تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
سالهاست که مشغول به انجام کاری هستی که آن را دوست داری و با انجام دادن آن برای کارهای بزرگتر مقدمهچینی میکنی. برای انجام کارهای بزرگتر باید اندکی صبر کنی و بر تجربه خویش بیفزایی. مراقب رفتار و اعمال اطرافیانت باش تا تو را از مسیرت منحرف نکنند. در هر کاری که شروع میکنی با عقل و اندیشه عمل کن تا به نتیجه مطلوب برسی. دوستان خود را بشناس تا بتوانی به موقع از آنها استمداد بجویی. اگر کسی به رفاقت تو اهمیتی نمیدهد، لزومی ندارند همچنان در دایره دوستان او باقی بمانی. به خداوند توکل نموده و از او بخواه تا به تو کمک کند.
غزل شماره ۳۵۲ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۳۵۲ حافظ
روزگاری شد که در میخانه خدمت میکنم
در لباس فقر کار اهل دولت میکنم
تا کی اندر دام وصل آرم تذروی خوش خرام
در کمینم و انتظار وقت فرصت میکنم
واعظ ما بوی حق نشنید بشنو کاین سخن
در حضورش نیز میگویم نه غیبت میکنم
با صبا افتان و خیزان میروم تا کوی دوست
و از رفیقان ره استمداد همت میکنم
خاک کویت زحمت ما برنتابد بیش از این
لطفها کردی بتا تخفیف زحمت میکنم
زلف دلبر دام راه و غمزهاش تیر بلاست
یاد دار ای دل که چندینت نصیحت میکنم
دیده بدبین بپوشان ای کریم عیب پوش
زین دلیریها که من در کنج خلوت میکنم
حافظم در مجلسی دردی کشم در محفلی
بنگر این شوخی که چون با خلق صنعت میکنم
معنی و تفسیر غزل شماره ۳۵۲ حافظ
روزگاری شد که در میخانه خدمت میکنم
در لباس فقر کار اهل دولت میکنم
دیر زمانی است که در میکده به خدمتگزاری مشغول هستم و در لباس و ظاهر درویشی کاری را انجام میدهم که وظیفه دولتمندان نیکبخت است.
تا کی اندر دام وصل آرم تذروی خوش خرام
در کمینم و انتظار وقت فرصت میکنم
اکنون در کمینگاه منتظر فرصت مناسب نشستهام تا ببینم که چه زمانی قرقاول رعنا خوشرفتار کنایه از معشوق زیبا، را به دام وصال گرفتار میآورم.
واعظ ما بوی حق نشنید بشنو کاین سخن
در حضورش نیز میگویم نه غیبت میکنم
اندرزگوی ما بویی از حقیقت و راستی به مشامش نرسیده است، این سخن مرا قبول کن. من در حضور او نیز این را خواهم گفت و مقصودم غیبت کردن نیست.
با صبا افتان و خیزان میروم تا کوی دوست
و از رفیقان ره استمداد همت میکنم
مانند نسیم صبا با زحمت و ناتوانی خودم را تا دیار دوست میکشانم و از دوستان همراه و همسفران خود همت و یاری طلب میکنم.
خاک کویت زحمت ما برنتابد بیش از این
لطفها کردی بتا تخفیف زحمت میکنم
ای محبوبم، خاک کوی و آستانه درگاه تو، بیشتر از این تاب تحمل زحمت حضور مرا ندارد یعنی بسیار بر سر کویت نشستم. لطف بسیار کردی، دیگر زحمت را کم میکنم و میروم.
زلف دلبر دام راه و غمزهاش تیر بلاست
یاد دار ای دل که چندینت نصیحت میکنم
گیسوی محبوب تله و دامی بر سر راه است و عشوه مژگانش همانند ناوک رنج و گرفتاریست. ای دل، یادت باشد که چقدر به تو پند و اندرز میدهم و تو گوش نمیدهی.
دیده بدبین بپوشان ای کریم عیب پوش
زین دلیریها که من در کنج خلوت میکنم
ای بزرگواری که از معایب درمیگذری، چشم ایرادبین خود را از گستاخیها و ناسزاگوییهایی که من در گوشه تنهایی روا میدارم ببند.
حافظم در مجلسی دُردیکشم در محفلی
بنگر این شوخی که چون با خلق صنعت میکنم
من در یک انجمن حافظ و قاری قرآن هستم و در مجلس دیگر دُردنوشی بیپروایم. گستاخیهای مرا تماشا کن که چگونه مردم را با ظاهرسازی فریب میدهم.
منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.