تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
میل به ایجاد تغییر و تحولات مثبت در وجود تو نهادینه شده است، وقتی میخواهی تغییری ایجاد کنی، بیمحابا به سمت آن میروی، اما بدان ابتدا باید مقدمات را فراهم کنی و بیگدار به آب نزنی. از یاد خدا غافل مشو و بیشتر با معبود خویش در ارتباط باش. از کارهای ناشایست پرهیز کن، همه مشکلات با پول حل نمیشود. روزی میرسد که میبینی برای آخرت توشهای غیر از گناه نداری. عجله کن و دست از گناه بردار. خوشگذرانی گناه نیست به شرط اینکه معصیت در آن نباشد. این گوی و این میدان، بسم الله بگو و پایت را از گلیمت درازتر نکن.
غزل شماره ۳۷۵ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۳۷۵ حافظ
صوفی بیا که خرقه سالوس برکشیم
وین نقش زرق را خط بطلان به سر کشیم
نذر و فتوح صومعه در وجه می نهیم
دلق ریا به آب خرابات برکشیم
فردا اگر نه روضه رضوان به ما دهند
غلمان ز روضه حور ز جنت به درکشیم
بیرون جهیم سرخوش و از بزم صوفیان
غارت کنیم باده و شاهد به بر کشیم
عشرت کنیم ور نه به حسرت کشندمان
روزی که رخت جان به جهانی دگر کشیم
سر خدا که در تتق غیب منزویست
مستانهاش نقاب ز رخسار برکشیم
کو جلوهای ز ابروی او تا چو ماه نو
گوی سپهر در خم چوگان زر کشیم
حافظ نه حد ماست چنین لافها زدن
پای از گلیم خویش چرا بیشتر کشیم
معنی و تفسیر غزل شماره ۳۷۵ حافظ
صوفی بیا که خرقه سالوس برکشیم
وین نقش زرق را خط بطلان به سر کشیم
ای صوفی زاهد، بیا تا این جامه ریا و تزویر را از تن به در آورده و بر این نشانه و علامت کبود رنگ تزویر و فریب، خط بطلان بکشیم.
نذر و فتوح صومعه در وجه می نهیم
دلق ریا به آب خرابات برکشیم
بیا تا نذر و نیازهایی که در خانقاه جمع شده در راه شراب خرج کرده و خرقه ریا و نیرنگ خود را با شراب شستشو داده تطهیر کنیم.
فردا اگر نه روضه رضوان به ما دهند
غلمان ز روضه حور ز جنت به درکشیم
اگر فردای قیامت ما را به باغ بهشت راه ندادند، غلمانها و حوریههای بهشتی را از قصر بهشت بیرون میکشیم.
بیرون جهیم سرخوش و از بزم صوفیان
غارت کنیم باده و شاهد به بر کشیم
با شادابی و سرمستی از جا پریده و از عشرتکده صوفیان شرابشان را به غارت برده و محبوب زیبارویشان را در آغوش میکشیم.
عشرت کنیم ور نه به حسرت کشندمان
روزی که رخت جان به جهانی دگر کشیم
به عیش و عشرت بپردازیم وگرنه روزی که بایستی به دنیای دیگر برویم کارمان به حسرت خوردن کشیده میشود.
سر خدا که در تتق غیب منزویست
مستانهاش نقاب ز رخسار برکشیم
راز تقدیر و سرنوشت را که در پشت پرده غیب پنهان است در حال مستی پرده از رخسار برافکنیم.
کو جلوهای ز ابروی او تا چو ماه نو
گوی سپهر در خم چوگان زر کشیم
نمودار و اشارهای از ابروی او کجاست تا گوی فلک را در انحنای چوگان طلایی ماه شب اول آسمان قرار دهیم.
حافظ نه حد ماست چنین لافها زدن
پای از گلیم خویش چرا بیشتر کشیم
ای حافظ، اینگونه سخنان لاف و گزاف بر زبان رندان در شأن ما نیست. چرا پا را از گلیم خود درازتر کنیم؟
منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.
من یک مادرم
به نظر من معنی کل شعر و فال خوب و درست بود اما یک بیت بیاد اینجوری معنی بشه وقتی می توان از سر خدا که در پس پرده است آگاه شد که از شراب عشق الهی مست شده باشیم