غزل شماره ۳۱۴ حافظ: دوش بیماری چشم تو ببرد از دستم

غزل شماره ۳۱۴ حافظ و بیت نهم آن اشاره به صنمی لشکری دارد که وابسته به شاه بوده است و به نظر می‌رسد که فرخ وجود خارجی داشته است. غزل با عاشقانه‌ای جانسوز آغاز می‌شود که معشوق هم می‌کُشد و هم زنده می‌کند. دیشب بیماری چشم معشوق یا خمار بودن آن باعث شده حافظ از دست برود ولی از طرف دیگر لب یار به او جان می‌بخشیده است.

تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما

انسانی وفادار هستی و در هیچ شرایطی حاضر به شکستن عهد و پیمان خود نیستی. تا هر زمان که نیاز باشد به پای معشوق خواهی نشست و هر خطری را به جان می‌خری. شاد باش که تیر همه رقیبان و حسودان به خطا رفته است. وصال به معشوق پاداش این همه وفاداری و فداکاری تو برای محبوب است. بیماری‌ات به زودی شفا پیدا می‌کند. به خدا توکل نما که از غم رهایی یافته و به حاجاتت می‌رسی. جاه و مقام این دنیا در برابر عشق جایگاهی ندارد، نگران مباش.    

 

غزل شماره ۳۱۴ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی

 

متن غزل شماره ۳۱۴ حافظ

دوش بیماری چشم تو ببرد از دستم
لیکن از لطف لبت صورت جان می‌بستم
عشق من با خط مشکین تو امروزی نیست
دیرگاه است کز این جام هلالی مستم
از ثبات خودم این نکته خوش آمد که به جور
در سر کوی تو از پای طلب ننشستم
عافیت چشم مدار از من میخانه نشین
که دم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم
در ره عشق از آن سوی فنا صد خطر است
تا نگویی که چو عمرم به سر آمد رستم
بعد از اینم چه غم از تیر کج انداز حسود
چون به محبوب کمان ابروی خود پیوستم
بوسه بر درج عقیق تو حلال است مرا
که به افسوس و جفا مهر وفا نشکستم
صنمی لشکریم غارت دل کرد و برفت
آه اگر عاطفت شاه نگیرد دستم
رتبت دانش حافظ به فلک بر شده بود
کرد غمخواری شمشاد بلندت پستم

 

غزل شماره ۳۱۴ حافظ
غزل شماره ۳۱۴ حافظ

 

معنی و تفسیر غزل شماره ۳۱۴ حافظ

بیت اول

دوش بیماری چشم تو ببرد از دستم
لیکن از لطف لبت صورت جان می‌بستم

دیشب حالت بیماری و خمارآلودگی چشم تو مرا از پای درآورد، اما به سبب لطافت و جاذبه لبت به جان تازه‌ای دست یافتم.

 

✦✦✦✦

 

بیت دوم

عشق من با خط مشکین تو امروزی نیست
دیرگاه است کز این جام هلالی مستم

مهر و محبت من به موی سیاه خوشبوی نورسته گرداگرد چهره تو تازگی ندارد. زمانی دراز است که از باده این جام دایره‌گون مست شدم.

 

✦✦✦✦

 

بیت سوم

از ثبات خودم این نکته خوش آمد که به جور
در سر کوی تو از پای طلب ننشستم

در پایداری خودم از این قضیه خوشم آمد که با همه جفای تو، در راه خواستنت کوتاه نیامدم.

 

✦✦✦✦

 

بیت چهارم

عافیت چشم مدار از من میخانه نشین
که دم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم

از من که در میکده جای دارم، انتظار صلاح و تقوا نداشته باش، زیرا از دیرباز ادعای خدمتگزاری رندان را داشته و دارم.

 

✦✦✦✦

 

بیت پنجم

در ره عشق از آن سوی فنا صد خطر است
تا نگویی که چو عمرم به سر آمد رَستم

بعد از مردن هم در راه عشق صدگونه خطر وجود دارد، مبادا تصور کنی و چنین پنداری که وقتی عمرم به پایان رسید خلاص می‌شوم.

 

✦✦✦✦

 

بیت ششم

بعد از اینم چه غم از تیر کج انداز حسود
چون به محبوب کمان ابروی خود پیوستم

از این پس از تیر کینه حسود غمی به دل راه نمی‌دهم، زیرا به وصال معشوق ابروکمانی خودم رسیده‌ام.

 

✦✦✦✦

 

بیت هفتم

بوسه بر درج عقیق تو حلال است مرا
که به افسوس و جفا مُهر وفا نشکستم

بوسیدن صندوقچه عقیقی تو یعنی لب‌هایت که مروارید دندان‌هایت را در خود دارد، بر من حلال است، زیرا با همه جور و ستم و ملامتی که کشیدم از وفاداری دست بر نداشتم.

 

✦✦✦✦

 

بیت هشتم

صنمی لشکریم غارت دل کرد و برفت
آه اگر عاطفت شاه نگیرد دستم

محبوبی نظامی، دل و دین مرا ربود و رفت. وای بر من اگر لطف و عنایت شاه به من مددی نرساند.

 

✦✦✦✦

 

بیت نهم

رتبت دانش حافظ به فلک بر شده بود
کرد غمخواری شمشاد بلندت پستم

آوازه مقام و مرتبه دانش حافظ تا به فلک رسیده بود که اندوه قد و بالای شمشادگونه بلند تو مرا از مقام خود نزول داد.

منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید