تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
آنقدر درگیر کارهای خودت و گرفتار غرور و خودپرستی شدهای که خانواده و اطرافیانت را فراموش کردهای؛ از عشق و محبت به آنها غافل شده و در زندگی فقط خودت را میبینی. دست از خودخواهی بردار. بدون عشق زندگی کردن یعنی از خدا دور شدن، یعنی بیمعرفت بودن و سقوط کردن. اگر میخواهی حاجتت روا شود، توبه کن و به محبت و عشق بپرداز.
غزل شماره ۴۳۴ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۴۳۴ حافظ
ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مستی
وان گه برو که رستی از نیستی و هستی
گر جان به تن ببینی مشغول کار او شو
هر قبلهای که بینی بهتر ز خودپرستی
با ضعف و ناتوانی همچون نسیم خوش باش
بیماری اندر این ره بهتر ز تندرستی
در مذهب طریقت خامی نشان کفر است
آری طریق دولت چالاکی است و چستی
تا فضل و عقل بینی بیمعرفت نشینی
یک نکتهات بگویم خود را مبین که رستی
در آستان جانان از آسمان میندیش
کز اوج سربلندی افتی به خاک پستی
خار ار چه جان بکاهد گل عذر آن بخواهد
سهل است تلخی می در جنب ذوق مستی
صوفی پیاله پیما حافظ قرابه پرهیز
ای کوته آستینان تا کی درازدستی
معنی و تفسیر غزل شماره ۴۳۴ حافظ
ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مستی
وان گه برو که رستی از نیستی و هستی
دلا یک نفس بیعشق مباش و از بیخودی و مستی خود را فارغ مساز و آنگاه به راه معرفت حق بپوی که از بند هست و نیست و تعلقات به یقین رهایی خواهی یافت.
گر جان به تن ببینی مشغول کار او شو
هر قبلهای که بینی بهتر ز خودپرستی
همانا تا جان در پیکر است به کار معشوق بپرداز و مهر بورز، چه روی به هر جانب که آری و هرچه را بپرستی از خودپرستی نکوتر است، زیرا تو را از خود میرهاند.
با ضعف و ناتوانی همچون نسیم خوش باش
بیماری اندر این ره بهتر ز تندرستی
در پیمودن طریق عشق با وجود سستی و اندکی توان غمگین مباش، چه در این راه نسیمآسا بیمار و افتان و خیزان بودن بهتر از تن پروردن است.
در مذهب طریقت خامی نشان کفر است
آری طریق دولت چالاکی است و چستی
در آیین درویشی ناپختگی و سستکوشی علامت کافری و ناسپاسی است، بلی راه رسیدن به سعادت ابدی در طلب کوشیدن و جلد و چالاک بودن است.
تا فضل و عقل بینی بیمعرفت نشینی
یک نکتهات بگویم خود را مبین که رستی
چندانکه به دانش و خرد خود به دیده تحسین بنگری، از معرفت حق دور مانی، یک سخن لطیف و سنجیده با تو درمیان مینهم: از خودبینی دست بردار تا رستگار شوی.
در آستان جانان از آسمان میندیش
کز اوج سربلندی افتی به خاک پستی
در پیشگاه والای معشوق به عظمت مقام خود اگر به بلندی آسمان هم باشد، التفاتی مکن، چه با این اندیشه تواند بود که از اوج سرافرازی به خاک خواری و ذلت افتی.
خار ار چه جان بکاهد گل عذر آن بخواهد
سهل است تلخی می در جنب ذوق مستی
اگرچه نیش خار جانکاه است، رنگ و بوی گل عذر درشتی خار را خواهد خواست و به لطافت تلافی خواهد کرد، آری تحمل مزه تلخ باده در قیاس با خوشی که از مستی آن پدید میآید دشوار نیست.
صوفی پیاله پیما حافظ قرابه پرهیز
ای کوته آستینان تا کی درازدستی
منبع: دیوان حافظ به کوشش دکتر خلیل خطیب رهبر.