تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
انسانی هستی که بیریا بودن، محبت و دوستی خصوصیات بارز شخصیت توست، با تلاش و کوشش و کمک بزرگی موفق شدهای گره از کارت بگشایی؛ از شکستی که اخیراً در رابطه با مقصودت خوردهای تجربه کسب کن. ناراحت مباش و از طعنه حسودان، مأیوس و ناامید مشو. هدفی تازه در سر داری و میخواهی به راهی نو بروی؛ به خاطر رسیدن به مقصود، بیمحابا و بدون برنامهریزی کار نکن؛ با تعقل و تفکر جوانب کار را بسنج تا به موفقیت دست یابی. بیآلایش بودن و صفای درون خود را از دست مده.
غزل شماره ۳۶۴ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۳۶۴ حافظ
ما بی غمان مست دل از دست دادهایم
همراز عشق و همنفس جام بادهایم
بر ما بسی کمان ملامت کشیدهاند
تا کار خود ز ابروی جانان گشادهایم
ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیدهای
ما آن شقایقیم که با داغ زادهایم
پیر مغان ز توبه ما گر ملول شد
گو باده صاف کن که به عذر ایستادهایم
کار از تو میرود مددی ای دلیل راه
کانصاف میدهیم و ز راه اوفتادهایم
چون لاله می مبین و قدح در میان کار
این داغ بین که بر دل خونین نهادهایم
گفتی که حافظ این همه رنگ و خیال چیست
نقش غلط مبین که همان لوح سادهایم
معنی و تفسیر غزل شماره ۳۶۴ حافظ
ما بیغمان مست دل از دست دادهایم
همراز عشق و همنفس جام بادهایم
ما آسودهخاطران میزده عاشق، محرم اسرار عشق و همدم تُنگ شراب هستیم.
بر ما بسی کمان ملامت کشیدهاند
تا کار خود ز ابروی جانان گشادهایم
چه بسیار مردمان ما را هدف تیر سرزنش قرار دادهاند تا اینکه توانستهایم گره کار خویش را به کمک اشاره ابروی معشوق بگشاییم.
ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیدهای
ما آن شقایقیم که با داغ زادهایم
ای گل، تو فقط دیشب رنج ننوشیدن شراب بامدادی را تحمل کردهای، ما همچون شقایق هستیم که با داغ محرومیت در دل به دنیا آمدهایم.
پیر مغان ز توبه ما گر ملول شد
گو باده صاف کن که به عذر ایستادهایم
اگر موبد آتشکده زردشتیان از توبه ما دلآزرده شده، به او بگو که شراب را خالص و آماده کن که برای پوزش آماده و پای در راه هستیم.
کار از تو میرود مددی ای دلیل راه
کانصاف میدهیم و ز راه اوفتادهایم
ای راهنما و ای مرشد راه، از وجود توست که کار ما رو به راه میشود، ما را کمک فرما که اقرار میکنیم گمراه و سرگردان شدهایم.
چون لاله می مبین و قدح در میان کار
این داغ بین که بر دل خونین نهادهایم
چنین به ما منگر که مانند لاله ظرف شراب در دست و باده سرخ در میان آن داریم؛ نگاهی به آن داغ سیاه که بر دل خونین ماست نیز بینداز.
گفتی که حافظ این همه رنگ و خیال چیست
نقش غلط مبین که همان لوح سادهایم
پرسیدی که ای حافظ، این همه تعلقات و تصورات گوناگون در سخنان تو از چیست؟ اشتباه مکن که ما همانند لوح سادهای که بر آن چیزی ننوشتهاند دلمان صاف است.
منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.