غزل شماره ۳۵۱ حافظ: حاشا که من به موسم گل ترک می کنم

غزل شماره ۳۵۱ حافظ در دوره کمال شاعر، در دفاع از فلسفه خیامی سروده شده و او با همه تظاهر به رندی در مواردی باطن پاک خود را در شعر می‌نمایاند. حافظ در این غزل لاف عقل می‌زند و می‌گوید به سبب عاقل بودن هرگز در فصل بهار شراب را ترک نمی‌کنم. سپس سراغ مطرب را می‌گیرد تا حاصل عبادت و دانشش را صرف موسیقی و آوازخوانی او کند.

تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما

پنجره‌ای نو از زندگی به رویت باز شده و وارد مرحله جدیدی از عمرت شده‌ای. از نظر عقلی به رشد کافی رسیده‌ای؛ پس ایمان و عملت را نیز کامل کن. از تزویر و ریا در اطرافت ناراحت هستی. لطف خدا شامل حالت شده و نامه‌ای با ارزش به تو می‌دهند که بسیار خوشحال می‌شوی. توشه‌ای نیز برای آخرت خودت اندوخته کن.    

 

غزل شماره ۳۵۱ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی

 

متن غزل شماره ۳۵۱ حافظ

حاشا که من به موسم گل ترک می کنم
من لاف عقل می‌زنم این کار کی کنم
مطرب کجاست تا همه محصول زهد و علم
در کار چنگ و بربط و آواز نی کنم
از قیل و قال مدرسه حالی دلم گرفت
یک چند نیز خدمت معشوق و می کنم
کی بود در زمانه وفا جام می بیار
تا من حکایت جم و کاووس کی کنم
از نامه سیاه نترسم که روز حشر
با فیض لطف او صد از این نامه طی کنم
کو پیک صبح تا گله‌های شب فراق
با آن خجسته طالع فرخنده پی کنم
این جان عاریت که به حافظ سپرد دوست
روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم

 

غزل شماره ۳۵۱ حافظ
غزل شماره ۳۵۱ حافظ

 

معنی و تفسیر غزل شماره ۳۵۱ حافظ

بیت اول

حاشا که من به موسم گل ترک مِی‌ کنم
من لاف عقل می‌زنم این کار کی کنم

محال است که در وقت شکفتن گل و فصل بهار میگساری را رها کنم. من ادعای داشتن عقل می‌کنم، چگونه ممکن است که چنین کاری از من سر بزند؟

 

✦✦✦✦

 

بیت دوم

مطرب کجاست تا همه محصول زهد و علم
در کار چنگ و بربط و آواز نی کنم

رامشگر را خبر کنید تا همه چیز‌هایی را که از راه تقوی و دانش تحصیل کرده‌ام در راه آواز چنگ، عود و نی فدا کنم.

 

✦✦✦✦

 

بیت سوم

از قیل و قال مدرسه حالی دلم گرفت
یک چند نیز خدمت معشوق و مِی‌ کنم

در حال حاضر از سر و صدای مباحثه علمی مدرسه دلگیر شده‌ام، از این پس مدتی نیز به کار محبوب و شراب، خود را مشغول خواهم کرد.

 

✦✦✦✦

 

بیت چهارم

کی بود در زمانه وفا جام می‌ بیار
تا من حکایت جم و کاووس کی کنم

روزگار هرگز به کسی وفادار نبوده است، جام شراب بیاور تا نوشیده سپس سرگذشت عبرت‌انگیز جمشید و کیکاووس را بازگو کنم.

 

✦✦✦✦

 

بیت پنجم

از نامه سیاه نترسم که روز حشر
با فیض لطف او صد از این نامه طی کنم

از اینکه کارنامه اعمال من سیاه نامطلوب باشد هراسی به دل راه نمی‌دهم، چراکه روز قیامت از برکت لطف و بخشش او صد نامه از این‌گونه را درهم پیچیده و کنار می‌گذارم.

 

✦✦✦✦

 

بیت ششم

کو پیک صبح تا گله‌های شب فراق
با آن خجسته‌طالع فرخنده‌پی کنم

قاصد باد سحری کجاست تا گله و شکایت شب‌های جدایی را با آن پیک خوشبخت خوش‌قدم در میان گذارم.

 

✦✦✦✦

 

بیت هفتم

این جان عاریت که به حافظ سپرد دوست
روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم

این روح و روان را که دوست موقتاً در اختیار حافظ نهاده است، در آن روزی که او را ببینم به او پس خواهم داد.

 

منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید