فراز و نشیب بسیار دارد. پایان شب ناامیدی، صبح پیروزی است. فرصتها را غنیمت بدان و از آنها به نفع خودت استفاده کن.
غزل شماره ۴۵۴ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۴۵۴ حافظ
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
چو گل گر خردهای داری خدا را صرف عشرت کن
که قارون را غلطها داد سودای زراندوزی
ز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعل است
که زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
چو امکان خلود ای دل در این فیروزه ایوان نیست
مجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزی
طریق کام بخشی چیست ترک کام خود کردن
کلاه سروری آن است کز این ترک بردوزی
سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
ندانم نوحه قمری به طرف جویباران چیست
مگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزی
میای دارم چو جان صافی و صوفی میکند عیبش
خدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزی
جدا شد یار شیرینت کنون تنها نشین ای شمع
که حکم آسمان این است اگر سازی و گر سوزی
به عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم
بیا ساقی که جاهل را هنیتر میرسد روزی
می اندر مجلس آصف به نوروز جلالی نوش
که بخشد جرعه جامت جهان را ساز نوروزی
نه حافظ میکند تنها دعای خواجه تورانشاه
ز مدح آصفی خواهد جهان عیدی و نوروزی
جنابش پارسایان راست محراب دل و دیده
جبینش صبح خیزان راست روز فتح و فیروزی
معنی و تفسیر غزل شماره ۴۵۴ حافظ
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
از کوی محبوب بوی خوش باد نوروزی میآید. اگر از این باد یاری بطلبی چراغ دل خود را روشن میداری.
چو گل گر خردهای داری خدا را صرف عشرت کن
که قارون را غلطها داد سودای زراندوزی
برای خاطر خدا اگر اندکی زر و سیم داری در راه خوشی و شادمانی خرج کن، زیرا حرص مالاندوزی، قارون را به راههای خطا کشاند.
ز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعل است
که زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی
بلبل از ساغر گل آنگونه سرمست باده سرخ رنگ است که بر آسمان آبی رنگ نوای معروف تخت فیروزی را طنینانداز کرد.
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
به دشت و دمن برو تا گرد و خاک غصه را از دامان خودت بتکانی، به باغ بیا تا شعر عاشقانه سرودن را از بلبل بیاموزی.
چو امکان خلود ای دل در این فیروزه ایوان نیست
مجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزی
وقتی در این دنیا زندگی جاویدان ممکن نیست، پس فرصت خوشی را به پیروزی و سعادت غنیمت بشمار.
طریق کامبخشی چیست ترک کام خود کردن
کلاه سروری آن است کز این ترک بردوزی
راه احسان با مردم کدام است؟ در رها کردن کامجویی خود است. کلاه سروری و بزرگی کلاهی است که از این تَرکها یعنی قطعات بدوزی.
سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
سخنی سربسته و به صورت کنایه با تو در میان مینهم: مانند گل از غنچه بیرون بیا و خوش باش، چرا که دوره حکومت میرنوروزی پنج روز بیشتر نیست.
ندانم نوحه قمری به طرف جویباران چیست
مگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزی
نمیدانم نوحهگری قمری در کنار جویبار برای چیست، شاید او هم مانند من یک غصه همیشگی دارد.
میای دارم چو جان صافی و صوفی میکند عیبش
خدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزی
شرابی دارم که مانند جان، زلال و روشن است و صوفی از آن بدگویی میکند. خدایا، بدبختی و نفهمی نصیب و قسمت هیچ عاقلی نشود.
جدا شد یار شیرینت کنون تنها نشین ای شمع
که حکم آسمان این است اگر سازی و گر سوزی
ای شمع، محبوب شیرین همنشینت از تو جدا شد، حالا دور از او تنها بنشین که چه بسوزی و چه بسازی این حکم سرنوشت است.
به عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم
بیا ساقی که جاهل را هنیتر میرسد روزی
با غرور و خودبینی دانش داشتن نمیتوان از ساز و برگ عیش و نوش بیبهره ماند. ای ساقی، شراب بیاور که رزق و روزی جاهل خوشتر و آسانتر به دستش میرسد.
می اندر مجلس آصف به نوروز جلالی نوش
که بخشد جرعه جامت جهان را ساز نوروزی
در مجلس آصف روزگار یعنی خواجه تورانشاه هنگام نوروز تقویم جلالی شراب بنوش، زیرا یک جرعه از ساغر تو به عالم ساز و برگ آراسته بهاری اعطا میکند.
نوروز جلالی: جشن نوروز که در زمان جلالالدین ملکشاه طبق تقویم جلالی در آغاز برج حمل ثبت شد.
نه حافظ میکند تنها دعای خواجه تورانشاه
ز مدح آصفی خواهد جهان عیدی و نوروزی
حافظ تنها خواجه تورانشاه را دعا نمیکند، بلکه با این کار میخواهد دنیا مانند روز عید و نوروز خوش و خرم باشد.
جنابش پارسایان راست محراب دل و دیده
جبینش صبحخیزان راست روز فتح و فیروزی
درگاه او مانند محراب دل و چشم پرهیزکاران عابد است، پیشانی او برای سحرخیزان همچون روز گشایش و پیروزی است.
منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.