غزل شماره ۴۴۸ حافظ: ای که در کوی خرابات مقامی داری

غزل شماره ۴۴۸ حافظ در زمان تبعید شاعر به شهر یزد سروده شده و شاه یحیی را مورد خطاب قرار می‌دهد و نکاتی را دوباره یادآوری می‌کند. خرابات به معنای مصطلحش نیست و منظور از خرابات، باغ و عمارت شاه یحیی است. حافظ به ممدوح می‌گوید ای آنکه در خرابات ساکن شده‌ای؛ اگر به جام شراب دسترسی داری، جمشید زمانه‌ات و پادشاهی مقتدر هستی.

تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما

در میان مردم و اطرافیانت از محبوبیت بالایی برخوردار هستی و در جای دیگری همه منتظر ورودت هستند. در زندگی به کمال خواهی رسید اگر در مسیر درست و تکاملی آن قرار بگیری. بخت با توست، خوشحال باش و خدا را شکر کن که جور و جفا از بین رفته و جای آن مهر و وفا آمده است. نامت پرآوازه می‌شود. بیشتر با خدا باش و نماز شب بخوان تا راهت را گم نکنی. ثابت‌قدم بودن و استواری لازمه زندگی است و بایستی آن را در خودت تقویت کنی. اگر غریبی از تو کمک خواست، او را دریاب.    

 

غزل شماره ۴۴۸ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی

 

متن غزل شماره ۴۴۸ حافظ

ای که در کوی خرابات مقامی داری
جم وقت خودی ار دست به جامی داری
ای که با زلف و رخ یار گذاری شب و روز
فرصتت باد که خوش صبحی و شامی داری
ای صبا سوختگان بر سر ره منتظرند
گر از آن یار سفرکرده پیامی داری
خال سرسبز تو خوش دانه عیشیست ولی
بر کنار چمنش وه که چه دامی داری
بوی جان از لب خندان قدح می‌شنوم
بشنو ای خواجه اگر زان که مشامی داری
چون به هنگام وفا هیچ ثباتیت نبود
می‌کنم شکر که بر جور دوامی داری
نام نیک ار طلبد از تو غریبی چه شود
تویی امروز در این شهر که نامی داری
بس دعای سحرت مونس جان خواهد بود
تو که چون حافظ شبخیز غلامی داری

 

غزل شماره ۴۴۸ حافظ
غزل شماره ۴۴۸ حافظ

 

معنی و تفسیر غزل شماره ۴۴۸ حافظ

بیت اول‌
 

ای که در کوی خرابات مقامی داری
جم وقت خودی ار دست به جامی داری‌

ای کسی که در محله شراب‌فروشان جایگاهی داری، اگر به جام باده دسترسی داری، جمشید زمان خود هستی.

 

✦✦✦✦

 

بیت دوم‌
 

ای که با زلف و رخ یار گذاری شب و روز
فرصتت باد که خوش صبحی و شامی داری‌

ای کسی که شب و روز را با گیسو و چهره محبوب سپری می‌کنی، اوقات تو خوش باد که روز و شب‌هایی نیکو داری.

 

✦✦✦✦

 

بیت سوم‌
 

ای صبا سوختگان بر سر ره منتظرند
گر از آن یار سفرکرده پیامی داری‌

ای باد صبا، اگر از آن محبوب سفر کرده پیغام و خبری داری، شتاب کن که عاشقان دلسوخته چشم به راه و منتظر هستند.

 

✦✦✦✦

 

بیت چهارم

خال سرسبز تو خوش دانه عیشیست ولی
بر کنار چمنش وه که چه دامی داری

خال با نشاط چهره تو، مایه عیش و دانه خوشدلی است، اما پیرامون آن تور و تله‌ای بزرگ برای گرفتاری عاشقان گسترده‌ای.

 

✦✦✦✦

 

بیت پنجم

بوی جان از لب خندان قدح می‌شنوم
بشنو‌ ای خواجه اگر زان که مشامی داری

از لب خندان پیاله شراب نسیم حیات و زندگی تازه به مشامم می‌رسد.‌ ای بزرگوار، اگر تو را نیز قدرت بویایی است آن را استشمام کن.

 

✦✦✦✦

 

بیت ششم

چون به هنگام وفا هیچ ثباتیت نبود‌
می‌کنم شکر که بر جور دوامی داری

وقتی که در نگهداری پیمان دوستی، ثبات قدم و پایداری نداشتی، خدای را شکر که در ستم و بی‌مهری استوار و پابرجا هستی.

 

✦✦✦✦

 

بیت هفتم

نام نیک ار طلبد از تو غریبی چه شود
تویی امروز در این شهر که نامی داری

اگر غریبی بخواهد از دولت دیدار تو بهره‌مند و سرفراز و نیکنام شود چه عیبی دارد؟ زیرا امروز در این شهر تنها تویی که دارای مقام و شهرت نیک می‌باشی.

 

✦✦✦✦

 

بیت هشتم

بس دعای سحرت مونس جان خواهد بود
تو که چون حافظ شبخیز غلامی داری

تو که بنده‌ای همچون حافظ سحرخیز داری، دعا‌های شبانه و ورد سحری او همراه جان تو خواهد بود.

 

منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید