تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
همه چیز برای آن که تو به مقصود برسی فراهم است. موقعیتهایی را که در پیش رو داری از دست مده. با چشم دل به همه چیز بنگر و سعی کن درست را از غلط تشخیص دهی. شک و تردید را از خود دور کن و تصمیمی جدی بگیر. بسیار صبور هستی و با همه کس کنار میآیی. نیازت را جز خدا به احدی نگفته و راز دلت را نیز به کسی نگو. تغییر راه و روش همیشه بد نیست، گاهی نیاز است که راه رفته را برگردی.
غزل شماره ۴۲۲ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۴۲۲ حافظ
ای که با سلسله زلف دراز آمدهای
فرصتت باد که دیوانه نواز آمدهای
ساعتی ناز مفرما و بگردان عادت
چون به پرسیدن ارباب نیاز آمدهای
پیش بالای تو میرم چه به صلح و چه به جنگ
چون به هر حال برازنده ناز آمدهای
آب و آتش به هم آمیختهای از لب لعل
چشم بد دور که بس شعبده بازآمدهای
آفرین بر دل نرم تو که از بهر ثواب
کشته غمزه خود را به نماز آمدهای
زهد من با تو چه سنجد که به یغمای دلم
مست و آشفته به خلوتگه راز آمدهای
گفت حافظ دگرت خرقه شراب آلودهست
مگر از مذهب این طایفه بازآمدهای
معنی و تفسیر غزل شماره ۴۲۲ حافظ
ای که با سلسله زلف دراز آمدهای
فرصتت باد که دیوانهنواز آمدهای
ای کسی که با زنجیر گیسوان بلند به عیادت من آمدهای، امیدوارم که مجال و فرصت داشته باشی زیرا برای دلجویی کردن از عاشقی دیوانه آمدهای.
ساعتی ناز مفرما و بگردان عادت
چون به پرسیدن ارباب نیاز آمدهای
لحظاتی ناز و تبختر را کنار بگذار و عادت عادی معمولت را عوض کن زیرا برای احوالپرسی مردمی نیازمند آمدهای.
پیش بالای تو میرم چه به صلح و چه به جنگ
چون به هر حال برازنده ناز آمدهای
چه سر صلح و چه سر جنگ داشته باشی، من فدای قد و بالای تو میشوم زیرا به هر صورت ناز کردن برازنده توست.
آب و آتش به هم آمیختهای از لب لعل
چشم بد دور که بس شعبدهباز آمدهای
در لب سرخ همچون لعل خود آب و آتش را به هم ممزوج کردهای. چشم بد از تو دور باد که این کار تو بسیار به شعبدهبازان میماند.
آفرین بر دل نرم تو که از بهر ثواب
کشته غمزه خود را به نماز آمدهای
بر دل لطیف و مهربان تو آفرین باد، زیرا بهخاطر کسب ثواب برای نماز گزاردن بر پیکر کشته تیر غمزه خود آمدهای.
زهد من با تو چه سنجد که به یغمای دلم
مست و آشفته به خلوتگه راز آمدهای
پارسایی من در برابر تو وزن و ارزشی ندارد، چرا که تو با حال مستی و شوریدگی و برای تاراج دلم به خلوتسرا و جایگاه عبادت من آمدهای.
گفت حافظ دگرت خرقه شراب آلودهست
مگر از مذهب این طایفه بازآمدهای
به من گفت: ای حافظ باز هم خرقه تو را شراب آلوده میبینم؛ مگر از مذهب و راه و روش طایفه صوفیان متشرع برگشتهای؟
منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.
فرشید یزدیان
لعنتی
همیشه میزنه تو خال …