تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
در این روزها روزگارت به خوشی سپری خواهد شد. عهدی با یاری بستی که بسیار فرخنده و خوب است. زندگی روشن و سعادتمندی در انتظار توست. از نعمت داشتن خانوادهای خوب و مهربان برخوردار هستی. فرصتها را غنیمت بدان و با عقل و اندیشه، در فکر آیندهای بهتر باش و به خاطر خوشیها و پیروزیهای امروز، مغرور و خودپسند نشو. شاید بهتر باشد کمی از طمعورزی خودت نیز کم کنی.
غزل شماره ۳۹۴ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۳۹۴ حافظ
ای روی ماه منظر تو نوبهار حسن
خال و خط تو مرکز حسن و مدار حسن
در چشم پرخمار تو پنهان فسون سحر
در زلف بیقرار تو پیدا قرار حسن
ماهی نتافت همچو تو از برج نیکویی
سروی نخاست چون قدت از جویبار حسن
خرم شد از ملاحت تو عهد دلبری
فرخ شد از لطافت تو روزگار حسن
از دام زلف و دانه خال تو در جهان
یک مرغ دل نماند نگشته شکار حسن
دایم به لطف دایه طبع از میان جان
میپرورد به ناز تو را در کنار حسن
گرد لبت بنفشه از آن تازه و تر است
کآب حیات میخورد از جویبار حسن
حافظ طمع برید که بیند نظیر تو
دیار نیست جز رخت اندر دیار حسن
معنی و تفسیر غزل شماره ۳۹۴ حافظ
ای روی ماه منظر تو نوبهار حسن
خال و خط تو مرکز حسن و مدار حسن
ای آنکه چهره تو منظره زیبای ماه را دارد و بهار آراسته جهان زیبایی است، خال سیاه رخسار تو مرکز دایره جمال و سبزه عذار تو محیط و مدار این دایره است.
در چشم پرخمار تو پنهان فسون سحر
در زلف بیقرار تو پیدا قرار حسن
در دیده نیممست تو معجزه جادوگری نهان است و در گیسوی پریشان تو قرارگاه زیبایی است.
ماهی نتافت همچو تو از برج نیکویی
سروی نخاست چون قدت از جویبار حسن
هیچ ماه مانند تو از برج آسمان جمال نمایان نشد، هیچ سرو همچون قامت بلند تو در کنار جوی بوستان زیبایی سر بر نیفراشت و قیام نکرد.
خرم شد از ملاحت تو عهد دلبری
فرخ شد از لطافت تو روزگار حسن
از شیرین نمکی یا نمک حسن داشتن تو روزگار دلستانی طراوت و تازگی یافت و از نازکاندامی تو ایام زیبایی فرخنده و مبارک گشت.
از دام زلف و دانه خال تو در جهان
یک مرغ دل نماند نگشته شکار حسن
هر طایر دلی که در عالم بود از بند گیسو و دانه خال تو نرست و صید شاهین جمال تو شد.
دایم به لطف دایه طبع از میان جان
میپرورد به ناز تو را در کنار حسن
دایه طبیعت پیوسته با مهربانی از صمیم جان تو را در آغوش زیبایی خداداد پرورش میدهد.
گرد لبت بنفشه از آن تازه و تر است
کآب حیات میخورد از جویبار حسن
بر پیرامون لب تو بنفشه خط سبزت بدان جهت خرم و باطراوت است که آب نوشین بقا از جویبار بستان حسن تو مینوشد.
حافظ طمع برید که بیند نظیر تو
دیار نیست جز رخت اندر دیار حسن
حافظ امید ندارد که دیگری را به زیبایی تو بیابد، جز طلعت دلگشای تو در ملک زیبایی چهرهای نیست.
منبع: دیوان حافظ به کوشش دکتر خلیل خطیب رهبر.