تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
عدهای قصد منحرف کردن تو را از مسیری که در آن قدم گذاشتهای دارند. هربار با سرزنش کردنت و عاقبت بیسرانجام خواندن کار، تو را ناامید میکنند. خودت هم بر سر دوراهی ماندهای و بی سر و سامان هستی. فکرت کار نمیکند. همه چیز را به خدا بسپار. او بر همه چیز واقف است، همه چیز را درست میکند و التیام دهنده دل پر از درد توست. اگر برخی خواستند سر از کار تو دربیاورند، تو راز خودت را از دیگران بپوشان و قدر اوقات زندگیات را بدان، همین دو برای موفقیتت کافیست.
غزل شماره ۳۴۱ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۳۴۱ حافظ
گر من از سرزنش مدعیان اندیشم
شیوه مستی و رندی نرود از پیشم
زهد رندان نوآموخته راهی بدهیست
من که بدنام جهانم چه صلاح اندیشم
شاه شوریده سران خوان من بیسامان را
زان که در کم خردی از همه عالم بیشم
بر جبین نقش کن از خون دل من خالی
تا بدانند که قربان تو کافرکیشم
اعتقادی بنما و بگذر بهر خدا
تا در این خرقه ندانی که چه نادرویشم
شعر خونبار من ای باد بدان یار رسان
که ز مژگان سیه بر رگ جان زد نیشم
من اگر باده خورم ور نه چه کارم با کس
حافظ راز خود و عارف وقت خویشم
معنی و تفسیر غزل شماره ۳۴۱ حافظ
گر من از سرزنش مدعیان اندیشم
شیوه مستی و رندی نرود از پیشم
اگر من از ملامت بیمایگانی که ادعای فهم میکنند، ترس و واهمه داشته باشم، نمیتوانم به راه و روش بیخیالی و بیپروایی ادامه بدهم.
زهد رندان نوآموخته راهی بدهیست
من که بدنام جهانم چه صلاح اندیشم
اگر از رندان تازهکار زهد و پرهیزکاری دیده شود چندان عیبی ندارد، اما مصلحتاندیشی و تظاهر به زهد من که در دنیا رسوا هستم، چه معنی دارد؟
شاه شوریدهسران خوان من بیسامان را
زان که در کم خردی از همه عالم بیشم
منِ قلندر را سلطان و سرکرده شوریدهسرها و شیدایان بدان چرا که در نادانی و کمعقلی از همه مردم دنیا جلوترم.
بر جبین نقش کن از خون دل من خالی
تا بدانند که قربان تو کافرکیشم
از خون دل من خال و علامتی بر پیشانی خود بگذار تا همه مردم بدانند که من قربانی تو نامهربان بیرحم شدهام.
اعتقادی بنما و بگذر بهر خدا
تا در این خرقه ندانی که چه نادرویشم
برای خاطر خدا فقط گرایشی نشان بده و نزد من درنگ و کنجکاوی مکن تا پی نبری که من که لباس عابدان را پوشیدهام چهقدر از عالم درویشی به دور هستم.
شعر خونبار من ای باد بدان یار رسان
که ز مژگان سیه بر رگ جان زد نیشم
ای باد صبا، شعر خونبار مرا به آن محبوبی که با مژگان سیاه خود رگ حیات مرا مجروح و آزرده ساخت برسان.
من اگر باده خورم ور نه چه کارم با کس
حافظ راز خود و عارف وقت خویشم
اگر من شراب بنوشم یا ننوشم به کار کسی کاری ندارم؛ نگهدار اسرار بادهنوشیام و شناسای قدرِ وقت خودم هستم.
منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.