تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
اگر در دام عشق گرفتار شدهای خودت را عذاب نده و ناامید مباش، تنها شکیبایی پیشه کن، تو با صبر و بردباری به کام دل خواهی رسید و رقیبان از میدان به در میشوند. اگر هم به خاطر مال دنیا و برای رسیدن به مقصودت بسیار تلاش میکنی ولی به نتیجهای نمیرسی؛ این نشانهای از سست شدن ایمانت است. عقل و زرنگی به تنهایی کافی نیست و باید لطف خدا یار تو باشد تا موفق شوی؛ از یاد خدا غافل مباش، دست دعا به طرف پروردگار جهان بگشا که اگر به خدا توکل کنی و در راه او قدم بگذاری به صراط مستقیم هدایت شده، حریفان خود را شکست خواهی داد و به هرآنچه میخواهی دست مییابی.
غزل شماره ۴۱۲ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۴۱۲ حافظ
مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو
غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی
نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو
هلالی شد تنم زین غم که با طغرای ابرویش
که باشد مه که بنماید ز طاق آسمان ابرو
رقیبان غافل و ما را از آن چشم و جبین هر دم
هزاران گونه پیغام است و حاجب در میان ابرو
روان گوشه گیران را جبینش طرفه گلزاریست
که بر طرف سمن زارش همیگردد چمان ابرو
دگر حور و پری را کس نگوید با چنین حسنی
که این را این چنین چشم است و آن را آن چنان ابرو
تو کافردل نمیبندی نقاب زلف و میترسم
که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو
اگر چه مرغ زیرک بود حافظ در هواداری
به تیر غمزه صیدش کرد چشم آن کمان ابرو
معنی و تفسیر غزل شماره ۴۱۲ حافظ
مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو
از دست آن یار کمانابرو اشک خونین از چشمهایم روان است، عاقبت دنیا از چشم و ابروی او پر از آشوب خواهد شد.
غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی
نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو
من چاکر چشم آن یار زیبا هستم که وقتی از مستی به خواب ناز فرو میرود، چهرهاش مانند باغ گل است و ابروان سیاهش همچون سایبانی بر آن چهره سایه انداخته است.
هلالی شد تنم زین غم که با طغرای ابرویش
که باشد مه که بنماید ز طاق آسمان ابرو
پیکرم مانند ماه نو از این غصه باریک و خمیده شد که با وجود انحنای ابروی او، ماه آسمان با چه جرأتی از بلندای آسمان خود را مینمایاند؟
رقیبان غافل و ما را از آن چشم و جبین هر دم
هزاران گونه پیغام است و حاجب در میان ابرو
دور از چشم و توجه نگهبانان، از چشم و پیشانی آن معشوق هر لحظه هزاران اشاره به ما میرسد و در این میان ابروی یار پردهدار و پیامرسان است.
روان گوشهگیران را جبینش طرفه گلزاریست
که بر طرف سمن زارش همیگردد چمان ابرو
پیشانی او برای جان گوشهنشینان، باغی دلگشا است که ابروانش گرد آن گلزار با ناز میخرامند.
دگر حور و پری را کس نگوید با چنین حسنی
که این را این چنین چشم است و آن را آن چنان ابرو
با این زیبایی محبوب، دیگر کسی از زیبایی چشم حور و حالت ابروی پری سخن نمیگوید.
تو کافردل نمیبندی نقاب زلف و میترسم
که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو
تو بیرحم سنگدل چهره و گیسوی خود را نمیپوشانی و از آن میترسم که انحنای آن ابروان دلربا، قبله و محراب مرا به سوی خود بگرداند.
اگر چه مرغ زیرک بود حافظ در هواداری
به تیر غمزه صیدش کرد چشم آن کمان ابرو
با آنکه حافظ در طرفداری از محبوب خود همچون پرندهای زرنگ بود، عاقبت آن کمانابرو با تیر عشوه مژگان چشم خود، او را شکار کرد.
منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.
رسول
به امید رسیدن به عشقم امید زندگی دارم. غزل 412 و 300 حافظ
بهرام نقیبیان
بهره مند شدم،سپاسگزارم.