غزل شماره ۳۸۰ حافظ بخشی از افکار و عقاید او را بیان میکند که همواره بر آنها تأکید داشته و بارها به بیانشان پرداخته است. نخستین عقیده اینست که حافظ دل از دست داده و این به اختیار خودش نیست. طوطی فقط کلمههایی را که از پشت آینه شنیده تکرار میکند؛ حافظ نیز فقط سخنانی را که در روز ازل به او یاد دادهاند، بر زبان میآورد.
تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
غزل شماره ۳۸۰ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۳۸۰ حافظ
بارها گفتهام و بار دگر میگویم
که من دلشده این ره نه به خود میپویم
در پس آینه طوطی صفتم داشتهاند
آن چه استاد ازل گفت بگو میگویم
من اگر خارم و گر گل چمن آرایی هست
که از آن دست که او میکشدم میرویم
دوستان عیب من بیدل حیران مکنید
گوهری دارم و صاحب نظری میجویم
گر چه با دلق ملمع می گلگون عیب است
مکنم عیب کز او رنگ ریا میشویم
خنده و گریه عشاق ز جایی دگر است
میسرایم به شب و وقت سحر میمویم
حافظم گفت که خاک در میخانه مبوی
گو مکن عیب که من مشک ختن میبویم

معنی و تفسیر غزل شماره ۳۸۰ حافظ
بارها گفتهام و بار دگر میگویم
که من دلشده این ره نه به خود میپویم
چندین بار گفتهام و یکبار دیگر نیز بازگو میکنم که منِ عاشق دلباخته با اراده خود این راه را نمیپیمایم.
در پس آینه طوطی صفتم داشتهاند
آن چه استاد ازل گفت بگو میگویم
در پشت آینه مرا مثل طوطی نگه داشته اند و هرچه معلم ازلی گفت بگو، همان را طوطیوار تکرار میکنم.
من اگر خارم و گر گل چمن آرایی هست
که از آن دست که او میکشدم میرویم
من اگر خار بیمقدار یا گل زیبا هستم، باغبان زینتکننده باغی هست که به گونهای که او مرا پرورش میدهد رشد و نمو میکنم.
دوستان عیب من بیدل حیران مکنید
گوهری دارم و صاحب نظری میجویم
ای دوستان، بر من دل از دست داده و عاشق سرگشته ایراد مگیرید. من گوهر عشقی دارم و به دنبال کارشناسی بصیر میگردم.
گر چه با دلق ملمع می گلگون عیب است
مکنم عیب کز او رنگ ریا میشویم
هرچند با داشتن خرقه وصلهدار زهد، خوردن شراب ارغوانی کار پسندیدهای نیست، به من ایراد مگیرید چرا که با شراب رنگ ریا را از خرقه خود شسته آن را تطهیر میکنم.
خنده و گریه عشاق ز جایی دگر است
میسرایم به شب و وقت سحر میمویم
علت خندیدن و گریستن عاشقان نه از اثر نیک و بد این دنیا که از جهانی دیگر سرچشمه میگیرد. من در ابتدای شب سرود میخوانم و انتهای شب به هنگام سحر گریه و زاری سر میدهم.
حافظم گفت که خاک در میخانه مبوی
گو مکن عیب که من مشک ختن میبویم
حافظ به من گفت که خاک درگاه میکده را بو مکن. به او بگو بر من ایراد نگیرد چرا که هر آینه مشک ختن را استشمام میکنم.
منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.
هنوز دیدگاهی ثبت نشده است.