تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
پول و ثروت تنها راه چاره کار تو نیست بلکه باید معنویات را هم در نظر بگیری. کسی در نظرت هست که به تو اعتنایی نمیکند. تصور میکنی رقیبت جلوتر از توست و همه درها را به روی خودت بسته میبینی. انتظار میکشی ولی در عین حال امیدواری. شاید بهتر باشد از این نیت صرف نظر کنی و گمشده خود را در جایی دیگر بیابی، دل به سراب مبند.
غزل شماره ۴۳۲ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۴۳۲ حافظ
مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی
پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی
وصف رخ چو ماهش در پرده راست ناید
مطرب بزن نوایی ساقی بده شرابی
شد حلقه قامت من تا بعد از این رقیبت
زین در دگر نراند ما را به هیچ بابی
در انتظار رویت ما و امیدواری
در عشوه وصالت ما و خیال و خوابی
مخمور آن دو چشمم آیا کجاست جامی
بیمار آن دو لعلم آخر کم از جوابی
حافظ چه مینهی دل تو در خیال خوبان
کی تشنه سیر گردد از لمعه سرابی
معنی و تفسیر غزل شماره ۴۳۲ حافظ
مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی
پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی
در حسرت باده عشق خمارآلوده هستم. ای ساقی، شرابی بده و قدحی پر کن چراکه محفلمان بدون شراب آب و رنگ و صفایی ندارد.
وصف رخ چو ماهش در پرده راست ناید
مطرب بزن نوایی ساقی بده شرابی
با ایهام و کنایه نمیتوان روی زیبای همچون ماه یار را آنچنان که باید وصف کرد. ای مطرب، آهنگی بزن و ای ساقی، شرابی بده تا آشکارا وصفش کنم.
شد حلقه قامت من تا بعد از این رقیبت
زین در دگر نراند ما را به هیچ بابی
برای اینکه دربان تو ما را از این در، به دری دیگر طرد نکند، قد من بر درگاه منزل تو مانند حلقه خمیده و منحنی شد.
در انتظار رویت ما و امیدواری
در عشوه وصالت ما و خیال و خوابی
ما در انتظار دیدن چهره تو پیوسته امیدوار هستیم و در امید کشش به سوی وصل تو با خواب و خیال روزگار میگذرانیم.
مخمور آن دو چشمم آیا کجاست جامی
بیمار آن دو لعلم آخر کم از جوابی
جامی از باده چشم تو کجاست که مرا از حالت مخموری به مستی کشاند. دوری از لبت مرا بیمار ساخته دست کم پاسخی بده تا حالم بهتر شود.
حافظ چه مینهی دل تو در خیال خوبان
کی تشنه سیر گردد از لمعه سرابی
منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.