غزل شماره ۳۵۰ حافظ: به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم

غزل شماره ۳۵۰ حافظ امر به معروف و نهی از منکر امیر مبارزالدین را به مسخره گرفته و به جای توبه کردن از خوردن شراب این غزل را سروده است. استخاره کردن برای اینکه توبه کنم یا توبه نکنم؛ طنزی بسیار لطیف است و اینکه در این بهار توبه‌شکن توانایی توبه از نوشیدن شراب را ندارم و نمی‌توانم ببینم دوستان می بخورند و من نگاه کنم.

تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما

به دفعات زیاد تصمیم گرفته‌ای که دست از کاری برداری و راه و روش جدیدی در پیش بگیری اما عزم و اراده قوی با تو همراه نبوده تا تصمیمت را عملی کنی. بخشی از مشکل نیز متوجه دوستانت است که آنها را الگوی خود قرار می‌دهی. آرزوهای دور و درازی را که در سر پرورانده‌ای کنار بگذار و کمی عاقلانه بیندیش. در زندگی میانه‌رو باش تا دچار مشکل و سختی نشوی. حس اعتماد به نفس یکی از چیزهاییست که تو در زندگی به آن نیاز داری، پس شجاع باش و بر اثر ناملایمات زندگی، خود را نباز. با شخصی که مورد اطمینانت باشد سخن بگو و با او مشورت کن.    

 

غزل شماره ۳۵۰ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی

 

متن غزل شماره ۳۵۰ حافظ

به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم
بهار توبه شکن می‌رسد چه چاره کنم
سخن درست بگویم نمی‌توانم دید
که می خورند حریفان و من نظاره کنم
چو غنچه با لب خندان به یاد مجلس شاه
پیاله گیرم و از شوق جامه پاره کنم
به دور لاله دماغ مرا علاج کنید
گر از میانه بزم طرب کناره کنم
ز روی دوست مرا چون گل مراد شکفت
حواله سر دشمن به سنگ خاره کنم
گدای میکده‌ام لیک وقت مستی بین
که ناز بر فلک و حکم بر ستاره کنم
مرا که نیست ره و رسم لقمه پرهیزی
چرا ملامت رند شرابخواره کنم
به تخت گل بنشانم بتی چو سلطانی
ز سنبل و سمنش ساز طوق و یاره کنم
ز باده خوردن پنهان ملول شد حافظ
به بانگ بربط و نی رازش آشکاره کنم

 
غزل شماره ۳۵۰ حافظ
غزل شماره ۳۵۰ حافظ
 

معنی و تفسیر غزل شماره ۳۵۰ حافظ

بیت اول

به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم
بهار توبه شکن می‌رسد چه چاره کنم

سحرگاهان با خود می‌گفتم که به قصد توبه کردن استخاره بزنم، اما فصل بهار توبه‌شکن نزدیک است، نمی‌دانم چه چاره‌ای بیندیشم؟

 

✦✦✦✦

 

بیت دوم

سخن درست بگویم نمی‌توانم دید
که می‌ خورند حریفان و من نظاره کنم

راستش را بگویم، من چشم دیدن این را ندارم که دوستان هم‌پیاله من شراب بنوشند و من تماشاگر باشم.

 

✦✦✦✦

 

بیت سوم

چو غنچه با لب خندان به یاد مجلس شاه
پیاله گیرم و از شوق جامه پاره کنم

مانند غنچه نیمه‌باز با لبی خندان، به یاد مجلس شاه ابواسحاق پیاله شراب می‌گیرم و گریبان خود را از اشتیاق پاره می‌کنم.

 

✦✦✦✦

 

بیت چهارم

به دور لاله دماغ مرا علاج کنید
گر از میانه بزم طرب کناره کنم

اگر در فصل گل لاله و بهار، از مرکز مجلس عیش و نوش خود را به کنار کشیدم، مغز بیمار مرا معالجه کنید.

 

✦✦✦✦

 

بیت پنجم

ز روی دوست مرا چون گل مراد شکفت
حواله سر دشمن به سنگ خاره کنم

آنگاه که از دیدن روی دوست به آرزوی خود دست یابم، سر دشمن را به سنگ سخت حواله می‌کنم.

 

✦✦✦✦

 

بیت ششم

گدای میکده‌ام لیک وقت مستی بین
که ناز بر فلک و حکم بر ستاره کنم

من فقیر دُردنوش میخانه هستم، اما هنگامی که مست می‌شوم بیا و ببین که چگونه به آسمان ناز می‌فروشم و بر ستاره‌ها فرمان می‌رانم.

 

✦✦✦✦

 

بیت هفتم

مرا که نیست ره و رسم لقمه پرهیزی
چرا ملامت رند شرابخواره کنم

من که از گرفتن پول دستگاه دولتی خودداری نمی‌کنم، دیگر چرا به بدگویی رند شرابخوار پرداخته و او را سرزنش کنم؟

 

✦✦✦✦

 

بیت هشتم

به تخت گل بنشانم بتی چو سلطانی
ز سنبل و سمنش ساز طوق و یاره کنم

محبوب زیبارو را مثل یک پادشاه بر تخت گل نشانیده و از سنبل و سمن برای او گردن‌بند و دست‌بند می‌سازم.

 

✦✦✦✦

 

بیت نهم

ز باده خوردن پنهان ملول شد حافظ
به بانگ بربط و نی رازش آشکاره کنم

حافظ از بس در پنهانی باده نوشیده، افسرده حال شده است. بر آنم که با بانگ عود و نی رازش را برملا کنم.

 

منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید