[vc_cta h2=”تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما” txt_align=”right” style=”3d” color=”Chino” add_button=”bottom” btn_title=”فال حافظ” btn_color=”success” btn_align=”center” btn_i_align=”right” btn_i_icon_fontawesome=”fas fa-sync-alt” btn_add_icon=”true” btn_link=”url:https%3A%2F%2Fsetare.com%2Ffa%2Fnews%2F29249%2F%D9%81%D8%A7%D9%84-%D8%AD%D8%A7%D9%81%D8%B8-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%B9%D9%86%DB%8C-%D9%88-%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84%2F” css=”.vc_custom_1628745992317{background-color: #dff2fe !important;}”]کاری اشتباه انجام دادهای و اکنون بهخاطر آن شرمنده و خجالتزده هستی. بهجای شرمندگی سعی کن در آینده اشتباهت را تکرار مکنی. شک و تردید را از وجودت خالی کن و اعتماد به نفست را بالا ببر. هیچگاه در زندگیات تصمیم عجولانه مگیر. با افراد دانا مشورت کن و از آنها کمک بگیر تا بتوانی بهترین تصمیمگیری را داشته باشی. قرار نیست اگر یک اشتباه کردی تا آخر عمر سرت را پایین بگیری و شرمسار باشی. تو دستاوردهایی ممتاز در زندگی داشتهای که میتوانی بر آنها تکیه کنی.
[/vc_cta]
غزل شماره ۳۰۵ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۳۰۵ حافظ
به وقت گل شدم از توبه شراب خجل
که کس مباد ز کردار ناصواب خجل
صلاح ما همه دام ره است و من زین بحث
نیم ز شاهد و ساقی به هیچ باب خجل
بود که یار نرنجد ز ما به خلق کریم
که از سؤال ملولیم و از جواب خجل
ز خون که رفت شب دوش از سراچه چشم
شدیم در نظر رهروان خواب خجل
رواست نرگس مست ار فکند سر در پیش
که شد ز شیوه آن چشم پر عتاب خجل
تویی که خوبتری ز آفتاب و شکر خدا
که نیستم ز تو در روی آفتاب خجل
حجاب ظلمت از آن بست آب خضر که گشت
ز شعر حافظ و آن طبع همچو آب خجل
معنی و تفسیر غزل شماره ۳۰۵ حافظ
به وقت گل شدم از توبه شراب خجل
که کس مباد ز کردار ناصواب خجل
در دوران شکوفایی گل، از اینکه از شراب توبه کردهام شرمنده شدم. امیدوارم که هیچ کس از کار نادرست شرمنده نشود.
صلاح ما همه دام ره است و من زین بحث
نیم ز شاهد و ساقی به هیچ باب خجل
آنچه را که ما صلاح و پرهیزکاری میدانیم همگی فریب و دام گستری در راه مردم است و من از این بابت در برابر محبوب خوبروی و ساقی شرمندگی ندارم.
بود که یار نرنجد ز ما به خلق کریم
که از سؤال ملولیم و از جواب خجل
امیدوارم که یار با آن رفتار و اخلاق بزرگوارانه خود از ما نرنجد، زیرا از پرسش درباره این گفته دلتنگ شده و چون پاسخ درستی ندارم از دادن جواب شرمنده میشوم.
ز خون که رفت شب دوش از سراچه چشم
شدیم در نظر رهروان خواب خجل
شب پیش از اشک خونالود حسرت و تأسفی که از چشم بیدار ما جاری بود در پیش آنها که راهی عالم خواب شدند، خجل شدیم.
رواست نرگس مست ار فکند سر در پیش
که شد ز شیوه آن چشم پر عتاب خجل
اگر آن شاخه گل نرگس مست، سر به زیر افکنده، به جا و به مورد است، زیرا در برابر رفتار چشم و نگاه ملامتگر تو شرمنده شده است.
تویی که خوبتری ز آفتاب و شکر خدا
که نیستم ز تو در روی آفتاب خجل
روی تو از آفتاب زیباتر و گیراتر است و سپاس خدای را که از این بابت در پیش روی آفتاب، احساس شرمندگی نمیکنم.
حجاب ظلمت از آن بست آب خضر که گشت
ز شعر حافظ و آن طبع همچو آب خجل
منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.
بدون نام
بیت آخر در نسخه غنی:
از آن نهفت رخ خویش در نقاب صدف
که شد ز نظم خوشش لؤلؤ خوشاب خجل
محمد حسین
اخه نفهمی مگه
کور