غزل شماره ۳۵۷ حافظ: در خرابات مغان نور خدا می‌بینم

غزل شماره ۳۵۷ حافظ پاسخی به خواجوی کرمانی است و شاعر با تأکید و صراحت اقرار به دیدن نور خدا در مکانی می‌کند که از نظر افراد ظاهرالصلاح نجس است و به آنها می‌گوید به دیدن این عجیب بیایند. در ادامه از رئیس کاروان حجاج می‌خواهد که فخرفروشی نکند، چراکه آن شخص خانه خدا را می‌بیند درحالی‌که حافظ خودِ خداوند را مشاهده می‌کند.

تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما

فردی آینده‌نگر و عاقبت‌اندیش هستی. همیشه می‌گویی باید دید در آینده چه پیش می‌آید و نتیجه کار چه می‌شود. کاری را از روی هوس انجام نمی‌دهی. اگر کاری همراه با درد و رنج باشد ولی بدانی که در آینده برای تو نتیجه‌ای بسیار خوب و عالی در پی دارد از انجام آن ابایی نداری. دوستانت گاهی به خاطر این خصلت تو را مسخره می‌کنند؛ اعتنا نکن و کار خودت را انجام بده. عاقبت به مراد می‌رسی.    

 

غزل شماره ۳۵۷ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی

 

متن غزل شماره ۳۵۷ حافظ

در خرابات مغان نور خدا می‌بینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا می‌بینم
جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو
خانه می‌بینی و من خانه خدا می‌بینم
خواهم از زلف بتان نافه گشایی کردن
فکر دور است همانا که خطا می‌بینم
سوز دل اشک روان آه سحر ناله شب
این همه از نظر لطف شما می‌بینم
هر دم از روی تو نقشی زندم راه خیال
با که گویم که در این پرده چه‌ها می‌بینم
کس ندیده‌ست ز مشک ختن و نافه چین
آن چه من هر سحر از باد صبا می‌بینم
دوستان عیب نظربازی حافظ مکنید
که من او را ز محبان شما می‌بینم

 

غزل شماره ۳۵۷ حافظ
غزل شماره ۳۵۷ حافظ

 

معنی و تفسیر غزل شماره ۳۵۷ حافظ

بیت اول

در خرابات مغان نور خدا می‌بینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا می‌بینم

در میخانه موبدان زرتشتی نور خدا و فره ایزدی را حس می‌کنم این شگفتی را بنگر که چه فروغ روشنایی را از چه جایی مشاهده می‌کنم.

 

✦✦✦✦

 

بیت دوم

جلوه بر من مفروش‌ ای ملک الحاج که تو
خانه می‌بینی و من خانه‌خدا می‌بینم‌

ای امیر حاجیان، برای من خودنمایی مکن، زیرا تو خانه خدا یعنی کعبه را زیارت می‌کنی و من صاحب خانه یعنی خداوند را می‌بینم.

 

✦✦✦✦

 

بیت سوم

خواهم از زلف بتان نافه گشایی کردن
فکر دور است همانا که خطا می‌بینم

دلم می‌خواهد گره گیسوی زیبارویان را بگشایم تا بوی خوش آن پراکنده شود؛ این فکری محال است و به راستی که در اشتباه هستم.

 

✦✦✦✦

 

بیت چهارم

سوز دل اشک روان آه سحر ناله شب
این همه از نظر لطف شما می‌بینم

سوز و گداز و هیجان دل، اشک جاری، آه سحری و فغان شبانگاهی، همه این‌ها را به حساب لطف شما می‌گذارم که غم عشق خود را به من ارزانی داشتید.

 

✦✦✦✦

 

بیت پنجم

هر دم از روی تو نقشی زندم راه خیال
با که گویم که در این پرده چه‌ها می‌بینم

هر لحظه تصویری تازه از چهره تو، راهزن خیال من شده و آن را به خود مشغول می‌دارد. با چه کسی بگویم که در پرده خیال چه تصویر‌هایی مشاهده می‌کنم؟

 

✦✦✦✦

 

بیت ششم

کس ندیده‌ست ز مشک ختن و نافه چین
آن چه من هر سحر از باد صبا می‌بینم

آن بوی خوش که از نسیم کوی دوست به مشامم می‌رسد، هیچ کس از مشک و نافه آهوی صحرای ختن و چین نبوییده است.

 

✦✦✦✦

 

بیت هفتم

دوستان عیب نظربازی حافظ مکنید
که من او را ز محبان شما می‌بینم

ای دوستان، بر عشقبازی و جمال‌پرستی حافظ خرده مگیرید، زیرا من او را از دوستداران شما می‌دانم.

 

منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید