غزل شماره ۳۰۰ حافظ: هزار دشمنم ار می‌کنند قصد هلاک

غزل شماره ۳۰۰ حافظ از جمله غزل‌هایی است که شاعر در مجالس شعر و ادب دربار به استقبال شعر شاه شجاع رفته است. حافظ به ممدوح می‌گوید اگر هزار دشمن قصد کشتن مرا داشته باشند، تا زمانی که تو دوست من هستی، از آنان هراسی ندارم. سپس می‌افزاید که امید رسیدن به تو مرا زنده نگه داشته وگرنه در هرلحظه می‌ترسم که از دوری تو بمیرم.

تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما

اگر همه دنیا با آدمی دشمن شوند، با وجود حضرت دوست هیچ ترسی در دل جایی ندارد. ایمان و اعتقاد به خدا و صمیمیت با خانواده، زندگی را برای تو بسیار لذت‌بخش می‌سازد. در برابر حوادث صبوری نشان بده و به خداوند، خانواده و دوستان وفادارت تکیه داشته باش تا امیدوارتر به مقابله با مشکلات بشتابی. اهل دل گفته‌اند آن درد که دوست دهد از درمان بیگانگان خوش‌تر است، در مواجهه با ناملایمات زودرنج مباش و به او اعتماد کن. داشتن آرزوهای دست‌یافتنی باعث می‌شود که امید به زندگی در دل تو جوانه بزند. هرچه زودتر نیتی را که در سر داری عملی کن. خداوند را خالصانه عبادت نما چراکه خاکساری به درگاه قادر متعال تو را نزد مردم عزیز خواهد کرد.    

 

غزل شماره ۳۰۰ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی

 

متن غزل شماره ۳۰۰ حافظ

هزار دشمنم ار می‌کنند قصد هلاک
گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک
مرا امید وصال تو زنده می‌دارد
و گر نه هر دمم از هجر توست بیم هلاک
نفس نفس اگر از باد نشنوم بویش
زمان زمان چو گل از غم کنم گریبان چاک
رود به خواب دو چشم از خیال تو هیهات
بود صبور دل اندر فراق تو حاشاک
اگر تو زخم زنی به که دیگری مرهم
و گر تو زهر دهی به که دیگری تریاک
بضرب سیفک قتلی حیاتنا ابدا
لأن روحی قد طاب ان یکون فداک
عنان مپیچ که گر می‌زنی به شمشیرم
سپر کنم سر و دستت ندارم از فتراک
تو را چنان که تویی هر نظر کجا بیند
به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک
به چشم خلق عزیز جهان شود حافظ
که بر در تو نهد روی مسکنت بر خاک

 

غزل شماره ۳۰۰ حافظ
غزل شماره ۳۰۰ حافظ

 

معنی و تفسیر غزل شماره ۳۰۰ حافظ

بیت اول

هزار دشمنم ار می‌کنند قصد هلاک
گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک

هرگاه هزار دشمن آهنگ کشتن من کنند، از آنان بیم و پروا ندارم به شرط آنکه تو با من رفیق و همدم باشی.

 

✦✦✦✦

 

بیت دوم

مرا امید وصال تو زنده می‌دارد
وگرنه هر دمم از هجر توست بیم هلاک

آرزوی دستیابی به تو مرا زنده نگاه می‌دارد و الا دوری‌ات هر لحظه مرا به مرگ تهدید می‌کند.

 

✦✦✦✦

 

بیت سوم

نفس نفس اگر از باد نشنوم بویش
زمان زمان چو گل از غم کنم گریبان چاک

اگر بوی تو را دم به دم از نسیم نشنوم، لحظه به لحظه مانند گل، گریبان خود را از غم چاک می‌دهم.

 

✦✦✦✦

 

بیت چهارم

رود به خواب دو چشم از خیال تو هیهات
بود صبور دل اندر فراق تو حاشاک

آیا چشمان من بر اثر فکر و خیال تو به خواب می‌رود؟ محال است! آیا دل من در دوری تو شکیبایی پیش می‌گیرد؟ هرگز مباد!

 

✦✦✦✦

 

بیت پنجم

اگر تو زخم زنی به که دیگری مرهم
و گر تو زهر دهی به که دیگری تریاک

در نزد من زخم و ضربه‌ای که تو به من وارد می‌کنی بهتر از مرهمی است که دیگری بر آن زخم می‌نهد و زهری که تو به من می‌خورانی با‌ارزش‌تر از پادزهر دیگران است.

 

✦✦✦✦

 

بیت ششم

بضرب سیفک قتلی حیاتنا ابدا
لأن روحی قد طاب ان یکون فداک

کشته‌شدن من با ضربه‌های شمشیرت برای من زندگانی جاویدان است، به این دلیل که روح و روان من پاک و منزه می‌شود اگر فدای تو گردم.

 

✦✦✦✦

 

بیت هفتم

عنان مپیچ که گر می‌زنی به شمشیرم
سپر کنم سر و دستت ندارم از فتراک

روی و راه لگام اسبت را از من مگردان که اگر مرا با شمشیر هم بزنی سر خود را سپر تیغ تو کرده و دست از بند فتراک زین اسب تو برنمی‌دارم.

 

✦✦✦✦

 

بیت هشتم

تو را چنان که تویی هر نظر کجا بیند
به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک

هر دیده‌ای، تو را آن‌طور که واقعاً هستی، نمی‌تواند ببیند و بشناسد. دریافت و فهم هرکسی از تو به اندازه و میزان بصیرت اوست.

 

✦✦✦✦

 

بیت نهم

به چشم خلق عزیز جهان شود حافظ
که بر در تو نهد روی مسکنت بر خاک

آن زمان حافظ در چشم مردمان عزیز و گرامی می‌شود که روی نیاز و فروتنی بر خاک درگاه تو بر زمین نهد.

منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید