
ستاره | سرویس فرهنگ و هنر
گلبن عیش میدمد ساقی گلعذار کو
باد بهار میوزد باده خوشگوار کو
هر گل نو ز گلرخی یاد همیکند ولی
گوش سخن شنو کجا دیده اعتبار کو
مجلس بزم عیش را غالیه مراد نیست
ای دم صبح خوش نفس نافه زلف یار کو
حسن فروشی گلم نیست تحمل ای صبا
دست زدم به خون دل بهر خدا نگار کو
شمع سحرگهی اگر لاف ز عارض تو زد
خصم زبان دراز شد خنجر آبدار کو
گفت مگر ز لعل من بوسه نداری آرزو
مردم از این هوس ولی قدرت و اختیار کو
حافظ اگر چه در سخن خازن گنج حکمت است
از غم روزگار دون طبع سخن گزار کو
〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰
تعبیر فال حافظ شما
قدرت و تواناییات را گرفتهاند، پس صدای اعتراض خود را به گوش همگان برسان. انسانی بسیار خیالپرداز هستی. فکر میکنی پیش هیچکس سخنانت اعتبار ندارد. مسائل روزمره و دنیوی تو را راضی نمیکند. به دنبال مراد و هدفی که خودت میدانی چیست میروی، پس باید مشکلات را تحمل کنی تا به مرادت برسی.
〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰
شاهد فال:
〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰
غزل شماره ۴۱۴ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
معنی و تفسیر غزل شماره ۴۱۴ حافظ
بیت اول
گلبن عیش میدمد ساقی گلعذار کو
باد بهار میوزد باده خوشگوار کو
گل خوشدلی میروید ساقی گلچهره کجاست؟ باد بهاری میوزد شراب خوشگوار کجاست؟
✦✦✦✦
بیت دوم
هر گل نو ز گلرخی یاد همیکند ولی
گوش سخن شنو کجا دیده اعتبار کو
هر گل تازه روییده یادآور گلچهرهای است که در خاک خفته، اما گوش شنوا و دیده عبرت گیرنده وجود ندارد.
✦✦✦✦
بیت سوم
مجلس بزم عیش را غالیه مراد نیست
ای دم صبح خوشنفس نافه زلف یار کو
در مجلس عیش و شادی بوی خوش آرزو و مقصود به مشام نمیرسد؛ ای نفس خوشبوی سحری، بوی معطر زلف یار کجاست؟
✦✦✦✦
بیت چهارم
حسن فروشی گلم نیست تحمل ای صبا
دست زدم به خون دل بهر خدا نگار کو
ای باد صبا، تاب و تحمل جلوهگری گل را ندارم؛ دست به خون دل یازیده و دراز کردهام، برای خاطر خدا بگو معشوق کجاست؟
✦✦✦✦
بیت پنجم
شمع سحرگهی اگر لاف ز عارض تو زد
خصم زبان دراز شد خنجر آبدار کو
شمع سحری از روی خیرهسری لاف برابری با چهره تو زد. دشمن زبان دراز شد. خنجر آبدار کجاست تا آن را خاموش سازم؟
✦✦✦✦
بیت ششم
گفت مگر ز لعل من بوسه نداری آرزو
مردم از این هوس ولی قدرت و اختیار کو
یار گفت مگر آرزوی بوسه از لبهای سرخ من نداری؟ از شوق این آرزو جانم از دست رفت، اما توان و اجازه این کار را ندارم.
✦✦✦✦
بیت هفتم
حافظ اگر چه در سخن خازن گنج حکمت است
از غم روزگار دون طبع سخن گزار کو
هرچند حافظ در سخنسرایی خزینهدار گنج دانش و معرفت است، اما از غم روزگار فرومایه ذوق سخنپردازی ندارد.
منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.