غزل شماره ۳۵۴ حافظ: به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم

غزل شماره ۳۵۴ حافظ بیانگر شرح اشتیاق به دیدار و ملاقات دوست و مربوط به دوره جوانی حافظ و زمان سلطنت شاه ابواسحاق است. حافظ خطاب به معشوق می‌گوید تو با مژه‌های سیاه همانند تیر دین و ایمان مرا نابود کرده‌ای؛ پیش بیا تا بیماری چشمان خمار تو را درمان کنم. گرچه یاران را از خاطر برده‌ای، من یک لحظه تو را از فراموش نمی‌کنم.

تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما

محبت، عشق و وفا را سرلوحه همه کارهای خود قرار داده‌ای اما احساس می‌کنی دوست تو را از یاد برده‌است. غمگین مباش که خداوند هوای عاشقان صادق را دارد. تحمل فراز و نشیب دنیا و سختی‌های زندگی در برابر منزلت والای عشق آسان است. مشورت با بزرگان و اهل فن چاره‌ای است برای اینکه به تو آسیبی نرسد؛ همصحبتی ایشان را از یاد مبر و از تجربیات آنان استفاده کن تا به سعادت برسی. به فکر جمع کردن مال و ثروت نباش. عشق و محبت بالاترین سرمایه زندگی است.    

 

غزل شماره ۳۵۴ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی

 

متن غزل شماره ۳۵۴ حافظ

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم
الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد
مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم
جهان پیر است و بی‌بنیاد از این فرهادکش فریاد
که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم
ز تاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گل
بیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرق چینم
جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی
که سلطانی عالم را طفیل عشق می‌بینم
اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست
حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم
صباح الخیر زد بلبل کجایی ساقیا برخیز
که غوغا می‌کند در سر خیال خواب دوشینم
شب رحلت هم از بستر روم در قصر حورالعین
اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم
حدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتاد
همانا بی‌غلط باشد که حافظ داد تلقینم

 

غزل شماره ۳۵۴ حافظ
غزل شماره ۳۵۴ حافظ

 

معنی و تفسیر غزل شماره ۳۵۴ حافظ

بیت اول

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم

با تیر مژه‌های سیاهت و به تعداد آن‌ها، در دیوار محکم ایمان من هزاران شکاف ایجاد کردی. بیا تا به شکرانه این کار بلاگردان چشم‌های بیمار تو بشوم.

 

✦✦✦✦

 

بیت دوم

الا‌ ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد
مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم

هان‌ ای همدم قلب من، که دوستانت را از یاد بُرده‌ای، خدا کند آن روز نیاید که من تو را فراموش کرده و لحظه‌ای از یادت غافل شوم.

 

✦✦✦✦

 

بیت سوم

جهان پیر است و بی‌بنیاد از این فرهادکش فریاد
که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم

دنیا کهنه و بی‌پایه و بی‌اساس است. به فریادم برسید از دست این کُشنده فرهاد که نیرنگ‌هایش مرا از جان شیرین خویش به تنگ آورده است.

 

✦✦✦✦

 

بیت چهارم

ز تاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گل
بیار‌ ای باد شبگیری نسیمی زان عرق‌چینم

از گرمای آتش فراق مانند گل در گلاب‌گیری غرق عرق شده‌ام.‌ ای باد سحری، نسیمی از آن کلاه محبوب به سوی من آر. کلاه محبوب، چون با گیسوی یار قرین است، بوی آن تسلی‌بخش است.

 

✦✦✦✦

 

بیت پنجم

جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی
که سلطانی عالم را طفیل عشق می‌بینم

دنیا و آخرت، هر دو فدای سر معشوق زیبارو و ساقی شراب باد، زیرا من پادشاهی جهان را وابسته و جیره‌خوار عشق می‌دانم.

 

✦✦✦✦

 

بیت ششم

اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست
حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم

اگر یار به جای من، دیگری را به دوستی برگزیند صاحب اختیار است، ولی اگر من به جای محبوب، جان خود را هم انتخاب کنم، زندگی حرامم باشد.

 

✦✦✦✦

 

بیت هفتم

صباح الخیر زد بلبل کجایی ساقیا برخیز
که غوغا می‌کند در سر خیال خواب دوشینم

هزاردستان آواز صبح بخیر سر داد؛‌ ای ساقی کجایی؟ برخیز و به من شراب بده که رویداد‌های خواب شب پیش در سرم غوغا به راه انداخته است.

 

✦✦✦✦

 

بیت هشتم

شب رحلت هم از بستر روم در قصر حورالعین
اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم

در شب مرگ، اگر هنگام جان دادنم، تو همچون شمع بر سر بالینم نورافشانی کنی، از بستر مرگ یک راست به کاخ حوریان زیباروی بهشتی خواهم رفت.

 

✦✦✦✦

 

بیت نهم

حدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتاد
همانا بی‌غلط باشد که حافظ داد تلقینم

حکایت اشتیاق و آرزو‌هایی که در این دفتر نگاشته شد تمامی درست است چرا که این‌ها را حافظ به من آموخته است.

 

منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید