غزل شماره ۴۵۳ حافظ خطاب به مدعی سروده شده که احتمالاً زاهدی مغرور و خودبین یا صوفی ظاهرپرست بوده است؛ کسی که به عبادات ظاهری خودش و رفتارش مغرور شده و حافظ میگوید اگر در وجود تو عشق نیست، برای این غرور به تو خرده نمیگیرم و عذرت پذیرفتنی است. تو که بسیار عاقل هستی، در اطراف عاشقان و رندان مگرد چراکه از جنس آنها نیستی.
تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
غزل شماره ۴۵۳ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۴۵۳ حافظ
ای که دایم به خویش مغروری
گر تو را عشق نیست معذوری
گرد دیوانگان عشق مگرد
که به عقل عقیله مشهوری
مستی عشق نیست در سر تو
رو که تو مست آب انگوری
روی زرد است و آه دردآلود
عاشقان را دوای رنجوری
بگذر از نام و ننگ خود حافظ
ساغر میطلب که مخموری

معنی و تفسیر غزل شماره ۴۵۳ حافظ
ای که دایم به خویش مغروری
گر تو را عشق نیست معذوری
ای آنکه پیوسته فریفته خویشی، اگر از عشق بیخبری، عذرت خواسته است، چه مغرور از عشق بویی نتواند برد.
گرد دیوانگان عشق مگرد
که به عقل عقیله مشهوری
پیرامون آنان که از تأثیر عشق مجنون شدهاند، مرو، چه تو به داشتن خرد گرامی و عقل رسا شهرت داری که مصلحتجو است، نه عافیتسوز.
مستی عشق نیست در سر تو
رو که تو مست آب انگوری
تو مست باده محبت نیستی، برو که این سرمستی تو از شراب انگور است.
روی زرد است و آه دردآلود
عاشقان را گواه رنجوری
شاهد بیماری عشاق چهره زرد و آه کشیدن از سرِ درد است.
بگذر از نام و ننگ خود حافظ
ساغر می طلب که مخموری
ای حافظ، از شهرت و نامجویی اعراض کن و باده معرفت بجوی تا خمار جاهطلبی را از سر تو دور کند.
منبع: دیوان حافظ به کوشش دکتر خلیل خطیب رهبر.
دروغه