تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
در نیت انجام کاری جدید هستی، استوار و باایمان قدم در راه بگذار و از یاد خدا غافل مشو. دل خود را از کینه پاک کن، اخلاص داشته باش و از روی هوا و هوس تصمیم نگیر. از مشکلات راه هراسی به دل راه نده. سعی و تلاش را فراموش نکن تا به هدف برسی.
غزل شماره ۴۲۳ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۴۲۳ حافظ
دوش رفتم به در میکده خواب آلوده
خرقه تردامن و سجاده شراب آلوده
آمد افسوس کنان مغبچه باده فروش
گفت بیدار شو ای ره رو خواب آلوده
شست و شویی کن و آن گه به خرابات خرام
تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده
به هوای لب شیرین پسران چند کنی
جوهر روح به یاقوت مذاب آلوده
به طهارت گذران منزل پیری و مکن
خلعت شیب چو تشریف شباب آلوده
پاک و صافی شو و از چاه طبیعت به درآی
که صفایی ندهد آب تراب آلوده
گفتم ای جان جهان دفتر گل عیبی نیست
که شود فصل بهار از می ناب آلوده
آشنایان ره عشق در این بحر عمیق
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
گفت حافظ لغز و نکته به یاران مفروش
آه از این لطف به انواع عتاب آلوده
معنی و تفسیر غزل شماره ۴۲۳ حافظ
دوش رفتم به در میکده خواب آلوده
خرقه تر دامن و سجاده شراب آلوده
دیشب در عالم خواب و بیداری به در میخانه معرفت رفتم در حالیکه خرقهام ناپاک و جانمازم به شراب آلوده بود.
آمد افسوس کنان مغبچه بادهفروش
گفت بیدار شو ای ره رو خواب آلوده
نوجوان خادم بادهفروش سرزنشکنان پیش آمد و به من گفت: ای سالک غافل از خواب بیدار شو… ادامه در بیت بعد، این چند بیت موقوف المعانی و همگی سخنان مغبچه هستند.
شستشویی کن و آنگه به خرابات خرام
تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده
نخست خود را از آلودگیهای دنیوی پاک کن، سپس به میکده قدم بگذار، تا این معبد مقام محو و فنا، از ناپاکی تو آلوده نگردد.
به هوای لب شیرین پسران چند کنی
جوهر روح به یاقوت مذاب آلوده
تا کی در آرزوی وصال جوانان زیباروی شیرینگفتار، گوهر روح و روان خود را به باده گلگون آلوده میکنی؟
به طهارت گذران منزل پیری و مکن
خلعت شیب چو تشریف شباب آلوده
مرحله پیری را با پاکدامنی بگذران و لباس افتخار پیری را همچون جامه جوانان به شراب آلوده نکن.
پاک و صافی شو و از چاه طبیعت به درآی
که صفایی ندهد آب تراب آلوده
وجود خویش را از آلودگیها بزدای و همچون آب زلال از چاه مادی سرنوشت و طبیعت بیرون آی، چرا که آب گلآلود روشنی و صفا نمیبخشد.
گفتم ای جان جهان دفتر گل عیبی نیست
که شود فصل بهار از می ناب آلوده
در پاسخ گفتم: ای محبوبی که به اندازه جانم و همه جهان برای من عزیز هستی، آیا اشکالی دارد که هنگام بهار در اثر بادهنوشی برگهای گل در چمن به شراب آلوده شود؟
آشنایان ره عشق در این بحر عمیق
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
آنان که با راه عشق و مخاطرات آن آگاه و پوینده آن هستند، در حالیکه تن به این دریای ژرف زدند، دامنشان با رطوبت تعلقات دنیایی خیس نشد.
گفت حافظ لغز و نکته به یاران مفروش
آه از این لطف به انواع عتاب آلوده
پاسخ داد: ای حافظ، متلک و معما و نکته به رخ دوستان مکش. دریغ از این لطف او که به انواع ملامت و سرزنش آلوده بود.
منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.