غزل شماره ۳۷۰ حافظ: صلاح از ما چه می‌جویی که مستان را صلا گفتیم

غزل شماره ۳۷۰ حافظ حاوی شدیدترین اعتراضات حافظ بوده که خطاب به شاه شجاع و به موجب مفاد بیت مقطع غزل پس از ملاقاتی بی‌نتیجه سروده شده است. حافظ به ممدوح می‌گوید چرا انتظار درستکاری از ما داری، درحالی‌که ما مستان را به شراب‌خواری دعوت کرده‌ایم تا به دور چشمان مست تو سلامتی و عافیت‌طلبی را رها کنیم و به نوشخواری بپردازیم.

تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما

همفکری و مشورت با دیگران می‌تواند آینده‌ای درخشان را برایت رقم بزند. دعای سلامتی همیشه با توست و از بلایا ایمن هستی. در همه حال انفاق و کرم کن که این کار روشن کننده راهت می‌باشد و از این کار پشیمان نخواهی شد. به خاطر حرف‌هایی که زده‌ای، در میان اطرافیان احساس شرمندگی می‌کنی، مواظب صحبت کردنت باش که از آن به ضرر خودت استفاده می‌کنند. از لحظه لحظه زندگی‌ات استفاده کن که وقت طلاست. اگر حرف حق تو در شخصی اثر نمی‌کند، نگران و غمگین مباش، تو تلاشت را کرده‌ای، تقصیر از کلام تو نیست، او دل‌سخت است.    

 

غزل شماره ۳۷۰ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی

 

متن غزل شماره ۳۷۰ حافظ

صلاح از ما چه می‌جویی که مستان را صلا گفتیم
به دور نرگس مستت سلامت را دعا گفتیم
در میخانه‌ام بگشا که هیچ از خانقه نگشود
گرت باور بود ور نه سخن این بود و ما گفتیم
من از چشم تو ای ساقی خراب افتاده‌ام لیکن
بلایی کز حبیب آید هزارش مرحبا گفتیم
اگر بر من نبخشایی پشیمانی خوری آخر
به خاطر دار این معنی که در خدمت کجا گفتیم
قدت گفتم که شمشاد است بس خجلت به بار آورد
که این نسبت چرا کردیم و این بهتان چرا گفتیم
جگر چون نافه‌ام خون گشت کم زینم نمی‌باید
جزای آن که با زلفت سخن از چین خطا گفتیم
تو آتش گشتی ای حافظ ولی با یار درنگرفت
ز بدعهدی گل گویی حکایت با صبا گفتیم

 

غزل شماره ۳۷۰ حافظ
غزل شماره ۳۷۰ حافظ

 

معنی و تفسیر غزل شماره ۳۷۰ حافظ

بیت اول

صلاح از ما چه می‌جویی که مستان را صلا گفتیم
به دور نرگس مستت سلامت را دعا گفتیم

پرهیزکاری از ما مخواه زیرا ماییم که مستان را به آواز بلند دعوت و در اطراف چشم مست تو ترک آسایش و عافیت کردیم.

 

✦✦✦✦

 

بیت دوم

در میخانه‌ام بگشا که هیچ از خانقه نگشود
گرت باور بود ور نه سخن این بود و ما گفتیم

در میکده را بر روی من باز کن که در عبادتگاه هیچ گرهی از کار من گشوده نشد. چه باور کنی چه نکنی لُب کلام همین بود که ما با تو در میان نهادیم.

 

✦✦✦✦

 

بیت سوم

من از چشم تو‌ ای ساقی خراب افتاده‌ام لیکن
بلایی کز حبیب آید هزارش مرحبا گفتیم‌

ای ساقی، من از حالت چشم تو، مست و نابسامان از پا افتاده‌ام، با این حال به رنجی که از جانب دوست بیاید هزار خوشامد می‌گویم.

 

✦✦✦✦

 

بیت چهارم

اگر بر من نبخشایی پشیمانی خوری آخر
به خاطر دار این معنی که در خدمت کجا گفتیم

هرگاه مرا نبخشی عاقبت پشیمان شده افسوس خواهی خورد. یادت باشد که در حضورت، این مطلب را کجا با تو در میان نهادم.

 

✦✦✦✦

 

بیت پنجم

قدت گفتم که شمشاد است بس خجلت به بار آورد
که این نسبت چرا کردیم و این بهتان چرا گفتیم

قامت رعنای تو را به شمشاد تشبیه کردم، این تشبیه سبب شرمندگی شد که چرا نسبت ناروا داده و این تهمت را روا داشته‌ایم.

 

✦✦✦✦

 

بیت ششم

جگر چون نافه‌ام خون گشت کم زینم نمی‌باید
جزای آن که با زلفت سخن از چین خطا گفتیم

جگرم همچون نافه آهو غرق خون شد؛ جزای آنکه از روی اشتباه و خطا زلف تو را با مُشک چین قیاس کردیم، کمتر از این نبود.

 

✦✦✦✦

 

بیت هفتم

تو آتش گشتی‌ ای حافظ ولی با یار درنگرفت
ز بدعهدی گل گویی حکایت با صبا گفتیم‌

ای حافظ، تو مثل آتش سوزان شدی، اما این آتش تو در یار اثر نکرد. درست به مانند این که از بی وفایی گل، در گوش باد گذرا سخن گفته باشیم.

 

منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید