غزل شماره ۴۰۵ حافظ: به جان پیر خرابات و حق صحبت او

غزل شماره ۴۰۵ حافظ مربوط به دفاع شاعر از عقاید باطنی خویش است. حافظ از راه طنز به تورانشاه گوشزد می‌کند که هرکسی که در میخانه است ملحد نیست. حافظ برای بیان این منظور به جان پیر خرابات یا همان رهبر رندان و حق زمانی که با او به هم‌صحبتی سپری کرده است، قسم یاد می‌کند که هدف و مقصودی بجز نیت خدمت کردن به محبوب ندارد.

تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما

در سر به‌جز انجام دادن کار خیر و خدمت به دیگران هدفی نداری اما کسانی در این راه به تو طعنه و کنایه می‌زنند. نگرانی را از وجودت خارج کن که به زودی به موفقیت و پیروزی می‌رسی. غم‌ها و سختی‌ها پایان می‌یابند و جای خودشان را به خوشی‌ها خواهند سپرد. اگر خودپسندی را رها سازی و به ضعف‌های خودت اقرار کنی، می‌توانی راه‌های تازه را آزمایش نمایی. خداوند مهربان و بخشاینده است و از گناهان درمی‌گذرد، به خداوند توکل کن و چشم امید به کمک‌های او داشته باش.    

 

غزل شماره ۴۰۵ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی

 

متن غزل شماره ۴۰۵ حافظ

به جان پیر خرابات و حق صحبت او
که نیست در سر من جز هوای خدمت او
بهشت اگر چه نه جای گناهکاران است
بیار باده که مستظهرم به همت او
چراغ صاعقه آن سحاب روشن باد
که زد به خرمن ما آتش محبت او
بر آستانه میخانه گر سری بینی
مزن به پای که معلوم نیست نیت او
بیا که دوش به مستی سروش عالم غیب
نوید داد که عام است فیض رحمت او
مکن به چشم حقارت نگاه در من مست
که نیست معصیت و زهد بی مشیت او
نمی‌کند دل من میل زهد و توبه ولی
به نام خواجه بکوشیم و فر دولت او
مدام خرقه حافظ به باده در گرو است
مگر ز خاک خرابات بود فطرت او

 

غزل شماره ۴۰۵ حافظ
غزل شماره ۴۰۵ حافظ

 

معنی و تفسیر غزل شماره ۴۰۵ حافظ

بیت اول

به جان پیر خرابات و حق صحبت او
که نیست در سر من جز هوای خدمت او

به جان پیر می‌فروش و حق همصحبتی با او سوگند می‌خورم که در سر من غیر از آرزوی بندگی او فکر دیگری نیست.

 

✦✦✦✦

 

بیت دوم

بهشت اگر چه نه جای گناهکاران است
بیار باده که مستظهرم به همت او

هرچند بهشت مأوای گناهکاران نیست، شراب بیاور که به دعای پیر مغان پشت‌گرم و امیدوارم.

 

✦✦✦✦

 

بیت سوم

چراغ صاعقه آن سحاب روشن باد
که زد به خرمن ما آتش محبت او

آرزومندم که نور رعدوبرق ابر آن دوست که آتش محبت به خرمن هستی ما زد، پیوسته روشن و کارساز باشد.

 

✦✦✦✦

 

بیت چهارم

بر آستانه میخانه گر سری بینی
مزن به پای که معلوم نیست نیت او

هرگاه سری را دیدی که بر خاک در میخانه فرود آمده، پای تحقیر بر آن مزن، زیرا قصد و نیت او آشکار نیست.

 

✦✦✦✦

 

بیت پنجم

بیا که دوش به مستی سروش عالم غیب
نوید داد که عام است فیض رحمت او

شراب بیاور که دیشب فرشته عالم ناپیدای معنی، این خبر خوش را به من داد که فیض رحمت الهی همگانی است.

 

✦✦✦✦

 

بیت ششم

مکن به چشم حقارت نگاه در من مست
که نیست معصیت و زهد بی مشیت او

به چشم حقارت و پستی در من مست نظر میفکن چراکه گناه و زهد بدون اراده و خواسته خدای متعال صورت عمل به خود نمی‌گیرد.

 

✦✦✦✦

 

بیت هفتم‌

نمی‌کند دل من میل زهد و توبه ولی
به نام خواجه بکوشیم و فر دولت او

دل ما به پارسایی و توبه تمایلی ندارد، اما به خاطر نام نیک خواجه و شکوه دستگاه دولت او در راه آن سعی و کوشش خود را خواهیم کرد.

 

✦✦✦✦

 

بیت هشتم

مدام خرقه حافظ به باده در گرو است
مگر ز خاک خرابات بود فطرت او

پیوسته اوقات دلق زهد حافظ در رهن بهای شراب است. چنان‌که گویی او را از خاک میخانه سرشته‌اند.

 

منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید