تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
وقایعی سخت را در زندگی پشت سر گذاشتهای و صبر و تحمل به خرج دادهای اما امروز احساس میکنی صبرت تمام شده است. ناراحت بودن و حسرت خوردن برای کارهای گذشته هیچ سودی ندارد. راه چاره کار تو چیز دیگری است. اگر امروز دچار سختی و مشکلات شدهای تحمل خود را از دست مده. سختیهای روزگار همچون باد گذران است. به لذت و ظواهر مادی تکیه مکن. با توکل به خداوند و عقل و خرد میتوانی فردایی بهتر برای خودت درست کنی. همت تو آنچنان عالی و والا بوده که میتوانی به همه اهدافت برسی. کار امروز را به فردا میفکن و همین امروز قدمی بردار.
غزل شماره ۳۴۸ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۳۴۸ حافظ
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
و اندر این کار دل خویش به دریا فکنم
از دل تنگ گنهکار برآرم آهی
کآتش اندر گنه آدم و حوا فکنم
مایه خوشدلی آن جاست که دلدار آن جاست
میکنم جهد که خود را مگر آن جا فکنم
بگشا بند قبا ای مه خورشیدکلاه
تا چو زلفت سر سودازده در پا فکنم
خوردهام تیر فلک باده بده تا سرمست
عقده دربند کمر ترکش جوزا فکنم
جرعه جام بر این تخت روان افشانم
غلغل چنگ در این گنبد مینا فکنم
حافظا تکیه بر ایام چو سهو است و خطا
من چرا عشرت امروز به فردا فکنم
معنی و تفسیر غزل شماره ۳۴۸ حافظ
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
و اندر این کار دل خویش به دریا فکنم
توسط اشک چشمانم را مانند دریا درمی آورم و صبر را بهدور میافکنم و در کار افشاگری عشق، دلم را به دریا میزنم.
از دل تنگ گنهکار برآرم آهی
کآتش اندر گنه آدم و حوا فکنم
از قلب غمگین و به گناه آلوده خود چنان آهی برمیکشم که در گناه آدم و حوا آتش افکنده شود.
مایه خوشدلی آن جاست که دلدار آن جاست
میکنم جهد که خود را مگر آن جا فکنم
انگیزه شادی در جایی است که معشوق در آنجا باشد و من کوشش میکنم که شاید خود را به آنجا برسانم.
بگشا بند قبا ای مه خورشیدکلاه
تا چو زلفت سر سودازده در پا فکنم
خوردهام تیر فلک باده بده تا سرمست
عقده دربند کمر ترکش جوزا فکنم
از سوی آسمان هدف تیر قرار گرفتهام، شراب بده تا سرمستانه در بند ریسمان کیسه تیردانی که ستاره جوزا به کمر بسته گره بزنم؛ و دَرِ کیسه تیردان او را ببندم. برای آشنا شدن با معنای جوزا به تفسیر بیت اول از غزل شماره ۳۲۹ حافظ: جوزا سحر نهاد حمایل برابرم مراجعه کنید.
جرعه جام بر این تخت روان افشانم
غلغل چنگ در این گنبد مینا فکنم
در ادامه بیت قبل: اندکی از جام شراب خود را بر زمین که مانند تختی روان است ریخته و صدای همهمه مانند چنگ خود را به گوش این گنبد کبود آسمان برسانم.
حافظا تکیه بر ایام چو سهو است و خطا
من چرا عشرت امروز به فردا فکنم
ای حافظ، از آنجایی که اعتماد بر روزگار و عمر اشتباه است چرا من شادی و خوشگذرانی امروز را به فردا موکول کنم؟
منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.
Ali
خیلی عالی بود مرسی مرسی مرسی